۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۱
کور واقعی
**کور واقعی**
*تنگدستی به در خانه توانگری رفت و گفت:
*شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.
*صاحبخانه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
*پس درویش تاملی کرد و گفت: کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه تو آمده ام. این را بگفت و روانه شد.
*صاحبخانه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.
۹۴/۰۳/۰۶