با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۶ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

تمجید رهبر انقلاب از شعر افشین علا خطاب به حاکمان عرب
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۹

به گزارش تسنیم، افشین علا از شاعران شناخته شده کشورمان چند روز گذشته پس از امضا توافقنامه حاکمان امارات و رژیم صهیونیستی شعری خطاب به حاکمان عرب سرود که امروز از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت.

متن پیام حضرت آیت الله خامنه ای به این شرح است: "شعری که خطاب به حاکمان عرب سرودید، بسیار بجا و به موقع بود. دست شما درد نکند."

متن شعر بدین شرح است:

به حاکمان عرب

شیری که برازنده فخر است و مباهات
سید حسن است آیا یا شیخ امارات؟

این داده چو قواده به عشرتکده، رونق
آن گشته ولی قائد احرار به شامات

آن پخته سخن گوید با تکیه به قرآن
این خام ولی چون شتران، حامل تورات

آن لرزه درافکنده به ارکان تل آویو
این با تن لرزان شده پنهان به عمارات

ای شیخ! کنی تکیه به قومی که خداوند
از دوستی‌اش کرده تو را نهی به آیات؟

این نهی، ندیدی و نخواندی تو به قرآن؟
یا خوانده‌ای از وحی، فقط لفظ و عبارات؟

هش دار و بپرهیز، از این غده ی بدخیم
جز ننگ چه بخشید مناخیم به سادات؟

سید حسن از چیست که بی سلطنت و کاخ
خورشید عرب گشته و حکام چو ذرات

زیر قدمش له شده است ارتش صهیون
با آن همه جنگنده و آلات و مهمات

آیا نکنی شرم ز لبنان و فلسطین؟
آیا نشنیدی تو ز آیات و روایات؟

ایران چه بدی کرد به اعراب و به اسلام؟
کز کینه او کور شدی، کور به کرات!

بحرین و عراق و یمن و شام چرا سوخت؟
در آتش بدخواهی‌ات ای شیخک بدذات!

آیا نرهاندند نوامیس عرب را
سید حسن و قاسم و یاران ز بلیات؟

خنجر زدی از پشت به اعراب و نشستی
با مرتکب آن همه کشتار و جنایات

با قاتل کودک کش صبرا و شتیلا
با جانی نفرین شده در ارض و سماوات

یکباره عقال از سر بی عقل بیفکن
خو کن چو جهودان به عرق چین و کراوات

بیهوده مکش فیل دبی را به رخ ای شاه!
وقتی که ز سرباز یمن هم شده‌ای مات

حیثیت خود دادی چون با ثمن بخس
حقانیت فارس شد از خبث تو اثبات

شاهان عرب، طایفه ی لوط و ثمودند
هم بنده ی عزی و منات و هبل و لات

خون عرب است آیا ای مردنمایان!
این ننگ که بر دامن تان مانده ز عادات؟

هم قدس ز کف داده و هم مکه و یثرب
جز غرب ندارید دگر قبله حاجات

در عقد تل آویو در آیید از این پس
بودید چو یک عمر، عیالات ایالات

ای قوم عرب! غیرت اجدادی تان کو؟
بودند نیاکان شما اهل فتوحات

تکرار مبادا شود اندوه فلسطین
تا چند برد غرب، از این منطقه، سوغات؟

دزد است در این قافله، تا چند تغافل؟
موش است در این مزرعه، تا چند مماشات؟

تند است چرا این همه توفان تجاوز؟
کند است چرا این همه شمشیر مجازات؟

خواند همه را قدس به یاری، ز چه خوابید؟
اقلیم عرب گشته چرا خانه ی اموات؟

با این همه، ای غرب! بپرهیز که دارد
این بادیه، بس خار مغیلان و نخیلات

دل خوش مکن ای خصم به ویرانی بیروت
مکرون! مکن از مکر، گذر سوی خرابات

لبنان نکند روی خود از پارس به پاریس
چون دیده از او خیر فراوان، ز تو آفات

سوزنده قانا شده دلسوز شهیدان!
غارتگر شبعا شده همدرد جراحات!

ای ننگ به هر کس که شود خام تو ای خصم
ای وای به شیخی که کند با تو ملاقات

قوم عرب و اهل خلیج کهن فارس
هیهات که ذلت بپذیرد ز تو، هیهات

آینده از آن یمن و غزه و قدس است
ای غرب به هش باش! رسد روز مکافات...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۳
مهدی فراحی

💡 

تقصیر خودم بود که با پای مجازی

یک روز شدم وارد دنیای مجازی


اول همه چی خوب و سرجای خودش بود

تا غرق شدم داخل دریای مجازی


کم کم که جلو رفتم و دیدم چه فضاییست

گویا شده بودم خود آقای مجازی


یک روز یکی برد مرا توی گروهش

پیوستم از آن روز به اعضای مجازی


تایید شد آنگاه صلاحیتم آن جا

طبق نظر مجلس شورای مجازی


دیدم همه هستند در آن جا قَروقاطی

اصلا شده مانند اروپای مجازی


گفتم که چتِ با زن همسایه حرام است

گفتند مُجاز است به فتوای مجازی


آن قدر صفا داشت که هر شب بکنی چت

با مژده و مژگان و پریسای مجازی


با دیدن یک عکس شدم عاشق فردی

که بود فقط داخل رویای مجازی


آدم شدم و رفتم از آن روز خصوصیش

گفتم که منم عاشق حوّای مجازی


آیا پدرت هست که یک روز بیایم 

پیشش بکنم از تو تقاضای مجازی؟!


خوشحال شد و رفت و سر ثانیه برگشت

با جعبه ی شیرینی و بابای مجازی


آن روز، همان جا من و او عقد نمودیم

دادند به ما پول و هدایای مجازی


فردای همان روز که رفتم به سراغش

دیدم که طرف هست هیولای مجازی


گفتم تو مگر صاحب آن عکس نبودی

آن دختر خوش چهره و زیبای مجازی


خندید و به من گفت که آن عکس خودم نیست

برداشتم از توی فضاهای مجازی


جای لب و ابرو و رخ دخترک ناز

دیدم شده ام خام به لالای مجازی


حیف است؛ بیایید جوانان وطن را

دعوت بنماییم به تقوای مجازی


سیدحسن صفاری

2⃣3⃣2⃣8⃣🍁🥀

┏━━━🍃🍂━━━┓

⠀ @ashaarenabeparsi

┗━━━🍂🍃━━━┛

#طنز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۵۹
مهدی فراحی
🔴 عاقبت خاک شود
⭕عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو

⭕خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو

⭕قرعه امروز به نام من و فردا دگری

⭕می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو

⭕مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی

⭕گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو

⭕هر مرد شتربان اویس قرنی نیست

⭕هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست

⭕هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد

⭕هر احمد و محمود رسول مدنی نیست

⭕بر مرده دلان پند مده خویش میازار

⭕زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

⭕جایی که برادر به برادر نکند رحم

⭕بیگانه برای تو برادر شدنی نیست❗
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۵
مهدی فراحی
مجنون بدونِ غصه ی لیلا چه فایده؟
« بهجت » بدونِ رنجِ « ثریا » چه فایده؟

اصلا بدونِ رنج مگر میشود پرید؟
یوسف بدونِ حبسِ زلیخا چه فایده؟

حتی خدا به عشق کسی خلق کرده است
قرآن بدونِ حضرتِ طاها چه فایده؟!

وقتی که نیست سایه ی معشوق بر سرت
جا داشتن به جنت الاعلی چه فایده؟!

گیرم که شاه ماهیِ یک رودِ جاری ام
وقتی که نیست راه به دریا چه فایده؟!

گفتی که روزگار به کامت شود ولی
محبوبِ من! ، بدونِ تو دنیا چه فایده؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۰۹
مهدی فراحی
واجب نو نوار ما کنسرت
کل تفریح بچه ها کنسرت

نان و آب و غذای ساده ما
شیشلیک و کباب ما کنسرت

احتیاجی دگر به دکتر نیست
به مریضان دهد شفا، کنسرت

تا نباشد جوان ما معتاد
می شود هر کجا به پا کنسرت

هر فقیری به بودنت محتاج
می کند هی طلب تو را کنسرت

بودنت مثل نان شب واجب
یا که حتی چنان هوا کنسرت

حکم او را نوشته ام اعدام
هر که گفته به تو چرا کنسرت؟

مبدأ وزن تازه ای شده ایی
فاعلاتٌ مفاعلا کنسرت

همه ی دلبران تو را خواهند
یک نظر دلبری نما کنسرت

این غزلواره ام برای تو باد
اجر من نزد توست یا کنسرت!

#
-

گوشت گوسفندی۴ هزارتومان گران شد ،احتمال افزایش دوباره وجود دارد.
.
.
.
ترسیدم بابا فکر کردم کنسرت جایی لغو شده! گرانی گوشت که مهم نیست! 🎤😥
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۴
مهدی فراحی
«جواب شاهین نجفی ملعون که اهانت به ابوالفضل علیه السلام کرده »»
.
خبر آمد که به دلدار اهانت شده است
.
وَ به دستان علمدار جسارت شده است
.
به خیالت مثلا قافیه سازى کردى
.
بچه جان با دُم یک شیر تو بازى کردى
.
پسرک آخر این قصه خودت باخته اى
.
این چه ابیات کثیفیست به هم بافته اى
.
به چه حقى تو دَم از دست علمدار زدى
.
شرح رسوایى خود را همه جا جار زدى
.
بى حیا حضرت عباس کجا وُ تو کجا
.
مایه ى فخر همه ناس کجا وُ تو کجا
.
تو که هستى که از عباس سخن مى رانى
.
ذره اى نام وُ نشان پدرت مى دانى؟
.
طینت پاک و نیاکان نکو مى خواهد

بردن نام علمدار وضو مى خواهد
.
توىِ گنجشک به شیطان لعین بنده شدى

باز با واژه ى "شاهین" سبب خنده شدى
.
نجفى! با پسر شاه نجف کارَت چیست؟

خود ابلیس حیا کرد وُ هوادارَت نیست

پرچمش فوق علم هاست علمدار حسین
.
پسر سوم زهراست علمدار حسین

اسوه ى مردى وُ اسطوره ى مردانگى است

بانىِ مکتب جانبازى و پروانگى است
.
صولت صفدرى وُ هیبت حیدر دارد

همت وُ معرفت فاتح خیبر دارد
.
خود الله به عباس على مغرور است

چشم خفاش به این نور خدایى کور است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۵
مهدی فراحی
««بزرگترین شاعر تاریخ ایران»»
*شهریار یکی از بزرگترین شاعران همه‌ی دورانهای تاریخ ایران است.
*و آن به لحاظ «حیدر بابایه سلام» است.
*«حیدر بابایه سلام» یک شعر استثنایی است.
**امام خامنه ای (۱۳۷۱/۰۹/۱۱)
www.Khamenei.ir
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۸
مهدی فراحی
««جمعه احوال عجیبی دارد»»
★جمعه احوال عجیبی دارد
هر کس از عشق، نصیبی دارد

★در دلم حس غریبی جاری است
و جهان، منتظر بیداری است

★جمعه، با نام تو آغاز شود
یابن یاسین همه جا، ساز شود

★جمعه یعنی غزل ناب حضور
جمعه میعاد گه سبز حضور

★جمعه هر ثانیه اش یکسال است
جمعه از دلهره مالامال است...

★ابر چشمان همه بارانی است
عشق در مرحله پایانی است

★کاش این مرحله هم سر می شد
چشم ناقابل ما تر میشد...

★اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم★
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۳
مهدی فراحی

««خاکستر حسرت شده ام»»

★دیشب سه غزل، نذر تو کردم که بیایـــــی

چشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجایــــی؟؟


★با شِکوه ی من چهره ی آدینه ترک خــورد

از ســوی تو اما نه تبسم؛  نه نـــــدایی


★از بس که در اندیشه ی تو شعله کشیدم

خاکسـتر حسرت شده ام؛ نیست دوایی؟


★آمار تپشهای دلــــــــــم را به تو گفتم

پرونده شد اندوه من از درد جــــــدایی


★ســـــوگند به آوای صمیمانه ی نامـــت

از عشق فقط قصد من و شعر، شــــمایی


★هر فصل، دلم بی تو ببین رنگ خـزان است

آغـــــاز کن ای گل ! سفر سبز رهــایی


★من منتظرم !  مرحمتی لطفی ، نگاهـــی

حیف است رسد مرگ من اما ! تو نیایـــی...


««اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۵
مهدی فراحی
««آتش و اب و آبرو»»
آتش و آب و آبرو با هم.
هر سه گشتند. در سفر. همراه.

عهد کردند. هر یکى گم شد. 
با نشانى ز خود. شود پیدا.

گفت آتش. به هر کجا دود است. 
میتوان یافتن. مرا آنجا.

آب گفتا. نشان من پیداست. 
هر کجا باغ هست و سبزه بیا.

آبرو رفت و گوشه اى بگرفت. 
گریه سر داد. گریه اى جانکاه.

آتش آن حال دید و حیران شد. 
آب. در لرزه شد. ز سر تا پا.

گفتش آتش. که گریه ى تو ز چیست ؟
آب گفتا. بگو نشانه چو ما

آبرو لحظه اى به خویش آمد
دیدگان پاک کرد و کرد نگاه

گفت. محکم مرا نگه دارید
گر شوم گُم نمیشوم پیدا.......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۴۶
مهدی فراحی