با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
۲۷ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۲

داستان برجاگ

Alireza:
📛"برجاگ"

🐺گرگی به گله های گوسفند 🐑 🐏 مردم روستا حمله می کرد. کدخدای روستا گفت با مذاکره با آقای گرگ مسئله رو حل می کند تا مردم گَله ی خود را بدون دغدغه حمله گرگ به چرا ببرند.
👤کدخدا با آقای گرگ توافق کرد به شرطی که به گله گوسفندان در زمان چرا حمله نکند؛ روزی یک گوسفند را داوطلبانه به او می دهند تا بدَرَد و بخورد، اسم توافق شد "برجاگ"
((برنامه روستا جهت امنیت گوسفندان!))
👨‍👨‍👧‍👧 مردم روستا شاکی بودند که چرا باید روزی یک گوسفند بدهند؛ اما کدخدا می گفت شما بی سوادید؛ با گرگ که نمیشه جنگید؛ باید از او امضا و تعهد بگیریم!
از روز بعد از "برجاگ"؛ علاوه بر روزی یک گوسفند اهدایی روستا به آقای گرگ؛ چند گوسفند دیگر از آغلها گم می شدند، همه شواهد 🐾 نشان میداد کار آقای گرگ است. وقتی مردم استخوانهای باقی مانده گوسفندان را برای کدخدا بردند ؛ کدخدا در جواب اعتراضات مردم گفت؛ با روح "برجاگ" تضاد داره نه خودش؛ چون در زمان چرا نبوده نمیشه ایراد گرفت!
هر چه مردم گفتند 🗣 که طبیعت گرگ دریدن است؛ توافقی که گرگ امضا کند؛ جز قانونی شدن دریدن نیست؛ کدخدا قبول نکرد که نکرد. آخرین حرف کدخدا این بود:
من به "برجاگ" خوشبینم، به آقای گرگ بدبینم!
...
...
#من_به_برجام_خوشیینم_به آمریکا_بدبینم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۷
مهدی فراحی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی