با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۴ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

👀 آیا مردان پریود میشوند؟👀
عارضه بدخلقی مردانه یا
Irritable Male Syndrome که به اختصار به نام IMS شناخته می‌شود همان چیزی‌ست که می‌توان به آن پریود مردانه گفت. شناخته شده‌ترین اثر این عارضه حساسیت بیش از حد به محرک‌های بیرونی و عصبانیت زیاد است.

تغییرات هورمونی در مردان در دوره‌های ۴ تا ۶ هفته‌ای رخ می‌دهند و در جریان آن روحیات مردان می‌تواند از بانشاط تا غمگین و تهاجمی تغییر پیدا کند.
@tanzimkhanevadeh
کاهش یا افزایش تستوسترون خون می‌تواند منجر به تغییرات قابل توجه در روحیات فردی مردان شود.

عارضه بدخلقی مردانه در سال ۲۰۰۱ توسط جرالد لینکلن محقق اسکاتلندی معرفی شد.

نکته قابل توجه درباره انسان‌ها این است که تغییرات هورمونی در مردان تنها ناشی از کاهش تستوسترون نیست بلکه همزمان با آن، افزایش کورتیزول و کاهش سروتونین به بروز عارضه بدخلقی مردانه‌ می‌انجامد. مهم‌تر این است که این عارضه در مردان می‌تواند به جای بروز ماهیانه بطور روزانه رخ دهد.

چه کسانی در معرض این عارضه هستند؟
💗@tanzimkhanevadeh
پنج سال پیش از معرفی عارضه بدخلقی مردانه محققان موسسه فن‌آوری ماساچوست (MIT) در یک گزارش علمی نوشته بودند که زنان و مردانی که غذاهای مملو از پروتئین و بدون الیاف گیاهی می‌خورند در معرض کاهش سروتونین قرار می‌گیرند. سروتونین مهم‌ترین ناقل عصبی در مغز است و وجود مقدار کافی آن باعث احساس نشاط در انسان می‌شود. غذاهای چرب و و وعده‌های غذایی فاقد سبزیجات میزان سروتونین خون را کاهش می‌دهد.

در مردان همبستری باعث ترشح بیشتر سروتونین می‌شود.

خواب کم و نامنظم نیز یکی از عوامل ایجاد عارضه بدخلقی مردانه محسوب می‌شود و قادر است این عارضه را بطور روزانه ایجاد کند.
💗@tanzimkhanevadeh
مردانی که از شیوه تغذیه مملو از پروتئین و کم سبزی استفاده می‌کنند در صف مقدم کسانی هستند که مبتلا به عارضه بدخلقی مردانه می‌شوند. علاوه بر این گزارش‌های جدید نشان داده‌اند مردانی که با مشکلات مالی و شغلی روبرو هستند، آن‌هایی که به کاری که انجام می‌دهند بیعلاقه هستند، آن‌هایی که الکل زیاد می‌نوشند و بلاخره مردانی که شکر زیاد می‌خورند از جمله کسانی هستند که مبتلا به این عارضه خواهند شد.

عارضه بدخلقی مردانه را چگونه می‌توان کاهش داد؟

مهمترین قدم تنظیم قند خون است. کاهش مصرف شکر صنعتی بخصوص قبل از ناهار و خوردن صبحانه کامل یکی از راه‌های کاهش این عارضه است. نوشیدن الکل زیاد تعادل قند خون را بهم می‌زند.

فعالیت‌های فیزیکی مستمر نظیر ورزش روزانه به تنظیم هورمونی بدن کمک می‌کند. مصرف مکمل‌های ویتامینی نظیر ب۶ (B6) و منیزیوم، و البته کلسیم از رخ دادن این عارضه را کاهش میدهد
💗@tanzimkhanevadeh
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۶
مهدی فراحی
عصر ایران:
📚 چند ثانیه مطالعه

وقتی روانپزشک اتریشی ویکتور فرانکل پس از سه سال اسارت در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی آزاد شد، به یک نتیجهٔ مهم علمی دست یافت که بعدها یکی از مکاتب روانشناسی به نام «معنا درمانی» شد.

او در پی تجربه شخصی و مشاهده زندانیان دیگر نتیجه گرفت که انسان‌ها قادر هستند هر رنج و مشقتی را تحمل کنند، مادام که در آن رنج و مشقت «حکمت » خاصی را درک کنند.

به عنوان مثال، اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می شود.
کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است اما تفاوت در حکمتی است که می تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می کشد و دیگری با هر ضربه خُردتر و حقیرتر می شود.

اینکه چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک «تصمیم شخصی» است.

می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پسِ هر ضربهٔ روحی و هر لطمهٔ جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۵ ، ۱۳:۴۰
مهدی فراحی
سوگندهای قرآنی

مقدمه

قرآن مجید که کتاب هدایت بشر می‌باشد برای تربیت انسان روشهای متعددی را مورد توجه قرار داده که به کار بردن سوگند یکی از آن روشهای تربیتی می‌باشد. زیرا چنانکه می‌دانیم سوگند یادکردن در میان عامه مردم امری رایج بوده و هرکدام از آنها براساس آداب و رسوم و دینی که دارند قسم یاد می‌کنند تا با اینکار یا مطلبی را تاکید نمایند یا توجه مخاطبان را نسبت به اهمیت نکته مورد نظر که درباره‌اش سوگند می خورند جلب نمایند. چرا که وقتی کسی سوگند یاد می‌خورد که به جان خودم این مطلب درست است در حقیقت مثل اینکه می‌گوید همین قدر که جان من عزیر و محترم است این سخن نیز دارای احترام و ارزش بوده و خالی از هر گونه دروغی می‌باشد. البته با نظر به اینکه قسم در مواردی یاد می‌شود که نزد آدمی بسیار دارا احترام می‌باشد بالطبع موردی که نسبت به اثبات یا نفی آن نیز قسم یاد می‌کنیم به همان میزان داری احترام و ارزش می‌باشد و این همان تاکیدی است که از قسم فهمیده می‌شود. که این نوع تاکید در سوگندهای قرآنی نیز وجود دارد به این معنی که اگر خداوند به جان پیامبر قسم یاد می‌کند و سپس مطلبی را بیان می‌‌نماید می‌رساند که همان طوری که جان پیامبر در نزد خدا با اهمیت است این مطلب نیز با اهمیت می‌باشد. که در قسمهای قرآن به سایر مخلوقات نیز همین نکته تاثیر بسزایی دارد زیرا خداوند با قسم به مخلوقاتش، توجه بندگان را به آثار عظمت خود جلب کرده و آنان را متوجه آثار ربوبیخود می‌نماید، چنانکه مرحوم طبری می‌فرماید: خداوند به این اشیاء سوگند یاد کرده به جهت منافع فراوانی که برای بندگانش در آنها وجود دارد و به خاطر نشانه‌هایی که بر یگانگی وحدت و وحدانیت وی و آثار قدرت نامتناهیش در آنها آشکار است. 

انواع قسمهای قرآن

انواع قسمتهایی که در قرآن آمده به شرح زیر است: 
خداوند در قرآن علاوه بر ذات خویش به مخلوقاتی چند نیز سوگند یاد نموده که تقریبا با یک نگاهی گذرا در قرآن می‌توان به موارد زیر دست یافت. 

سوگند به ذات خویش

دو مورد با لفظ جلاله "الله" مانند تالله لتسئلن عما کنتم تفترون. سوره نحل آیه 56 و در شش مورد با کلمه "رب" 

سوگند به فرشتگان

"والنازعات غرقا والنا شطاط نشطا... فالمدبراب امرا"سوره نازعاتآیات 1-5 

سوگند به جان پیامبر

" لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون" سوره حجر آیه 72 

سوگند به قرآن مجید

"یس و القرآن الحکیم". سوره یس 1 و 2 

سوگند به قیامت

" و الیوم الموعود" سوره بروج آیه 2 

سوگند به پدیده‌های آفرینش

مانند ایمان، خورشید، ستارگان، زمین، ماه، باد، ابر، دریا،کشتی،انجیر وزیتون. مراجعه شود به: 
سوره طارق آیه 4، سوره شمس آیه 1، سوره تکویر آیه 15، سوره شمس آیه6، سوره انشقاق آیه 18، سوره ذاریات آیه 1 و 2 ، سوره طور آیه 6،سوره ذاریات آیه 3، سوره تین آیه 1 

سوگند به زمانهای مختلف

سپیده دم، چاشتگاه، عصر، غروب آفتاب، روز و شب مراجعه شود به: "سوره فجر آیه 1، سوره شمس آیه 1، سوره عصر آیه 1، سوره انشقاق آیه 17، سوره شمس آیه 4 ، سوره تکویر آیه 17. 

سوگند به مکانهای مقدس

مانند مکه، کوه طور، بیت المامور در سوره بلد آیه1، طور آیه 1 و 3 

سوگند به نفس انسان

وجدان انسانی، قلم ونوشته، انسان پیکارگر، شفع، وتر و... در سوره شمس آیه 17، سوره قیامت آیه 2 ، سوره قلم آیه 1، سوره عادیات آیه 1تا 5- سوره فجر آیه 3 

مورد قسم

البته لازم به یادآوری است که قسم های قرآن یا در موردی است که اعتقاد بشر به آنها لازم و ضروری است مانند سوگند به وحدانیت خدا، وقوع قیامت، مبعوث شدن پیامبران، نبوت پیامبر اسلام، حقانیت وعده الهی ... و یا برای تاکید بر حالات و روحیات بشر است مانند تاکید برآفرینش انسان در بهترین صورت، آفرینش انسان در رنج و سختی، وجود نگهبانان و حافظانی برای انسان، زیانکار بودن انسان را نام برد. 

طبق نظر علامه طباطبایی اگر در آیاتی که خداوند به آنها سوگند یاد نموده دقت کنیم متوجه می شویم که خود سوگند حجت و دلیلی است که بر حقانیت جواب قسم دلالت دارد به عنوان مثال سوگندی که خداوند بر مستی کفار در سوره حجر آیه 72 بالفظ و لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون: در عین سوگند بر کوری و گمراهی کفار، دلیل آن را نیز بیان نموده که آن هم جان پیامبر است که جانی پاکتر و به عصمت خدایی، دور از هر نقصی است ومعلوم است که مخالف چنین پیامبری معصوم در سرگردانی بسر می‌برد. 

چند سئوال

سئوال اول:البته شاید سوال شود که سوگند خدا چه معنا دارد چرا که اگر به خاطر مومن سوگند می‌خورد، مومن به محض شنیدن تصدیق می‌کند و نیاز به سوگند نیست و اگر برای کافر قسم می‌خورد که فایده‌ای ندارد؟ جواب داده‌اند اولا قرآن به زبان و لغت عرب نازل شده و عادت عرب قسم خوردن بر تاکید کاری است و ثانیا حکم با دوحالت پایان می‌یابد یا به قسم و یا به شهادت و هر دو تا را خداوند در قرآن آورده است، تا حجتی یر کسی باقی نماند. 
سوال دوم: چرا خداوند به مخلوقاتش قسم خورده در حالی که از قسم به غیر خدا نهی شده؟ جواب اینست که: 
اولا این قسمها با حذف مضاف است یعنی والتین= همان و رب التین است. 
ثانیا عربها به این امور تعظیم می‌کرده و خودشان به آنها قسم می‌خورند و همچنانکه می‌بینیم قرآن نیز به عربها و زبان آنها نازل گشته. 
و سوم اینکه چیزی که بر آن قسم خورده می‌شود چیزهایی است که قسم خورنده آنها را عظمت می‌دهد در حالیکه هیچ چیز با عظمتتر از خدا نیست. 
چهارم اینکه قسم به مصنوعات (غیر خدا) دلالت بر قسم بر صانع (خدا) است زیرا که ذکر مفعول (کار انجام شده) لازمه اش ذکر فاعل (انجام دهنده کار) است محال است کاری بدون اینکه کسی انجام دهد بوجود آید. و اینکه خداوند به هر کدام از مخلوقاتش بخواهد قسم می‌خورد ولی به هیچ کس غیر خدا روا نیست. 

البته لازم به توضیح است که سوگند یا ظاهری است و یا مضمر (مقدر)= در حالت مقدر بودن بر دو حالت است یا لام بر آن دلالت دارد مانند (لتبلون فی اموالکم- آل عمران 186) و یا معنی بر آن دلالت دارد مانند (و ان منکم الا واردها- مریم-71) که والله در تقدیر است. 

مباحث مرتبط

روشهای هدایتی قرآن

منابع

سیوطی، الاتقان، مترجم سیدمهدی حائری- انتشارات امیرکبیر 1380نمایندگی ولی فقیه در سپاه، علوم ومعارف قرآن پائیز 81

**لینک مطلب

http://danesh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%b3%d9%88%da%af%d9%86%d8%af%d9%87%d8%a7%db%8c+%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86%db%8c&SSOReturnPage=Check&Rand=0
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۷
مهدی فراحی
🔷 عبرتهای عاشورا، از نگاه مقام معظم رهبری:


🔹باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، آقازاده‌ی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریده‌اش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! ا

🔹قرآن جواب ما را داده است. میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا»

🔷دو عامل اصلی این گمراهی:

🔹یکی دور شدن از ذکر خدا و معنویت که مظهر آن نماز است. و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی.

🔹دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها و هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی وبزرگ است.


🔷 ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه‌ی اسلامی، #آرمانخواهی ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد، اگر مصالح خود را بر #مصالح_جامعه ترجیح دهیم، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.

۱۳۷۱/۰۴/۲۲


🆔 @YjcNewsChannel
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۱۲
مهدی فراحی

«کل یوم عاشورا و کل یوم کربلا»

*سوال: ایا جمله ی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» حدیث است؟


*پاسخ: در متون روایی به مدرکی که اثبات نماید این جمله ی « کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء» حدیثی از معصومان است[1] برخورد نکردیم.[2]

 

ولی این عبارت برداشت درستی از مجموع حادثه کربلا و خط سیر امامت و در بر دارنده چندین پیام آموزنده و زیبا است؛ چون اگر چه روزی مثل واقعه عاشورا نیست و بوجود نخواهد آمد اما همیشه ظلم ظالمان و ستم به مظلومان پا بر جا هست تا اینکه قائم آل محمد(عج) ظهور کند و ریشه همه ظلمها را میان ببرد. اما فرهنگ عاشورا جاری بر بستر زمان و کربلا نماد استقامت در راه هدف و مبارزه با ظلم و بی عدالتی است. پیشوایان دینی ما به ما این گونه آموختند که باید با ظلم ظالمان مبارزه کرد و خود نیز این چنین عمل می کردند و این گونه نیست که عاشورا حادثه ای محدود در چارچوب زمان و مکان معین باشد.

‏جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، نشان ‏دهنده ی پیوستگی و تداوم خط درگیری حق و باطل در همه زمانها و مکانهاست. عاشورا و کربلا، یکی از بارزترین حلقه‏های این زنجیره طولانی است. همیشه ‏حق و باطل رو در روی هم هستند و انسانهای آزاده، وظیفه پاسداری از حق و پیکار با باطل را بر عهده دارند و بی‏تفاوت گذشتن از کنار صحنه حق و باطل، بی‏دینی است.

حضرت امام خمینی ‏(ره) که خود پیرو راستین امام حسین (ع) و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مبارز بزرگ در مقابل ستمگران عصر خویش است، از این جمله با تعبیر « کلمه بزرگ» یاد می کند و بر حفظ معنای عاشورا و پیاده کردن نقش کربلا تأکید نموده است و می فرمایند: «این کلمه (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)، یک کلمه ‏بزرگی است...همه روز باید ملت ما این معنی را داشته باشد که امروز روز عاشورا است و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده‏ کنیم، انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمی‏شود. قضیه کربلا منحصر به یک ‏جمعیت هفتاد و چند نفری و یک سرزمین کربلا نبوده، همه زمینها باید این نقش را ایفا کنند.»[3]

در واقع امام خمینی ‏(ره) با اعتقاد به این امر که قیام و شهادت سید‌‌الشهدا (ع) باید ملاک عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد،‌ نهضت حسینی را مبنای حرکت خویش در انقلاب اسلامی قرار داد. «آنچه که سیدالشهدا عمل کرد و ‌آن ایده‌ ای که او داشت و آن راهی که او رفت و آن پیروزی که بعد از شهادت برای او حاصل شد و برای اسلام حاصل شد. این عبارت آموزنده هم تکلیف است و هم مژده، تکلیف از آن جهت که مستضعفان با عده‌ای قلیل، علیه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند. و مژده بدین جهت که شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است.»

 

آن رهبر فرزانه در ایام جنگ تحمیلی فرمودند: نبرد عاشورا،گر چه از نظر زمان، کوتاهترین درگیری بود (نیم روز) ولی از نظر امتداد،طولانی‏ترین درگیری با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندی آرزو کند که‏کاش در کربلا بود و در یاری امام شهیدان،به فوز عظیم شهادت می‏رسید (یا لیتنا کنا معکم‏ فنفوز فوزا عظیما)[4]، جبهه کربلا گرم و درگیری عاشورا دایر است. [5]

 

به بیان بهتر همان گونه که امام حسین (ع)، وارث آدم و ابراهیم و نوح و موسی و عیسی(علیهم السلام) و محمد (ص) است، پیروان ‏عاشورایی او نیز وارث خط سرخ جهاد و شهادت‏اند و پرچم کربلا را بر زمین نمی‏نهند، و این جوهر تشیع در بعد سیاسی است چنان که خود امام حسین (ع) می‏افزاید: «فلکم فی اسوة‏، در کار من برای شما الگو است».[6]

 

این دیدگاه، رد کننده ی نظریه‏ای است که کربلا و قیام حسینی را تکلیفی خاص امام‏ می‏داند که نمی‏توان از آن تبعیت کرد.

 

" شیعه یعنی سالک پا در رکاب

 

تا که خورشید افکند از رخ نقاب

 

شیعه یعنی تشنه ی جام بلا

 

شیعه گی یعنی قیام کربلا

 

شیعه یعنی بازتاب آسمان

 

بر سر نی جلوه رنگین کمان

 

از لب نی بشنوم صوت تو را

 

صوت‏ «انی لا اری الموت‏» تو را

 

شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام

 

این سخن کوتاه کردم و السلام" [7]

 

یکی از نویسندگان می‏نویسد: «ما یقین داریم که اگر امام حسین‏(ع) در زمان ما بود، از قدس، جنوب لبنان و بیشتر مناطق اسلامی کربلای دومی می‏ساختند و همان موضعی را می‏گرفتند که در برابر معاویه و یزید انتخاب نموده بودند».[8]

 

 

[1] البته برخی سخن فوق را بدون مدرک و مأخذ از زبان امام صادق(ع) نقل کرده اند، نک: پیام عاشورا، عباس عزیزی، ص 28؛ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص 371.

[2] عده ای هم قرائنی را ذکر کرده اند که بیان می کند این جمله حدیثی از معصومین نیست، نک: مجله ی علوم حدیث، شماره 26.

[3] صحیفه نور،ج 9،ص 202.

[4] زیارت عاشورا.

[5] صحیفه نور،ج 20،ص 195.

[6] تاریخ طبری،ج 4،ص 304.

[7] ابیاتی از مثنوی:«شیعه نامه‏»،محمد رضا آقاسی (کیهان 12/6/71).

[8] الانتفاضات الشیعیه، هاشم معروف الحسنی،ص 387.


http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1137

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۱
مهدی فراحی
«اعترافات تکان‌دهنده زن تاجیکی فراری‌ از داعش»
*مصاحبه "آنورا سارکوروا" خبرنگار خبرگزاری «بی بی سی» روسی با جملبی حمیدووا زوایای تاریکی از جنایت پیشگی گروه تروریستی داعش که از سوی غرب حمایت می شود را روشن کرده است که در پی می آید:
شما چطور سر از سوریه درآوردید؟
من تا کلاس چهارم دبستان درس خواندم و به سختی می توانم بنویسم و بخوانم. پدرم معلول و مادرم خانه دار است. پدر و مادرم توانایی مالی نداشتند که من و دیگر خواهران و برادرانم را به مدرسه بفرستند بطوریکه هیچ کدام از اعضاء خانواده ما حتی دیپلم دبیرستان هم ندارد. چون شوهرم کارگر بود برای کسب درآمد و زندگی بهتر به شهر "کراسنادار" روسیه مهاجرت کردیم. ما یک سال در روسیه زندگی کردیم تا اینکه یک روز تلویزیون جنگجویان داعش را در حال نبرد نشان داد و ناگهان شوهرم شریف گفت من می خواهم به سوریه بروم و درراه داعش بجنگم. من از این حرف شوکه شدم و باورم نمی شد که آدم مهربان، آرام و قابل اعتمادی مثل شریف این حرف را زده باشد. من همیشه آرزوی یک خانواده آرام و بی حاشیه را داشتم. وقتی شوهرم با مخالفت شدید من روبرو شد ساکت شد و من خودم هم فکر می کردم که شوخی بود. شریف آدم مذهبی و از خانواده مذهبی بود و حتی در روسیه هم نماز و مسجد را ترک نمی کرد. پول بسیار کمی به دست می آورد و به سختی اجاره خانه را پرداخت می کردیم. اما یک روز شریف به من گفت می خواهد به ترکیه برود و عملاً من را در برابر عمل انجام شده قرارداد. بعد از یک ماه از ترکیه به من زنگ زد و گفت در استانبول کار پیدا کردم.
پس شما هم به استانبول رفتید؟
من از استانبول خیلی خوشم می آمد و به آنجا رفتم و در استانبول شریف را ملاقات کردم. سپس سوار اتوبوس شدیم و باکمال تعجب دیدم که اتوبوس دارد از شهر خارج می شود و شریف هم اصلاً به سؤال های من جواب نمی داد. یک شبانه روز درراه بودیم تا اینکه به مکانی رسیدیم و آنجا سوار ماشین دیگری شدیم که ما را به بیابان بردند در آنجا پیاده شدیم و شوهرم به من گفت تا جان در بدن داری فرار کن. فقط فرار کن الآن وقت سؤال پرسیدن نیست. ما چهار نفر بودیم و با تمام قوا پا به فرار گذاشتیم چون ماه رمضان بود از گرسنگی و تشنگی رمقی برایم نمانده بود. با گریه از شریف سؤال کردم اینجا کجاست؟ او گفت اینجا سوریه است و این خوشبختی و شانس بودن در سوریه نصیب هرکسی نمی شود. من داد کشیدم که من را فریب دادی ولی او با خونسردی جواب داد اگر دوست نداری می توانی برگردی. من به اطرافم نگاه کردم همه جا بیابان بود چون زبان عربی و ترکی بلد نبودم برگشتن برای من سخت بود. من چاره ای جز کنار آمدن با شرایط پیش آمده نداشتم. سرانجام افراد ناشناسی ما را ملاقات کردند و به مخروبه ای بردند که دو برادر عرب با زن هایشان در آنجا زندگی می کردند بعد از یک هفته ما را به مکان دیگری بردند. اطراف کوه بود و دریغ از یک ذره سرسبزی.
*شوهرتان چه کار می کرد؟
من تقریباً او را نمی دیدم؛ من با زن های دیگر زندگی می کردم؛ آنجا زنان عرب، ازبک، روس و چچنی بودند. شوهرم هر هفته یک بار به من سر می زد و گاهی اوقات هم هر دو هفته یک بار مقداری سیب زمینی و ماکارونی می آورد. فقط زنان در خانه می ماندند، مردها شبانه روز در حال جنگ برای داعش بودند. هنگامی که هواپیماها بمب می انداختند همه ما در یک اتاق جمع می شدیم و با فریاد برای نجات یافتن از خدا کمک می خواستیم. صدای گریه کودکان بیش از همه، جو را غمگین می کرد. نمی توان با کلمات فضای بی رحمانه داعشی ها را بیان کرد. ما هرلحظه فکر می کردیم که کشته می شویم یا زنده می مانیم و از شوهرانمان ناراحت بودیم که چرا ما را به این مصیبت گرفتار کردند. بیرون آمدن از خانه ها برای زن ها ممنوع بود؛ دارو نبود؛ محصولات غذای اصلاً نداشتیم؛ شبانه روز توی خانه ها بودیم. صحبت کردن، خندیدن و گردش کردن با مردان در قانون داعشی برای زنان ممنوع است. در هر اتاق شش نفر زندگی می کرد، فرش، کولر، برق نداشتیم و آب هم فقط به اندازه پختن غذا داشتیم. در فصل تابستان، گرما و مگس امان ما را بریده بود؛ در زمستان نیز هوا بسیار سرد بود نه لباس گرم داشتیم و نه سیستم گرمایشی. من واقعاً جهنم را در سوریه در پناهگاه های داعش با چشمان خودم دیدم و حس کردم.
کودکان اکثراً مریض می شدند و در مقابل چشمان مادرشان از درد ناله می کردند. چون دارو، دکتر و داروخانه وجود نداشت. مردان داعشی با ما بسیار بدرفتار می کردند، اگر روبند به صورتمان نمی زدیم کتکمان می زدند. داعشی ها به زن به عنوان یک انسان نگاه نمی کنند. طی مدت اقامتم در سوریه، حتی یک بار با پدر و مادرم صحبت نکردم. ما کاملاً زندان بودیم و همه چیز را برای ما ممنوع کردند. علاوه بر این داعشی ها هرماه خانه های ما را تغییر می دادند. شوهرم بعد از یک ماه برگشت وقتی او را دیدم ابتدا نتوانستم بشناسم، بدنش غرق خون بود، رنگ پریده، لاغر و به زحمت راه می رفت. هیچ نوع امکانات پزشکی و حتی خوراکی مقوی هم نبود که شوهر بیمارم را درمان کنم و در این مدت هیچ کس از شوهرم عیادت نکرد.
*شوهرتان به شما گفت که چرا به سوریه آمد؟ برای جنگ درراه داعش آمد یا برای به دست آوردن پول؟
شوهرم از عملکرد خودش بسیار پشیمان بود و از درد شدید نمی توانست زیاد صحبت کند و گفت داعشی ها در ترکیه وعده های دیگری به ما دادند، ما را فریب دادند. بعد از دو هفته داعشی ها آمدند و او را درحالی که مجروح بود به زور با خودشان بردند. ما از هم خداحافظی کردیم و احساس کردم که دیگر برنمی گردد. شوهرم بازهم اظهار پشیمانی کرد و از من طلب بخشش کرد و آرزوی خوشبختی برای من کرد. و هفته بعد از خداحافظی چند تا مرد داعشی آمدند و عکس شوهرم را که با دهان و چشمان باز مرده بود روی گوشی تلفن به من نشان دادند. من از شدت غصه و اندوه نمی دانستم چیکار باید بکنم. شب و روز گریه می کردم. اما گویا مصیبت های من تمام شدنی نیست. یک هفته بعد چند نفر سراغ من آمدند و گفتند باید با یک نفر دیگر ازدواج کنی، اعتراض آنجا به مثابه مرگ است. شوهر جدید من اهل داغستان روسیه بود ما باهم به روسی حرف می زدیم. زن در خلافت داعش مانند یک وسیله است و هنگام ازدواج رضایت زن مهم نیست و حتی از او یک بار هم نمی پرسند. یک ماه با شوهر دومم زندگی کردم. من در وحشت کامل و به عنوان برده زندگی می کردم. هرلحظه ممکن بود من را کتک بزند و یا به مرد دیگری بفروشد. داعشی ها حتی نسبت به کودکان هم بی رحم بودند. کتک زدن زنان و کودکان در پناهگاه های داعش امری عادی تلقی می شد. در خلافت داعش همه زن هایی که چه باردار و چه دارای فرزند، شوهرانشان در جنگ کشته می شوند اجباراً برای بار دوم باید ازدواج کنند.
*چطور موفق شدید به تاجیکستان برگردید؟
در اتاقی که زندگی می کردیم یک زن ترک با چند تا کودک زندگی می کرد. او باردار بود و شوهرش در جنگ کشته شده بود. داعشی ها می خواستند او را به زور شوهر بدهند. ایشان مدام گریه می کرد و بچه ها هم به دنبال او گریه می کردند صحنه بسیار دردآوری بود. سرانجام یک زن چچنی از بومی های آنجا کمک خواست و شبانه ما را با ماشین به مرز ترکیه رساندند. شوهرم هیچ اطلاعی از نقشه های من نداشت. این بار مرز را با دیوار آهنی بسته بودند. روز هنگام ما نمی توانستیم به مرز نزدیک شویم زیرا مرزبانان به ما شلیک می کردند. هنگام شب، بومی هایی که ما را به مرز رساندند، دریچه بزرگی را در دیوار آهنی مرز به ما نشان دادند و از طریق آن به ترکیه رفتیم و تا سپیده پیاده راه را طی می کردیم تا به جاده رسیدیم. سپس به استانبول رفتیم و پس از بازجویی های مکرر به والدین من زنگ زدند و من را به تاجیکستان فرستادند.
اکنون که در وطن خودم دوشنبه هستم باورم نمی شود. هنوز فکر می کنم داعشی های وحشی به سراغ من می آیند. من اوج وحشت و رذالت را در داعشی ها دیدم. شوهر من آدم زودباور و ساده لوحی بود، او تحصیل کرده نبود. داعشی ها به سادگی تمام او را قربانی مقاصد شیطانی خود کردند. من به همه زنان عالم توصیه می کنم که اشتباه من را مرتکب نشوید، زیرا تمام هستی خود را از دست خواهید داد و خاطرات داعشی هرگز شما را رها نمی کند.

http://qudsonline.ir/detail/News/308673
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۷
مهدی فراحی

*سوال: بر اساس منابع شیعه و اهل سنت عایشه چگونه از دنیا رفت؟

*جواب: درباره چگونگی مرگ عایشه، اختلاف نظر وجود دارد. منابع اهل سنت مرگ او را طبیعی دانسته و گفته‌اند که در سال 58 هـ.ق عایشه از دنیا رفت و ابوهریره بر او نماز خواند. البته قبل از آن نوشته‌اند که ابوهریره نیز در همان سال عمرش به پایان رسید.[1] عایشه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

اما برخی از منابع شیعه، معاویه را عامل مرگ عایشه می‌دانند. سید بن طاوس دو نقل را در این‌باره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)[2] نقل کرده است. ابوعروبه در نقل اول خود چنین آورده است: «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کرده‌ای و از سنت چه کسی پیروی می‌کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت».

ولی در نقل دیگری آمده: «عایشه در حالی‌که سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد با الاغش به روی فرش‌ها رفت. و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمی‌توانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهده‌دار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد».[3]

نویسنده کتاب «الصراط المستقیم» پس از این‌که جریان اول را نقل کرده، در روایتی از ابی العاص جریان دوم را هم آورده است.[4] صاحب این کتاب در ادامه از اعمش نقل می‌کند: «هنگامی که معاویه به کوفه آمد گفت: من برای این‌که نماز بخوانید یا روزه بگیرید با شما نجنگیدم، بلکه برای این جنگیدم که بر شما حکومت کنم». سپس اعمش می‌گوید: «کسی را بی‌حیاتر از او [معاویه] دیده‌اید؟ او هفتاد هزار نفر را کشت که در بین آنها عمار، خزیمه، حجر، عمرو بن حمق، محمد بن ابوبکر، مالک اشتر، اویس قرنی، ابن صوحان، ابن تیهان، عایشه و ابن حسان وجود دارند».[5]

 

[1]. ذهبى، محمد بن احمد‏، تاریخ اسلام، تحقیق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 4، ص 164، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 520، دار صادر، بیروت، 1385ق.

[2]. اَبوعَروبه، حسین بن محمد بن أبی معشر مودود ابن حماد السلمی الحرانی‏ از مورّخان قرن چهارم هجری است؛ ر.ک: امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 6، ص 166 – 167، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، 1406ق.

[3]. سید بن طاوس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 2، ص 503، الخیام، قم، چاپ اول، 1399ق.

[4]. عاملی نباطی، علی من محمد، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، محقق و مصحح: رمضان، میخائیل، ج 3، ص 45، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ اول، 1384ق.

[5]. همان، ص 48.



لینک مطلب

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/id21849

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۸
مهدی فراحی

*سوال: علت ازدواج پیامبر اکرم (ص) با عایشه چه بود، مگر روابطش با ابوبکر خوب نبود که برای نزدیکی اقوام باشد؟

*جواب: از آنجا که پیامبر اکرم (ص) صاحب عصمت الهی است، نه فقط بر اساس هوای نفس و میل شخصی کاری نمی‌کنند، بلکه هیچ قول و فعلی نیز به جز آن چه از جانب خداوند متعال به او دستور داده می‌شود ندارند. چنان چه خداوند متعال در کلام وحی فرمود:

«وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى»(النجم - 3)

ترجمه: از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید.


پس، ازدواج‌های پیامبر اکرم (ص) نیز مانند سایر گفتار و اعمال ایشان که «اسوه حسنه»، یعنی بهترین الگو هستند، دارای حکمت‌های بسیاری است، اگر چه مردم به برخی پی‌ببرند و از برخی دیگر غافل باشند. و از جمله آن که:

الف – هر چند ظاهر روابط با ابوبکر خوب بود، اما باید پیوند خویشی میان دو قوم برقرار می‌گردید.

ابن خلدون در این باره می‌نویسد: در آن محیطى که جنگ و خونریزى و غارتگرى جزو خصلت ثانوى آنان شده بود، بهترین عامل بازدارنده از جنگ‌ها و عامل وحدت و اُلفت ، پیوند زناشویى بود.

لذا شاهدیم، پیامبر(صلی الله علیه و آله) با قبایل بزرگ قریش‌، به ویژه با قبایلى که بیش از دیگران با ایشان دشمن بودند‌، مانند بنى امیه و بنى اسرائیل‌، ازدواج نمود. اما با قبایل انصار که از سوى آنان هیچ خطرى احساس نمی‌شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنى نداشتند، ازدواج ننمود. و باید در نظر داشت که دشمنی، فقط مربوط به یک شخص و آن هم در زمان خودش نیست، بلکه آینده را نیز در نظر داشتند.


گیورگیو‌، نویسنده مسیحى می‌نویسد:

محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنى قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام حبیبه عامل بسیار مؤثرى براى تبلیغ اسلام در خانواده هاى مکه شد. (محمد پیامبرى که از نو باید شناخت، ص 207)


ب - پس، نباید در انتخاب همسران توسط پیامبر اکرم (ص)، به شاخص‌های رایج خودمان مانند: یافتن همسری نیکو، نبودن همسر مناسب‌تر و ... استناد کرد. همسران انبیاء (ع) هیچ فضیلیتی ندارند، مگر آن که خداوند یا شخص نبی در مورد فضلیت آنان چیزی فرموده باشند. چنان چه خداوند متعال در نکوهش دو تن از همسران پیامبر اکرم (ص) (حفصه و عایشه) موجب آزار و اذیت ایشان شده بودند، در کلام وحی می‌فرماید:

«إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ» (التحریم - 4)

ترجمه: اگر [شما] دو تن به خدا توبه کنید [شما را بهتر است‏]، زیرا دل‌هاى شما [به سبب عسل خوردن من در خانه زینب دختر جحش‏] برگشته است. و اگر به زیان او هم پشتى کنید، بی‌گمان خدا یاور اوست، و جبرئیل و مؤمنان نیکوکار و فرشتگان بعد از آن، مددکار اویند.


ج – از دیگر حکمت‌های ازدواج پیامبر اکرم (ص) با عایشه و حفصه، ضرورت اسوه و الگو بودن ایشان برای عالمیان است. شاید بتوان گفت که از صعب‌ترین رسالت‌ها و وظایف انبیاء و اوصیای الهی،‌ زندگی کردن به تمامی شرایط مردمان دیگر است، تا همگان در هر موضوعی الگو داشته باشند و در جایی تنها و بی‌الگو باقی نمانند و این چنین حجت هدایت تمام شود. کسی نمی‌تواند بگوید: من فقیر بودم، من ثروتمند بودم، من برادران حسود داشتم، من در موقعیتی قرار گرفتم که کسی خود را برای شهوت جنسی به من عرضه داشت، من همسر بد داشتم ... و انبیا و اوصیای الهی در چنین موقعیتی قرار نگرفتند تا رفتارشان الگوی من باشد. لذا شاهدیم که انبیایی چون حضرات نوح و لوط، همسرانی داشتند که هیچ گاه ایمان نیاوردند و به عذاب الهی گرفتار شدند. و البته از حکمت‌های دیگر که در دل همین معنا نهفته است، امتحان شخص پیامبر اکرم (ص) و مردمان دیگر است. چرا که هیچ کس بدون امتحان زندگی نکرده و بدون موفقیت رشد نمی‌نماید. امت پیامبر اکرم (ص) نیز دست کم دو بار با فتنه‌ی همسری عایشه امتحان شده و می‌شوند. یکی آن گاه که برای آزردن دل رسول‌خدا (ص) به او تهمت زدند و آیه‌ای برای رفع این تهمت نازل گردید و یکی هم بعد از رحلت پیامبر عظیم‌الشأن (ص) و در ماجرای جنگ جمل.


و البته حکمت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد. و هم اکنون نیز امت پیامبر اکرم (ص) در مورد این همسر ایشان امتحان می‌شوند. هنوز عده‌ای هستند که در عین اهانت به وجود و مقام سیدة‌النساء العالمین، ضمن «ام المؤمنین» خواندن ایشان، مخالفت با امیرالمؤمنین (ع)، به راه انداختن جنگ جمل، حمله به جسد مطهر امام حسن علیه‌السلام را توجیه می‌کنند.

منبع:

x-shobhe.com


لینک مطلب:

http://www.aviny.com/shobhe/tarikhi/8.aspx

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۳
مهدی فراحی
*سوال: دلیل ازدواج پیامبر با عایشه در حالی که پیامبر 54 سال داشته اند و عایشه 9 سال و همین طور دلیل ازدواج پیامبر با همسران بد دیگری که داشته اند چیست؟ این اختلاف سن بین پیامبر و بعضی همسران پیامبر نمی تواند دلیلی بر غلط بودن این ازدواج ها باشد؟
*جواب: درباره علت ازدواج‏هاى متعدد پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله به نکات زیر اشاره مى‏ کنیم:
1. یکى از ویژگى‏هاى اختصاصى رسول‏اللَّه ‏صلى الله علیه وآله، امکان ازدواج بیش از چهار همسر به صورت عقد دائم بود(مجمع البیان، ج 8، ص 364) که دیگران در این ویژگى، شریک نبودند ؛ البته این عدم محدودیت، بیش از ده سال دوام نیافت و پس از آن، ازدواج تازه براى آن حضرت تحریم شد(سید محمد حسین طباطبایى، فرازهایى از اسلام، انتشارات جهان آرا، ص 174) که آیه 52 سوره احزاب، بدان اشاره دارد. از این رو، آزادى ازدواج نامحدود در یک دوره ده ساله، همگان را به رمز گشایى این حکمت الهى سوق مى‏ دهد.
2. تعدد زوجات و همسران در آن زمان، در منطقه عربستان، یک امر عادى و متداول بود و مختص به رسول خدا نبود و با مسائل هر زمان و مکان، باید با توجه به معیارها و استانداردهاى همان زمان و مکان، نگاه کرد. رسول خداصلى الله علیه وآله با بسیارى از رسوم زمان خود که در تضاد با اهداف و اصول تربیتى اسلام نبودند، مخالفتى نکرد؛ بلکه با واقع گرایى با آنها رو به رو شد تا کم کم آنها را تصحیح کرد و یا از اساس، برطرف ساخت.
3. حقوق زن در دوره تاریک جاهلى، دستخوش هوسرانى مرد قرار گرفته بود و این حقوق نابود شده، به ‏دست پیغمبر، زنده شد و زن به مقام خویش نایل گردید ؛ بدان حد که یکى از آخرین توصیه‏هاى پیامبر، رعایت جایگاه زن بود و فرمود: «اللَّه اللَّه فى النساء».
4. پیامبر در سن 25 سالگى با خدیجه کبرى که 28 ساله بود، ازدواج کرد و دوران جوانى و میان سالى را با او گذراند و تا 50 سالگى، یعنى سال دهم بعثت، فقط با آن بانوى بزرگ زیست و تا هنگام درگذشت حضرت خدیجه، با کسى ازدواج نکرد. از این رو، اگر او شهوت ران بود، با زنى مسن ‏تر از خود وصلت نمى‏ کرد و 25 سال آغازین زندگى زناشویى و شور جوانى را با او نمى‏ گذرانید و یا همزمان با زنانى دیگر، پیوند زناشویى مى‏ بست.
5. اگر سخنى در باره ازدواج‏هاى متعدد مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر است ؛ زیرا ازدواج‏هاى متعدد او در 13 سال آخر عمر، یعنى در حد فاصل سنین 50 تا 63 سالگى رخ داد ؛ دوره‏ اى که سال‏هاى پایانى اقامت در مکه و دوران اقامت در مدینه را شامل مى ‏شود. به طور قطع، آن ازدواج‏ها، عوامل گوناگون دینى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى داشت و براى حل مشکلات جارى بود ؛ زیرا سن 50 سالگى، اقتضایى براى خوش‏گذرانى جنسى مرد ندارد. علاوه بر این، بسیارى از زنانى که پیامبر با آنان ازدواج کرد، بیوه بودند . معلوم است که این روش و این نوع ازدواج، روش شهوت رانان نیست. با این محاسبه، یک انسانِ محقق دوراندیش، نمى ‏تواند براى آن حضرت، انگیزه ‏هاى شهوانى در نظر بگیرد ؛ چون ازدواج ‏هاى متعدد، هنگامى ناپسند است که بر محور امیال جنسى استوار باشد که درباره پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه وآله، چنین برداشتى، ناصواب است. همچنین انسان‏ هاى شهواتران و تنوع طلب، معمولا از ازدواج ‏هاى دائم شانه خالى مى ‏کنند و به کامرانى ‏هاى گذرا و آنى مى‏ پردازند ؛ در حالى که در زندگى پیامبر، چنین امرى مشاهده نشد.
6. علت ازدواج‏ هاى پیامبرصلى الله علیه وآله را در موارد ذیل، مى ‏توان تحلیل کرد:
الف) اجراى حکم الهى و زدودن افکار غلط جاهلى ؛ مانند ازدواج با زینب دختر جحش.
ب) تقویت جایگاه اجتماعى زنان آسیب دیده، همچون زنان بیوه و اسیر و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در کم ارزش بودن یا بى‏ارزش جلوه دادن آن زنان.
ج) دلجویى از زنان، به دلیل آسیب ‏هایى که آنان به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شدند ؛ مانند ازدواج با ام حبیبه.
د) یک حرکت سیاسى و برقرارى پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و جلب پشتیبانى آنان ؛ چون پیوند با عایشه.
ه) محافظت و تأمین زندگى بیوه زنان درمانده و فقیر و یتیمان به جاى مانده ؛ مانند ازدواج باام سلمه و زینب، دختر خزیمه.
و) نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندى اسلام و مسلمین ؛ مانند ازدواج با صفیه.
ز)حفظ آنان از خطرات جانى ؛ مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسیران و بردگان ؛ مانند ازدواج با جویریه
(ر.ک: المیزان، ج 4، ص 195 ؛ علامه طباطبایى).

ازدواج با عایشه: پیامبر اسلام (ص) در سال دهم بعثت و دوم هجرت عایشه را به همسری گرفت. وى، دختر ابوبکر است و در اواخر سال دوم هجرت به خانه رسول‏اللَّه ‏صلى الله علیه وآله آمد ؛ هرچند که در ماه‏ هاى پایانى پیش از هجرت، به عقد درآمده بود(سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 435 ). دو مسئله ‏اى که در بین مردم مشهور است، از نظر تاریخى ثابت نیست ؛ یکى 9 ساله بودن عایشه هنگام ازدواج و دیگرى حسن جمال او! بسیارى از مورخان، سن عایشه را در هنگام ازدواج، 17 یا 18 سال ثبت کرده ‏اند و از نظر کمالات و زیبایى نیز او را ضعیف شمرده ‏اند. ازدواج با عایشه، یک حرکت سیاسى محسوب مى‏ شد ؛ چون پیامبر پس از درگذشت ابوطالب و خدیجه، زیر فشار فراوان از طرف دشمنانى سرسخت چون ابولهب و ابوجهل بود و به شدّت به حمایت قبایل مختلف دیگر نیاز داشت. ابوبکر نیز نفوذ قبیله ‏اى بسیارى داشت و نیز خودش از پیامبر تقاضاى ازدواج با عایشه کرد ؛ از این رو، رد تقاضاى او به مصلحت نبود ؛ زیرا محکم‏ترین رابطه در میان عرب جاهلى، رابطه خویشاوندى بود و پیامبر، براى شکستن اتحاد دشمنان و جلب حمایت قبایل، به این کار اقدام نمود.
تفاوت سن میان مرد و زنى که با هم ازدواج مى‏ کنند، در جوامع بدوى، قابل قبول بوده، هیچ قباحت و زشتى نداشته است و آن را یک عمل غیر اخلاقى نمى‏دانستند. به طور کلى، رسوم و قواعد اجتماعات قبیله‏اى آن دوران را نباید با جوامع مدنى و پیشرفته امروز مقایسه کرد. در این باره باید دانست با توجه به فرهنگ آن روزگار، گاهی برای ادای احترام به یک شخصیت و یا برای ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر ازدواج هایی صورت می پذیرفت به طوری که اگر طرف مقابل نمی پذیرفت به عنوان رد احترام و گاهی در حد اعلام تنفر و اعلان جنگ بود.
بنابراین اگر چه برخی ازدواج ها برای پیامبر(ص) بسیار سنگین بود ولی بزرگواری شخصیت ایشان موجب می شد که بپذیرد و حتی در برابر خواستگاری افراد خاص و بزرگ سال جهت ازدواج با حضرت زهرا(س) خود پیامبر ممانعت نمی کرد بلکه این گونه مطرح شد که خود حضرت زهرا(س) باید نظر بدهد و ازدواج ایشان از سوی خداست.
ازدواج با زینب بنت جحش: او دختر جحش بن ریاب و دختر عمه پیامبر بود و با راهنمایى پیامبرصلى الله علیه وآله، با زید بن حارثه، پسر خوانده رسول‏اللَّه ‏صلى الله علیه وآله، ازدواج کرد. این پیوند، به جدایى انجامید (احزاب (33 )، آیه 37 ). پیامبر به امر خداوند و به جهت برداشتن سنت جاهلى ممنوعیت ازدواج با همسر پسر خوانده، با زینب وصلت کرد ؛ زیرا مردم، همسر پسر خوانده را مانند همسر پسر خود، عروس تلقى مى‏کردند و ازدواج با او را ممنوع مى‏ دانستند! این ازدواج، در سال سوم یا پنجم هجرت انجام شد(الاستیعاب، ج 4، ص 406 ). منافقان چون از این ازدواج اطلاع یافتند، به تخریب پیامبر پرداخته، گفتند که پیامبر با زن فرزند خود ازدواج کرد که آیه »ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ «(احزاب (33 )، آیه 40 )، براى خنثى کردن این توطئه، نازل شد و خداوند دستور داد که فرزند خواندگان، به پدرانشان منسوب شوند. (احزاب (33 )، آیه 5 ) و از آن پس، او به جاى زید بن محمد، زید بن حارثه خطاب شد. (الاستیعاب، ج 4، ص 406 ).
به این نکته هم توجه کنید که عایشه قبلا شوهر داشته است نه اینکه بی شوهر باشد .این نکته را در الصحیح من سیره النبی آورده است. اگر می خواهید بیشتر از این درباره این موضوعات اطلاعات به دست بیاورید می توانید به این کتاب ها مراجعه کنید:
1. ازواج النبی(ص)، دکتر موسی شاهین لاشین. 2. ازواج النبی(ص) و اولاده، ابوعبیده معمر بن مثنی. 3. همسران رسول خدا، عقیقی بخشایشی. 4. تعدد نساء الانبیاء، احمد عبد الوهاب. 5. نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر، مؤسسه در راه حق. 6. نساء النبی(ص) و اولاده، محمد جواد سعیدی. 7. المیزان، ج 4 عربی. 8. تفسیر نمونه، ج 17، ص 381. 9. الصحیح من سیره النبی الاعظم، سید جعفر مرتضی عاملی.

http://porseman.org/q/show.aspx?id=116190
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۲۰
مهدی فراحی

🏴🏴  ماجرای خون باریدن آسمان انگلیس در روز عاشورا!


☄ http://mouood.org/component/k2/item/7363


♻️ کتاب «وقایع عصر آنگلوساکسون» ماجرای خون باریدن آسمان «انگلیس» در روز عاشورای سال 61 ه‍ .ق. که واقعه‌ای تاریخی،‌ عجیب و به یاد ماندنی بود را بیان کرده است.


🌙 در صفحه 38 کتاب «وقایع عصر آنگلوساکسون» آمده است : در سال 685 م. در اینجا، در سرزمین بریتانیا آسمان خون بارید و شیر و کره به خون تبدیل شد و رنگ آن سرخ گردید.


💢 گفتنی است سال 685 م. با سال 61 ه‍ .ق. که سال وقوع حادثه عاشورا شهادت حضرت سیّدالشّهداء(ع) و یارانش بوده، برابر است. 


🔹 شایان ذکر است، در برخی از احادیث نیز تصریح شده که در روز عاشورا آسمان خون گریست. برای مثال حضرت زینب(س) در روز عاشورا به مردم فرمودند: «أو عَجفبتم أن مَطَرت السماءف دماً؛ آیا از اینکه آسمان خون گریسته است، شگفت‌زده شده‌اید؟» در کتب عامّه نیز آمده است: «لما قتل الحسین اسودّت السماء وظهرت الکواکب نهاراً حتی رأیت الجوزاء عند العصر وسقط التراب الأحمر» راوی می‌گوید: هنگامی که امام حسین(ع) به شهادت رسید، آسمان تیره و تار شد و ستاره‌ها در روز مشاهده شدند و من ستاره جوزا را هنگام عصر مشاهده کردم.» همچنین در آن روز خاک سرخ از آسمان بر زمین پاشیده شد. مورّخان نیز آورده‌اند که در این روز در «بیت المقدّس» هر سنگ را که پشت و رو می‌کردند، زیر آن خون تازه می‌دیدند و پدیده خورشید گرفتگی تا سه روز ادامه یافت.


☀️ این پدیده یک بزرگنمایی تاریخی نیست بلکه در همین عصر درخت چناری در روستای زرآباد قزوین وجود دارد که همه ساله در روز عاشورا صمغی سرخ رنگ تراوش میکند که جالب است بدانید این صمغ خون است و  گروهی از محققان خون این درخت را آزمایش کرده اند و در آن RH و خاصیت خون را تائید کرده اند.   مرحوم آیت الله مظفری در کتاب ایضاءالجنه در خصوص نجاسات آورده که برخی خونها نجس نیست مثلا خون تراوش شده از درخت زرآباد که پاک و اطهر است!


☄ http://www.rajanews.com/news/93067


💯 بروید و ببینید!


✔️ این معجزه جاویدان و عنایت حضرت حق به سالار شهیدان امام حسین علیه السلام است و روز ظهور و فرج مومنین را نیز در عاشورای اباعبدالله قرار داد تا بشر به یاد داشته باشد که سناریوی خلقت حول محور ارباب بی کفن نوشته شده است.


@Cyber_officers

@Cyber_officers

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۲
مهدی فراحی