با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر» ثبت شده است

««خطبه مظلومیت»»

**خطبه‌ای که پیامبر(ص) در آن بر مظلومیت علی(ع) گریه کرد

*امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روزی برای ما خطبه‌ای درباره فضائل ماه مبارک رمضان خواند......

*من برخاستم و عرض کردم، ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ *حضرت فرمود: ای ابا الحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است، سپس گریست. 

*گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟

*فرمود: ای علی! بر این می‌گریم که حرمت تو را در این ماه می‌شکنند.

*گویا می‌بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون‌بخت‌ترینِ اوّلین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی می‌زند و محاسنت، از خون سرت رنگین می‌شود.

*گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟

*فرمود: دینت، سالم است.

*سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من.

*خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد، هر کس امامت تو را انکار کند، نبوّت مرا انکار کرده است.

*ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امّتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم، فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. 

*سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد، تو حجّت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش.


«متن حدیث»»

*قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؟ 

*فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.

ثُمَّ بَکَی

*فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ

*فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یَسْتَحِلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ.

*قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی.

*فَقَالَ (ص) فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.

*ثُمَّ قَالَ: یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی

*إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَةِ وَ مَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی

*یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی

*أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِإِنَّکَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ فی عِبَادِهِ.

**منبع:

«عیون اخبارالرضا(ع)، ج۱، ح۵۳ - وسائل‌الشیعه، ج۷، ص۲۲۶- امالی شیخ صدوق ص۲۲۶»

لینک اصلی :

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/437472/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۵۵
مهدی فراحی

نفرین رسول الله

هر فردی که استحقاق لعنت خدا را داشته باشد، مورد لعنت رسول الله (ص) نیز  هست. 

بر شمردن تک تک این افراد مشکل است؛ از این‌رو، نخست برخی از گروه‌هایی را که در قرآن مورد لعنت خدا قرار گرفته‌اند بیان کرده، آن‌گاه نفرین شدگان از طرف پیامبر(ص) را مطرح خواهیم نمود.

الف. نفرین شدگان در قرآن

1. کسانی که حقایق را کتمان می‌کنند: «إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى‏ مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُون»؛[1] کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کرده‌‏ایم، بعد از آن‌که در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى‌‏کند و همه لعن ‏کنندگان نیز، آنها را لعن مى‌‏کنند.

2. کسانی که در حال کفر از دنیا بروند: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعین»؛[2] کسانى که کافر شدند، و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.

3. بنی اسرائیلی که از زبان حضرت داوود و عیسی(ع) نفرین شدند: «لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُون»؛[3] کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این به خاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز مى‌‏نمودند.

4. ابو لهب: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ»؛[4]بریده باد هر دو دست ابو لهب (و مرگ بر او باد)!

ب. نفرین شدگان از زبان پیامبر اسلام(ص)

1. رباخواران: «قَالَ عَلِیٌّ (ع) لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الرِّبَا وَ آکِلَهُ وَ مُؤْکِلَهُ وَ بَائِعَهُ وَ مُشْتَرِیَهُ وَ کَاتِبَهُ وَ شَاهِدَیْهِ»؛[5] امام علی(ع) می‌فرماید: ربا، رباخوار، کسی که معاملات ربوی را ترویج می‌کند، فروشنده مال ربوی، مشتری، نویسنده و دو شاهد بر معامله ربوی، مورد نفرین پیامبرند.

2. شراب خواران و تولید کنندگان مشروبات الکلی: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی الْخَمْرِ عَشَرَةً غَارِسَهَا وَ حَارِسَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مُشْتَرِیَهَا وَ شَارِبَهَا وَ الْآکِلَ ثَمَنَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَیْهِ وَ سَاقِیَهَا»؛[6] امام باقر(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) در ارتباط با شراب ده گروه را نفرین فرمود؛ کسی که درخت انگور را به قصد شراب بکارد؛ کسی که از آن حفاظت و نگهبانی کند؛ فروشنده و خریدار شراب؛ کسی که شراب می‌نوشد؛ کسی که از راه فروش مشروبات الکلی روزی برای خود تهیه می‌کند؛ کسی که مشروب تولید می‌کند؛ کسی که آن‌را حمل و جا بجا می‌کند؛ کسی که مشروب برایش حمل می‌شود؛ و کسی که شراب می‌نوشاند.

3. مردانی که به عورت نامحرم نگاه می‌کنند و رشوه‌گیران: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رَجُلًا یَنْظُرُ إِلَى فَرْجِ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ لَهُ وَ رَجُلًا خَانَ أَخَاهُ فِی امْرَأَتِهِ وَ رَجُلًا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَى نَفْعِهِ فَسَأَلَهُمُ الرِّشْوَةَ».[7] امام باقر(ع) نقل می کند رسول خدا این افراد را نفرین کرد: مردی که به فرج زنانی که بر او حلال نیستند نگاه کند. مردی که خیانت کند برادر دینی‌اش در ارتباط با همسرش و کسی که برای رفع مشکل مردم از آنها رشوه درخواست نماید.

4. آدم‌کشان: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ أَحْدَثَ بِالْمَدِینَةِ حَدَثاً أَوْ آوَى مُحْدِثاً قُلْتُ مَا الْحَدَثُ قَالَ الْقَتْلُ»؛[8] امام صادق(ع) مى‌‏فرمود: رسول خدا لعنت کرد شخصى را که در مدینه حادثه تازه‌‏اى پدید آورد، یا حادثه آفرینى را پناه دهد! گفتم: آن پدیده چیست؟ فرمود: قتل.

5. مردانی که خود را به صورت زنان در می‌آورند و بالعکس: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ قَالَ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِی یَنْکِحُ بَعْضُهُنَّ بَعْضاً»؛[9] امام صادق(ع) می‌فرماید: پیامبر(ص) مردانی که خود را به صورت زن درمی‌آورند و همچنین زنانی که خود را به شکل مردان درست می کنند را لعنت کرده است. اینان مردان و زنان هم‌جنس بازند.

6. زناکاران و افرادی که واسطه زنا می‌شوند: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قِیلَ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَعَنَ الْوَاصِلَةَ وَ الْمَوْصُولَةَ قَالَ إِنَّمَا لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ الْوَاصِلَةَ الَّتِی کَانَتْ تَزْنِی فِی شَبَابِهَا فَلَمَّا أَنْ کَبِرَتْ کَانَتْ تَقُودُ النِّسَاءَ إِلَى الرِّجَالِ فَتِلْکَ الْوَاصِلَةُ وَ الْمَوْصُولَةُ»؛[10] به امام باقر(ع) گفته شد شنیدیم رسول خدا(ص) واصله و موصله را لعنت کرد. امام فرمود رسول خدا واصله را لعن فرمود واصله کسی است که در جوانی زنا مرتکب می‌شود وقتی به سن پیری رسید قوادی می‌کند(بین زن و مرد به حرام جمع می‌کند) این افراد واصله و موصله هستند.


[1]. بقره، 159.

[2]. بقره، 161.

[3]. مائده، 78.

[4]. مسد، 1.

[5]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏3، ص 274، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.

[6]. همان، ج 6، ص 429.

[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 559، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[8]. همان، ج 13، ص 173.

[9]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ‏1، ص 113،‏ دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق.

[10]. همان، ص 114.

منبع: اسلام کوئست

لینک مطلب

http://shiastudies.net/portal/fa/faq/post/196/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%20%D8%A7%D9%87%D9%84%20%D8%A8%DB%8C%D8%AA?utm_source=newsletter&utm_medium=email&utm_campaign=http_shiastudiesnet_portal_fa_faq_post_196_d9bedb8cd8a7d985d8a8d8b120d98820d8a7d987d98420d8a8db8cd8aa

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۲
مهدی فراحی

**چرا پیامبر و امامان کنیز و غلام داشتند؟ آیا این برده‌داری نیست؟**


*پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن پاسخ لازم است اندکی به بحث بردگى در اسلام پرداخته شود.


گر چه مساله برده‏گیرى و برده‏دارى به عنوان یک دستور حتمى در مورد اسیران جنگى، در قرآن مجید نیامده است ولى انکار نمى‏توان کرد مطالبی که در قرآن براى بردگان ذکر شده است، اصل وجود بردگى را حتى در زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام اثبات مى‏کند[1]، مانند جواز اسیر گرفتن در جنگها و از آنان به عنوان برده استفاده کردن، احکام ازدواج با بردگان، احکام محرمیت با بردگان یا مساله مکاتبه ( قرارداد براى آزادى بردگان ) که در آیات متعددى از قرآن در سوره نساء - نحل - مؤمنون - نور - روم و احزاب آمده است .


اینجا است که بعضى بر اسلام خرده مى‏گیرند که چرا این آئین الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مساله بردگى را به کلى الغاء نکرده، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است ؟ !


درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرده، اما آنچه مهم است آزادى بى‏قید و شرط آنها است، چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیه الهى است از دست دهد؟ !


پاسخ : در یک جمله کوتاه باید گفت که اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد که بالمال همه آنها تدریجا آزاد مى‏شوند، بى‏آنکه این آزادى عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد .


ولى پیش از آنکه به توضیح این طرح دقیق اسلامى بپردازیم ذکر چند نکته را مقدمتا لازم مى‏دانیم:


1 - اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مساله بردگى سراسر جهان را فرا گرفته و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود.


2 – بردگان در طول تاریخ سرنوشت بسیار دردناکى داشته‏اند، به عنوان نمونه بردگان اسپارتها را که به اصطلاح قومى متمدن بودند در نظر مى‏گیریم ، به قول نویسنده روح القوانین غلامان اسپارتى به قدرى بدبخت بودند که تنها غلام یک نفر نبودند، بلکه غلام تمام جامعه محسوب مى‏شدند، و هر کس بدون ترس از قانون مى‏توانست هر قدر بخواهد غلام خود یا دیگرى را آزار و شکنجه دهد، و در حقیقت زندگانى آنها از حیوانات نیز بدتر بود .


از زمانى که بردگان را از کشورهاى عقب‏افتاده صید مى‏کردند تا هنگامى که در بازارهاى فروش عرضه مى‏شد بسیارى از آنها مى‏مردند، و باقیمانده وسیله‏اى بودند براى بهره‏گیرى برده‏فروشان طماع و اندک غذائى که به آنها مى‏دادند براى زنده ماندن و کار کردن بود، و به هنگام پیرى و بیماریهاى صعب العلاج آنها را به حال خود رها مى‏کردند تا به شکل دردناکى جان دهند! لذا نام بردگى در طول تاریخ با انبوهى از جنایات هولناک همراه است . اسلام به عنوان دینی که برای آزادی و سعادت همه بشریت آمده بود همواره از سرنوشت دردناک بردگان در گذشته به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی رنج می برده است. به همین دلیل هرگز در برابر این مسأله مهم سکوت نکرده است و راه حلی بسیار حکیمانه و دقیق برای ریشه کن کردن این معضل ارائه نموده است.


3 - طرح اسلام براى آزادى بردگان


آنچه غالبا مورد توجه قرار نمى‏گیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه‏اى وارد شود ریشه‏کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى که به یک بیمارى خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادى که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در اینگونه موارد حتما باید از برنامه‏هاى زمان بندى شده استفاده کرد .


صریحتر بگوئیم : اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مى‏داد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند ، چه بسا بیشتر آنها تلف مى‏شدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مى‏دادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسیله‏اى براى ادامه زندگى .


اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد مى‏شدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر مى‏گشت که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مى‏آورد به همه جا حمله‏ور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد .


اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند ، نه جان خودشان به خطر بیفتد ، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد .


این برنامه مواد زیادى دارد که رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرست‏وار در اینجا مطرح مى‏شود:


ماده اول - بستن سرچشمه‏هاى بردگى


بردگى در طول تاریخ اسباب فراوانى داشته ، نه تنها اسیران جنگى و بدهکارانى که قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى‏آمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و برده‏دارى بود اما اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه برده‏گیرى داد و آن در مورد اسیران جنگى بود . این مسلم است که در میدان جنگ و بعد از غلبه بر دشمن یا باید تمام افراد باقی مانده از دشمن را کشت و یا بجاى کشتن آنها را اسیر کرد چرا که اگر دشمن رها شود باز ممکن است نیروهاى خود را تجدید سازمان کرده و حمله مجددى را آغاز نماید. اسلا م راه حل دوم را بر گزیده است اما فرموده است که بعد از اسارت صحنه دگرگون مى‏شود، و اسیر با تمام جنایاتى که مرتکب شده است به صورت یک امانت الهى در دست مسلمین در مى‏آید که باید حقوق بسیارى را در باره او رعایت کرد [2].


اما حکم اسیر بعد از خاتمه جنگ یکى از سه چیز است : آزاد کردن بى‏قید و شرط ، آزاد کردن مشروط به پرداخت فدیه ( غرامت ) و برده ساختن او ، و البته انتخاب یکى از این سه امر منوط به نظر امام و پیشواى مسلمین است و او هم با در نظر گرفتن شرائط اسیران و مصالح اسلام و مسلمین از نظر داخل و خارج آنچه را شایسته‏تر باشد برمى‏گزیند و دستور اجرا مى‏دهد .


اما در شرایطی که نظر امام و پیشواى مسلمین بر این قرار می گرفت که اسیران آزاد نشوند از آنجا در آن روز امکانات و زندانهائى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگه داشت ، راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده‏ها و نگهدارى به صورت برده نداشت .


بدیهى است هنگامى که چنین شرائطى تغییر یابد هیچ دلیلى ندارد که امام مسلمین حکم بردگى را در باره اسیران بپذیرد مى‏تواند آنها را از طریق پرداخت غرامت آزاد سازد ، زیرا اسلام پیشواى مسلمین را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند ، و به این ترتیب تقریبا سرچشمه‏هاى بردگى جدید در اسلام بسته شده است .


ماده دوم - گشودن دریچه آزادى


اسلام برنامه وسیعى براى آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل مى‏کردند در مدتى نه چندان زیاد همه بردگان تدریجا آزاد و جذب جامعه اسلامى مى‏شدند .


رؤوس این برنامه چنین است :


الف - یکى از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است[3] و به این ترتیب یک بودجه دائمى و مستمر براى این امر در بیت المال اسلامى در نظر گرفته شده که تا آزادى کامل بردگان ادامه خواهد داشت .


ب - مقرراتى در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادى که با مالک خود مى‏بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند ( در فقه اسلامى فصلى در این زمینه تحت عنوان مکاتبه آمده است ) .


ج - آزاد کردن بردگان یکى از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است ، و پیشوایان اسلام در این مساله پیشقدم بودند ، تا آنچه که در حالات على (ع) نوشته‏اند: هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند [4]!


د - پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانه‏اى آزاد مى‏کردند تا سرمشقى براى دیگران باشد ، تا آنجا که یکى از بردگان امام باقر (ع) کار نیکى انجام داد امام (ع) فرمود: برو تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم .[5]


در حالات امام سجاد على بن الحسین (ع) آمده است : خدمتکارش آب بر سر حضرت مى‏ریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد ، امام (ع) سر را بلند کرد ، خدمتکار گفت : و الکاظمین الغیظ حضرت فرمود : خشمم را فرو بردم عرض کرد : و العافین عن الناس فرمود : خدا تو را ببخشد عرض کرد : و الله یحب المحسنین فرمود : برو براى خدا آزادى .


ه- در بعضى از روایات اسلامى آمده است : بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى‏شوند ، چنانکه از امام صادق (ع) مى‏خوانیم: کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى‏شود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست .[6]


در همین باب حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (ص) نقل شده که فرمود: پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من مى‏کرد تا آنجا که گمان کردم به زودى ضرب الاجلى براى آنها مى‏شود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند .[7]


و - کسى که برده مشترکى را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند .


ز- هر گاه بخشى از برده‏اى را که مالک تمام آن است آزاد کند این آزادى سرایت کرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد !


ح - هر گاه کسى پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه یا دائى یا خاله ، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فورا آزاد مى‏شوند .


ط - هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن کنیز جائز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود .


این امر وسیله آزادى بسیارى از بردگان مى‏شد ، زیرا بسیارى از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند .


ی - کفاره بسیارى از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده ( کفاره قتل خطا - کفاره ترک عمدى روزه - و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا مى‏توان نام برد ) .


ک - آزادی برده بواسطه پاره‏اى از مجازاتهاى سخت که صاحب برده‏نسبت به او انجام می داد.


قبل از اسلام صاحبان بردگان خود را به انجام هر گونه تنبیه و مجازات شکنجه ای در مورد بردگان مجاز می دانستند و بدون هیچ مانعی هر گونه جنایتی را آزادانه در حق آنان روا می داشتند. اما اسلا م پاره ای از مجازات ها (مثل بریدن گوش، زبان ،بینی و...)را ممنوع کرد، و اعلام نمود برده ای که چنین جنایتی از طرف صاحب او در حق او صورت گیرد آزاد خواهد شد.[8]


ماده سوم - احیاى شخصیت بردگان


در دورانی که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوى آزادى مى‏ پیمایند اسلام براى احیاى حقوق آنها اقدامات وسیعى کرده است ، و شخصیت انسانى آنان را احیاء نموده ، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانى هیچ تفاوتى میان بردگان و افراد آزاد نمى‏گذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار مى‏دهد ، لذا به بردگان اجازه مى‏دهد همه گونه پستهاى مهم اجتماعى را عهده‏دار شوند ، تا آنجا که بردگان مى‏توانند مقام مهم قضاوت را عهده‏دار شوند . در عصر پیامبر (ص) نیز مقامات برجسته‏اى از فرماندهى لشکر گرفته تا پستهاى حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد .


بسیارى از یاران بزرگ پیامبر (ص) بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده ، و در حقیقت بسیارى از آنها به صورت معاون براى بزرگان اسلام انجام وظیفه مى‏کردند. سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر را در این گروه مى‏توان نام برد ، بعد از غزوه بنى المصطلق پیامبر (ص) با یکى از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانه‏اى آزادى تمام اسراى قبیله شد .


ماده چهارم - رفتار انسانى با بردگان


در اسلام دستورات زیادى در باره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگى صاحبان خود شریک و سهیم کرده است .


پیغمبر اسلام (ص) مى‏فرمود : کسى که برادرش زیر دست او است باید ، از آنچه مى‏خورد به او بخوراند و از آنچه مى‏پوشد به او بپوشاند ، و زیادتر از توانائى به او تکلیف نکند .


على (ع) به غلام خود قنبر مى‏فرمود : من از خداى خود شرم دارم که لباسى بهتر از تو بپوشم ، زیرا رسول خدا (ص) مى‏فرمود : از آنچه خودتان مى‏پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود مى‏خورید به آنها غذا دهید .


امام صادق (ع) مى‏فرماید : هنگامى که پدرم به غلامى دستور انجام کارى مى‏داد ملاحظه مى‏کرد اگر کار سنگینى بود بسم الله مى‏گفت و خودش وارد عمل مى‏شد و به آنها کمک مى‏کرد .


خوشرفتارى اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالى به اندازه‏اى است که حتى بیگانگان از اسلام نیز روى آن تاکید و تمجید کرده‏اند .


به عنوان نمونه جرجى زیدان در تاریخ تمدن خود چنین مى‏گوید : اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است پیغمبر اسلام (ص) در باره بردگان سفارش بسیار نموده ، از آن جمله مى‏فرماید : کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید ، و هر چه خودتان مى‏خورید به او بدهید .


در جاى دیگر مى‏فرماید : به بندگان خود کنیز و غلام نگوئید ، بلکه آنها را پسرم و دخترم خطاب کنید ! قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبى کرده و مى‏گوید : خدا را بپرستید ، براى او شریک مگیرید ، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان ، و آوارگان ، و بردگان جز نیکوکارى رفتارى نداشته باشید ، خداوند از خودپسندى بیزار است .


ماده پنجم - بدترین کار انسان‏فروشى است !


اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکى از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) آمده است! بدترین مردم کسى است که انسانها را بفروشد .[9]


همین تعبیر کافى است که نظر نهائى اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهت‏گیرى برنامه‏هاى اسلامى به کدام سو است .


و از این جالبتر این که یکى از گناهان نابخشودنى در اسلام سلب آزادى و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است ، چنانکه در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (ص) آمده است: خداوند هر گناهى را مى‏بخشد جز ( سه گناه ) : کسى که مهر همسرش را انکار کند ، یا حق کارگرى را غصب نماید ، و یا انسان آزادى را بفروشد [10]! طبق این حدیث غصب حقوق زنان ، و حق کارگران ، و سلب آزادى از انسانها سه گناه نابخشودنى است .


همانگونه که در بالا آوردیم اسلام تنها در یک مورد اجازه برده‏گیرى مى‏دهد و آن در مورد اسیران جنگى است ، آن هم هرگز جنبه الزامى ندارد در حالى که در عصر ظهور اسلام ، و قرنها بعد از آن برده‏گیرى از طریق زور و حمله به کشورهاى سیاه‏پوستان و دستگیر کردن انسانهاى آزاد ، و تبدیل آنها به بردگان ، بسیار زیاد بود ، و گاهى در مقیاسهاى وحشتناک روى آن معامله مى‏شد ، بطورى که در اواخر قرن 18 میلادى دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله مى‏کرد ، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا مى‏بردند .


کوتاه سخن اینکه کسانى که به برنامه اسلام در مورد بردگان خرده‏گیرى مى‏کنند از دور سخنى شنیده‏اند ، و از اصول این برنامه و جهت‏گیرى آن که همان آزادى تدریجى و بدون ضایعات بردگان است اطلاع دقیقى ندارند ، و یا تحت تاثیر افراد مغرضى قرار گرفته‏اند که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمى براى اسلام شمرده و روى آن تبلیغات دامنه‏دارى به راه انداخته‏اند .[11]


از آنچه بیان شد روشن گردید که اگر پیشوایان اسلام برده یا بردگانی در اختیار داشتند در قالب برنامه حساب شده و حکیمانه اسلام در بر خورد با مسأله بردگی بوده است و معاشرت آنان با بردگان به گونه ای بود که در بسیاری از موارد وقتی برده ای را آزاد می کردند آن برده حاضر نمی شد منزل امام (ع) را ترک کند و با اصرار از امام(ع) می خواستند که اجازه بدهد او همچنان در خدمت ایشان باشد ولی امام(ع) نمی پذیرفتند. از طرفی بر خورد و معاشرت آنان با بردگان یک الگوی عملی و به نوعی آموزش جامعه بشری مخصوصا مسلمانان در بر خورد با این مسأله بسیار مهم و مورد ابتلاء جامعه بوده است.


 


[1] تفسیر نمونه ج : 21 صص 413 و 417 .


[2] وسائل ‏الشیعة ج : 15 ص : 92: على (ع): اطعام الاسیر و الاحسان الیه حق واجب و ان قتلته من الغد : غذا دادن به اسیر و نیکى نسبت به او حق واجبى است هر چند بنا باشد که فردا او را اعدام کنى .- ْالکافی ج : 5 ص : 35امام على بن الحسین (ع) آمده است که فرمود : اذا اخذت اسیرا فعجز عن المشى و لیس معک محمل فارسله ، و لا تقتله ،فانک لا تدرى ما حکم الامام فیه : هنگامى که اسیرى گرفتى و او را با خود مى‏آورى اگر از راه رفتن ناتوان شد و مرکبى براى حمل او ندارى او را رها کن ، و به قتل مرسان ، چرا که نمى‏دانى هنگامى که او را نزد امام آوردى چه حکمى در باره او خواهد کرد .‏


[3] توبه ، 60 .


[4] : الکافی ج : 5 ص : 74 :اعتق الفا من کد یده.


[5] : من‏ لایحضره ‏الفقیه ج : 1 ص : 27: اذهب فانت حر فانى اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنة.


[6] الکافی ج : 6 ص : 196: من کان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنین ، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه ، و لا یحل خدمة من کان مؤمنا بعد سبعة سنین.


[7] - من ‏لایحضره ‏الفقیه ج : 1 ص : 52- وسائل‏ الشیعة ج : 2 ص : 7-مستدرک‏ الوسائل ج : 13 ص : 379: ما زال جبرئیل یوصینى بالمملوک حتى ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه.


[8] شرح اللمعة الدمشقیة،ج6،ص280.


[9] : الکافی ج : 5 ص : 114: شر الناس من باع الناس.


[10] : مستدرک ‏الوسائل ج : 13 ص : 378 ان الله تعالى غافر کل ذنب الا من جحد مهرا ، او اغتصب اجیرا اجره ، او باع رجلا حرا .


[11]-ر.ک تفسیر نمونه ج : 21 صص : 423 -410.


لینک اصل مطلب

📚  http://bpn.io/2cb6a



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۲
مهدی فراحی