با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نجار» ثبت شده است

Https://Sadaf22.com 

زمانی نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد. صاحب کارش ناراحت شد و سعی کرد اورا منصرف کند,

اما نجار تصمیمش را گرفته بود.

سرانجام صاحب کار درحالی که باتأسف با این درخواست موافقت میکرد،

ازاو خواست تابه عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.

نجار چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد…

زمان تحویل کلید، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت:

این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد وتمام دقت خود را میکرد.

"این داستان زندگی ماست"

گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز میسازیم نداریم،

سپس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۵
مهدی فراحی

پادشاه به نجارش گفت : 


                    فردا اعدامت میکنم...


                                            نجار آن شب نتوانست بخوابد ...


    همسر نجار گفت :

                             

                                   مانند هر شب بخواب ...

    

      

          "  پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار "



کلام همسرش آرامشی بر دلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شد و خوابید ...


صبح صدای پای سربازان را شنید...


چهره اش دگرگون شد و با نا امیدی، پشیمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دریغا باورت کردم ...

 

با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجیر کنند...


دو سرباز با تعجب گفتند :


        ... پادشاه مرده و از تو میخواهیم تابوتی برایش بسازی ...


چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ...


همسرش لبخندی زد و گفت :


" مانند هر شب آرام بخواب , زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند  "


فکر زیادی بنده را خسته می کند ...


  ." درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبیر کننده کارهاست ".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۰
مهدی فراحی