با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۴ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

««زیبا و پند آموز»»

*ناز می کشیم؛

*آه می کشیم؛

*انتظار می کشیم؛

*فریاد می کشیم؛

*درد می کشیم؛

**آخر کار هم حسرت می کشیم..

★ولی کاش فقط یاد می گرفتیم:

”دل از محبت دنیا بکشیم”

★★محبت دنیا باعث میشه در دنیا “حسرت بکشیم“

„و در آخرت„

«افسوس بخوریم»...‌

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۶
مهدی فراحی

««زکات فطره و فلسفه آن»»

★ فطره در لغت: خلقت و اسلام. 

*زکات فطره در اصطلاح: «زکاتى که هر مسلمان براى خود و هر کس که نان خور او محسوب مى‏شود، به مستحق مى‏پردازد».

*زمان پرداخت زکات فطره: مغرب روز آخر ماه رمضان تا ظهر روز عید فطر است. (البته احکام مفصلش مقاله ای دیگر)

*علت نامگذاری: چون پرداختش، باعث سلامت جسم (خلقت) و روح مى‏شود، آن را زکات بدن یا فطره مى‏نامند.

★فلسفه زکات فطره

1. کامل کننده و تمام کننده روزه؛

(من لایحضره الفقیه، ج‏2، باب الفطرة، ص 183)

2. باعث قبولى روزه ماه مبارک رمضان.(همان، ص ۱۸۳)

3. حفظ انسان از مرگ مقدر و غیر حتمی در آن سال (کافى، ج 4، باب الفطره، ص 174)

★فواید زکات

*در صورتی که همه زکات خود را بدهند و این زکات در راه فقیر واقعی مصرف شود، فقر ریشه کن خواه شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۱
مهدی فراحی

««کد پیشواز همراه اول صدای رهبری»»

—————————————————

نام :  ملتها باید نشان بدهند

کد :  ۳۲۸۶۳

——————————————————

نام :  ترس از ایران اسلامی

کد :  ۳۲۸۵۷


——————————————————

نام :  در راه پیشرفت

کد :  ۳۲۸۵۶


——————————————————

نام :  پدر امت

کد :  ۳۲۸۵۵


——————————————————

نام :  معلم

کد :  ۳۲۸۶۴


——————————————————

نام :  ملت ایران اثبات کردند

کد :  ۳۲۸۵۸


——————————————————

نام : عمل قرآنی

کد :۳۲۷۷۸

——————————————————

نام :  تولید ملی

کد :  ۳۲۸۶۰


——————————————————

نام :  وضعیت بدرو خیبر

کد :  ۳۲۷۸۱


——————————————————

نام :  تمدن متکی به معنویت

کد :  ۳۲۷۸۰


——————————————————

نام :  قرآن و تدبر در آن

کد :  ۳۲۷۷۹


——————————————————

نام :  حل مشکلات با قرآن

کد :  ۳۲۷۷۷


——————————————————

نام :  در سایه قرآن

کد :  ۳۲۷۷۶


——————————————————

نام :  وجهه دولت آمریکا

کد :  ۳۲۷۷۴


——————————————————

نام :  محبت و عقیده به قرآن

کد :  ۳۲۷۷۵


——————————————————

نام :  گامی به سمت خدا

کد :  ۳۲۷۷۰


———————————————————

نام :  توقف ممنوع

کد :  ۳۲۷۷۳


——————————————————

نام :  عرصه رویاروئى

کد :  ۳۲۷۶۶


——————————————————

نام :  در راه افتخار

کد :  ۳۲۷۶۷


——————————————————

نام :  استحکام نظام

کد :  ۳۲۷۶۸


——————————————————

نام :  فرهنگ مهاجم

کد :  ۳۲۷۶۹


——————————————————

نام :  در صحنه ماندن جوانان

کد :  ۳۱۶۸۷


——————————————————

نام :  رهبری بی نظیر

کد :  ۳۱۸۹۲


——————————————————

نام :  اتکا به دلهای مردم

کد :  ۳۲۸۱۴


——————————————————

نام :  یکی از دو بهترین

کد :  ۳۱۶۸۶


——————————————————

نام :  یاد خدا

کد :  ۳۱۶۸۵


——————————————————

نام :  وظیفه امروز ما

کد :  ۳۱۶۸۴


——————————————————

نام :  توصیه به جوانان

کد :  ۳۱۶۸۳


——————————————————

نام :  طلایه داران جبهه

کد :  ۳۱۶۸۲


——————————————————

نام :  تقوا یعنی

کد :  ۳۱۶۸۱


——————————————————

نام :  شور انقلابی

کد :  ۳۱۶۸۰


——————————————————

نام :  اوصیکم بالتقوا

کد :  ۳۱۶۷۹


——————————————————

نام :  نظام برای مردم

کد :  ۳۱۶۷۸


——————————————————

نام :  ما راینا الا جمیلا

کد :  ۳۱۶۷۶


——————————————————

نام :  خطاب به جوانان

کد :  ۳۱۶۷۵


——————————————————

نام :  خاصیت حرکت الهی

کد :  ۳۱۶۷۴


——————————————————

نام :  جوان و نیروی جوانی

کد :  ۳۱۶۷۳


——————————————————

نام :  ایستادگی ملت ایران

کد :  ۳۱۶۷۲


—————————————————-

نام :  همت کنیم

کد :  ۳۱۶۷۱


——————————————————

نام :  گشاده رو بودن مسولین

کد :  ۳۱۶۶۹


——————————————————

نام :  اتکا جوانان به خود

کد :  ۳۱۶۶۷


——————————————————

نام :  اعتقاد به شهادت

کد :  ۳۱۶۶۶


——————————————————

نام :  نقش خواص

کد :  ۳۰۹۹۳


——————————————————

نام :  انتظار افضل اعمال

کد :  ۳۱۶۶۵


——————————————————

نام :  دشمن شناسی

کد :  ۳۱۶۶۳


——————————————————

نام :  بیداری همه اقشار

کد :  ۳۱۶۶۲


——————————————————

نام :  با قرآن خود را بسازید

کد :  ۳۱۶۶۱


——————————————————

نام :  عظمت ایران و شهدا

کد :  ۳۱۶۶۰


——————————————————

نام :  عظمت زن در حجاب

کد :  ۳۱۶۵۹


——————————————————

نام :  قرن اسلام

کد :  ۳۱۲۷۳


——————————————————

نام :  اولین اثر وحدت اسلامی

کد :  ۳۱۲۷۲


——————————————————

نام :  نقش مرثیه

کد :  ۳۰۹۷۸


——————————————————

نام :  خطبه حضرت زینب

کد :  ۳۰۹۷۶


——————————————————

نام :  نقش جوانان در فتنه ی ۸۸

کد :  ۳۱۶۷۷


——————————————————

نام :  فتنه یعنی…

کد :  ۳۱۶۶۸


——————————————————

نام :  امر رهبری

کد :  ۳۰۹۱۹


——————————————————

نام :  ازجهاد بالاتر

کد :  ۳۰۹۱۸


——————————————————

نام :  بدون خشم

کد :  ۳۰۹۲۰


——————————————————

نام :  جای امر به معروف کجاست ؟

کد :  ۳۰۹۲۳


——————————————————

نام :  چرا غافلیم ؟

کد :  ۳۰۹۲۴


——————————————————

نام :  حامی امر به معروف

کد :  ۳۰۹۲۵


———————————————————

نام :  قانون شکنی ممنوع !

کد :  ۳۰۹۲۶


———————————————————

نام :  مظلومترین واجب فراموش شده

کد :  ۳۰۹۲۷


——————————————————

نام :  ولادت نبی مکرم

کد :  ۳۱۲۷۴


——————————————————

نام :  دعای تحویل سال نو

کد :  ۳۱۵۶۲


——————————————————

نام :  فرصت نوروز

کد :  ۳۱۵۶۳


——————————————————

نام :  التزام به قانون

کد :  ۳۲۸۱۵


——————————————————

نام :  امتیازات امروز منهای ضعف های امروز

کد :  ۳۲۸۱۶


——————————————————

نام :  سرمایه گذاری عظیم ملت ایران

کد :  ۳۲۸۱۷


——————————————————

نام :  وجوب شرکت در انتخابات

کد :  ۳۲۸۱۸


——————————————————

نام :  مردمی ترین نهاد

کد :  ۳۲۸۶۱


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۰
مهدی فراحی

««اصطلاح فقهی»»

المتأخرون ـ المتأخرین:

این تعبیر در مقابل متقدّمان و متأخرى المتأخرین، به کار برده مى شود. اگر چه براى بیان این اصطلاحات حد و مرز دقیقى نیست، تا بگوییم این واژگان را در برابر آن واژگان برساخته اند، ولى به کار بردن این واژگان، به این گونه غلبه پیدا کرده است. از عصر محقق حلّى (۷۲۶هـ.ق.) به بعد، دوره متأخران آغاز مى شود؛ امّا پایان دوره زمانى متأخران، چه سالى است، به طور دقیق، روشن نشده، ولى بیش تر، پدیدآورندگان آثار فقهى را، تا عصر محقق اردبیلی (۹۹۳هـ.ق.) از متأخران مى شمارند؛ اگر چه گاهى در پاره اى تعبیرها دیده مى شود که فقهاى پس از دوره هزار هـ.ق. نیز در زمره متأخران آورده شده اند. در سالیان اخیر در استخراجهاى کتابهاى فقهى که محققان انجام مى دهند، نیز اضطراب شدیدى دیده مى شود، در مثل، فاضل هندی که پس از ۱۱۰۰ است و محدث بحرانی را در زمره متأخران استخراج مى کنند و گاهى اینان را در زمره متأخرى المتأخرین آورده اند. فقیهان متأخر، عبارتند از:

۱. ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن یحیى بن سعید حلّى (۶۷۵هـ.ق.) او در بین فقیهان شیعه به محقق حلّى معروف و مشهور است و هرگاه محقق مطلق نیز آورده مى شود، منصرف به اوست. روانى قلم و سبک جدید او در فقه و چیرگى او بر زوایاى فقه و فروع سازیهاى بسیار او باعث شد، تا دو کتاب فقهى او؛ یعنى مختصر النافع و شرائع الاسلام که اولى مختصرى از دومى است، مورد توجه فقیهان در رده هاى بعد قرار گیرد، و تا عصر حاضر شرحها و تعلیقه های فراوانى بر آنها نگاشته شود. شاید در میان کتابهاى فقهى به اندازه اى که این دو کتاب شرح و حاشیه دارد. کتابى نباشد، اگر چه کتابهاى علاّمه حلّى و شهید اول و در صد ساله اخیر عروة الوثقی نیز جایگاه بس ارجمندى را به خود اختصاص داده اند، ولى این شرحها به پایه شرحهاى آن دو کتاب نمى رسند.

مختصر النافع، نخستین بار، به وسیله خود نویسنده، با عنوان المعتبر فی شرح المختصر شرح شد. پس از او شاگردش، فاضل آبی، در زمان حیات استاد به شرح آن پرداخت و آن را کشف الرموز فی شرح المختصر النافع نامید. وى از استادش، به عنوان دام ظلّه یاد مى کند. فاضل آبی در سال ۶۷۲هـ.ق. نگارش شرح را به پایان رساند. سال فوت او به طور دقیق مشخص نیست.

سومین شرح مهم مختصر النافع، شرح فاضل مقداد سیوری (۸۲۵هـ.ق.) است با عنوان: التنقیح الرائع فی شرح المختصر النافع در چهار مجلد.

چهارمین شرح، المهذّب البارع، فی شرح المختصر النافع، نوشته احمد بن فهد حلّی (۸۴۵هـ.ق.) در پنج جلد است.

او شرح کوچک ترى نیز بر آن نگاشت، با عنوان المقتصد.

سید علی طباطبایی (۱۲۳۱هـ.ق.) از شاگردان وحید بهبهانی نیز دو شرح بر مختصر دارد: ریاض المسائل که بسیار مبسوط است و الشرح الصغیر که در سه جلد به چاپ رسیده است.

در ۵۰ سال اخیر نیز، سید احمد خوانساری (۱۴۰۵) شرحى بر آن با عنوان جامع المدارک در هفت جلد نگاشته است.

سید عبداللطیف کوه کمری در مقدمه اى که بر التنقیح الرائع نگاشته، شرحها و حاشیه هاى مختصر را یاد کرده است.

شرائع الاسلام نیز، شرحها و حاشیه هاى فراوانى دارد. که مهم ترین آنها کتابهاى زیر است: مسالک الافهام، نوشته زین الدین جبعی عاملی (۹۶۵هـ.ق.) جواهر الکلام نوشته شیخ محمد حسن نجفی (۱۲۶۶هـ.ق.): غایة المرام فی شرح شرایع الاسلام، نوشته فاضل صیمری [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] مصباح الفقیه، نوشته حاج آقا رضا همدانی : مطالع الانوار، نوشته علاّمه سید محمد باقر شفتی اصفهانی، معروف به حجةالاسلام (۱۲۶۰هـ.ق.)؛ مدارک الاحکام، نوشته سید محمد موسوی عاملی (۱۰۰۹هـ.ق.) و دهها شرح و حاشیه دیگر.

۲. حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى، معروف به علاّمه حلّی (۶۴۸ ـ ۷۲۶هـ.ق.) او شاگرد و خواهرزاده محقق حلّى است. کتابهاى او نیز مورد توجه فقها، در دوره هاى گوناگون قرار گرفته و شرحهاى فراوانى بر آنها نگاشته شده است. از او بیش از صد کتاب در دانشهاى گوناگون ضبط کرده اند و ایشان را باید از عالمان شگفت انگیز تاریخ اسلام به شمار آورد. کتابهاى قواعدالاحکام و ارشاد الأذهان و تبصرة المتعلمین و مختلف الشیعة و تحریر الاحکام و تذکرة الفقها، پنج اثر جاودانه فقهى است که از او به یادگار مانده.

۳. فخرالدین حلّی [۵۳] فرزند علاّمه. از او با لقب امام فخرالدین و فخرالمحققین یاد مى شود. وى، در سال ۶۸۲ متولد شده و به سال ۷۷۱هـ.ق. از دنیا رخت بر بسته است. او، بسیار مورد توجه علاّمه حلّى بوده؛ از این روى، در آغاز قواعدالاحکام و بعضى کتابهاى دیگر از او به بزرگى یاد کرده است. وى شرحى بر قواعدالاحکام دارد، با عنوان ایضاح الفوائد فی شرح القواعد. معروف است که فخرالدین قبل از بلوغ، به درجه اجتهاد دست یافته است.

۴. سید عمید الدین الأعدجی (۶۸۱ ـ ۷۵۴هـ.ق.) [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] خواهرزاده علاّمه حلّى و شاگرد اوست و تعلیقه اى بر قواعدالاحکام دارد، با عنوان کنزالفوائد فی حل مشکلات القواعد.

قواعد شرحهاى برجسته دیگرى نیز دارد، از آن جمله مفتاح الکرامه، نوشته سید محمد جواد عاملی (۱۲۲۸هـ.ق.) کشف اللثام نوشته فاضل هندی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.)، جامع المقاصد، نوشته محقق کرکی (۹۴۰هـ.ق.) ارشادالأذهان علاّمه هم، مورد توجه قرار گرفته و شرحها و حاشیه هاى بسیارى بر آن نگاشته شده است، مانند: غایةالمراد، نوشته شهید اول، مجمع الفائدة و البرهان نوشته علاّمه ملا احمد اردبیلی (۹۹۳هـ.ق.) ذخیرة المعاد، نوشته محقق سبزواری (۱۰۹۱هـ.ق.).

۵. محمد بن مکی عاملی جزین، معروف به شهید اول [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) وى، از شاگردان نامور فخرالمحققین، فرزند علاّمه است. زادگاه وى، جبل عامل از مناطق جنوب لبنان است. این منطقه از قدیمى ترین منطقه هاى شیعه نشین به شمار مى رود و عالمان برجسته اى از آن جا برخاسته اند. شهید اول، با فتواى فقیهى از فرقه مالکی و تایید فقیهى از فرقه شافعی به شهادت رسید.

او کتابهاى گوناگونى در فقه دارد. از جمله کتاب لمعه است که یک دوره فقه شیعه را در بردارد. این اثر بزرگ و ماندگار را آن شهید والا، در مدت هفت روز در زندان، به درخواست امیر علی بن مؤید، امیر سربداران خراسان نگاشته است.

این اثر، به خامه زین الدین جبعى عاملى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) از عالمان جبل عامل، شرح شده با عنوان: الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة.

شهید ثانى خواب مى بیند که سرنوشتى بسان شهید اول دارد. از آن دو بزرگوار با عنوان: الشهیدان و از کتاب لمعه و شرح آن، با عنوان لمعتین یاد مى شود. هر چند در محاورات عرفی طلبه ها، در این سالها هرگاه لمعتین گفته مى شود، مراد دو جلد روضه است.

از قرن هشتم به بعد، عصر شرح و بسط فقه شروع شد. غالب فقیهان ترجیح مى دادند تا دست از نگارش متن فقهى برداشته و به شرح و بسط متنهاى نگارش شده پیشین بپردازند. بر همین اساس پس از قرن هفتم و هشتم، کتابهاى سه فقیه بزرگوار: محقق حلّى (۶۷۵)، علاّمه حلّى (۷۲۶) و شهید اول (۷۳۴ ـ۷۸۶هـ.ق.) بسیار مورد توجه فقیهان قرار گرفت.

۶. مقداد بن عبدالله معروف به فاضل مقداد (۸۲۶هـ.ق.) نیز شرحى بر مختصر النافع دارد، با عنوان التنقیح الرائع و کتابى در آیات الاحکام با عنوان کنزالعرفان. کتاب او را باید در زمینه شرح آیات الاحکام، بهترین کتاب نامید. [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳]و به همین دلیل بسیار مورد توجه بوده است.

۷. جمال السالکین ابوالعباس احمد بن فهد حلّى اسدى. [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] [۷۸] [۷۹] وى، در سال ۷۵۷ چشم به جهان گشوده و در سال ۸۴۱هـ.ق. رخت از جهان بر بسته است. وى، دو شرح بر مختصر النافع دارد: یکى مهذب البارع و دیگرى المقتصر که شهید مطهری، از روى سهو، آن را شرح ارشاد الاذهان نامیده است. [۸۰]

او اهل سیر و سلوک نیز بوده و عدةالداعی را در این موضوع نگاشته است.

۸. یحیی بن سعید حلّی (۶۰۱ ـ ۶۹۸ ـ ۶۹۰هـ.ق.) صاحب کتاب جامع للشرایع. [۸۱] [۸۲] [۸۳] او نخستین فقیهى است که در بین عالمان شیعى موفق شد در موضوع قواعد فقهیه کتاب بنویسد. او کتابى با عنوان الاشباه و النظائر نگاشته که بعدها احمد بن فهد حلّی آن را شرح کرده است.

۹. شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (۹۴۵هـ.ق.) معروف به محقق ثانی و محقق کرکى. از او و شهید ثانى با عنوان المحقق و الشهید الثانیان یاد مى شود. او به دعوت علماى ایران، به ایران هجرت کرد و شیخ الاسلام گردید. هجرت محقق کرکى به همراه شمارى از عالمان جنوب لبنان به ایران، باعث شد، تا شیعه در ایران رواج یابد و ایرانیانى که سنى مذهب بودند، به مذهب تشیع بگروند. کتاب معروف او در فقه، جامع المقاصد است. [۸۴] [۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱]

۱۰. زین الدین جبعی عاملی [۹۲] معروف به شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) وى اهل جبل عامل است و مسافرتهاى فراوانى داشته و از استادان گوناگونى بهره برده است. وى، مدتى در جنوب لبنان پنج فقه تدریس مى کرده و شبها، براى گذران زندگى هیزم کشى مى کرده است!

روضه و مسالک الافهام و روض الجنان، از آثار اوست و مورد توجه عالمان بزرگ و حوزه های علمیه و کتاب روضه او، سالهاست که در حوزه هاى علمیه تدریس مى شود.

پس روشن شد که فقیهان از عصر محقق حلّى تا شهید ثانى را متأخران مى گویند و وقتى گفته مى شود: متأخرین این گونه فتوا داده اند، منظور فقهاى این دوره اند.


← متأخرى، المتأخرین

متأخرى، المتأخرین:

هرگاه متأخرى المتأخرین گفته مى شود، در آغاز آنها محقق برجسته و نامور ملااحمد اردبیلی (۹۳۳هـ.ق.) است. او، مکتب فقهی نوینى را بنیان نهاد و فتاواى جدیدى را ارائه داد. پیروان او در فقه بسیارند. در کتابهاى فقهى، از او و پیروان او با عنوان: (اردبیلى و اتباع او) یاد مى شود. او معاصر شاه عباس صفوی بوده و در حوزه نجف سکونت داشته است. سید محمد عاملی (۱۰۰۹هـ.ق.) و شیخ حسن عاملی (۱۰۱۱هـ.ق.) از شاگردان و پیروان او به شمار مى آیند. مجمع الفایدة والبرهان و زبدةالبیان در آیات الاحکام از نگاشته هاى اوست.

۲. ملاعبداللّه شوشتری (۱۰۲۱هـ.ق.) که در علم رجال استاد قهپائی بود. قهپائى در مجمع الرجال به مناسبت شرح قاعده اجماع (أجمعت العصابة على تصحیح مایصحّ عنهم) معناى آن را از استاد خود، ملا عبداللّه شوشترى نقل مى کند و به نظر مى آید که در این دوره، در معناى قاعده اجماع اختلاف رخ داده بوده و دو تفسیر براى آن ارائه شده که ایشان دیدگاه استاد خود را مطرح مى کند.

او مجموعه سخنان ابن غضائری را از نوشته هاى استادش که از کتاب حل الاشکال احمد بن طاووس حلی (۶۷۳هـ.ق.) جمع آورى کرده بوده، در مجمع الرجال، با مقدمه خود استاد آورده است.

۳. ملاعبدالله یزدی، صاحب حاشیه تهذیب المنطق. وى شرحى بر قواعدالاحکام نیز دارد. در کتابهاى فقهى ندیدم که از فتاواى وى یاد شود.

۴. سید محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) شاگرد محقق اردبیل، ولى در حدیث شناسی و علم رجال از محقق اردبیلى دقیق تر و سخت گیرتر است. او فقط به روایت صحیح اعلائى عمل مى کند و روایات حسنه و موثّقه را مردود مى شمارد؛ از این روى، بسیار مورد طعن محدث بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.) واقع شده است. [۹۳]

۵. شیخ حسن عاملى (۱۰۱۹هـ.ق.) او با سید محمد عاملى همدرس بوده و هر دو از محضر محقق اردبیلى استفاده کرده اند. کتاب معالم الدین او معروف است. مقدمه اى در اصول دارد که در حوزه علمیه به عنوان کتاب درسى تدریس مى شود. به تازگى بخش فقه معالم نیز، در دو جلد چاپ شده است. شیخ حسن عاملى آرا و افکارى مانند سید محمد موسوی دارد؛ از این روى، محدث بحرانى با او نیز میانه خوبى ندارد.

۶. ملامحمد باقر معروف به محقق سبزواری [۹۴] [۹۵] [۹۶] .(۱۰۹۰هـ.ق.) او اهل سبزوار و در اصفهان رشد کرده است. جامع معقول و منقول است. وى دو کتاب معروف در فقه دارد: کفایةالاحکام که دوره کامل فقه است و ذخیرة المعاد فی شرح إرشادالأذهان. این کتاب شرح بخش عبادات؛ یعنى از طهارت تا آخر حج است. ذخیرة المعاد بسیار ناظر به عبارات سید محمد عاملى در مدارک الاحکام است؛ از این روى، شمارى از آن، به شرح مدارک الاحکام تعبیر مى کنند. او بسیار از آراى سید محمد عاملى و محقق اردبیلى اثر پذیرفته است؛ بدین جهت او را از پیروان مکتب اردبیلی شمرده اند. هرگاه گفته مى شود اردبیلى و پیروان او، مراد سید محمد عاملى، شیخ حسن عاملى و محقق سبزوارى است.

۷. حاج آقا حسین خوانساری [۹۷] [۹۸] [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] (۱۰۹۸هـ.ق.) وى، در مکتب اصفهان رشد یافته و جامع معقول و منقول بوده است. از او با عنوان استاد الکل فى الکل یاد مى شود. شرحى بر دروس شهید اول با عنوان مشارق الشموس دارد که بسیار مورد توجه فقها، بویژه صاحب جواهرالکلام است. او معاصر محقق سبزوارى بوده و حکایتها و لطیفه های بسیارى از آمد و شد آنان نقل شده است.

۸. جمال المحققین، معروف به آقاجمال خوانساری (۱۱۲۵هـ.ق.) فرزند حاج آقا حسین خوانسارى. وى، مانند پدرش [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰]حاشیه معروف بر روضه شهید ثانى دارد با عنوان: الحواشی علی الروضه. فقهاى پس از او بویژه شیخ انصارى در کتابهاى خود به آراى او توجه دارند. او حاشیه اى نیز بر شفاى بوعلى دارد.

۹. بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانى، [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] معروف به فاضل هندی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.) وى، شرحى بر قواعدالاحکام علاّمه حلّى دارد، با عنوان کشف اللثام. وى در سال ۱۱۳۷هـ.ق. در گاه فتنه افغانان درگذشت.

۱۰. شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.) صاحب کتاب حدائق الناضره. حدائق جامع اقوال و روایات است و مورد توجه فقیهان. او اخباری معتدل بوده و با وحید بهبهانی بحثهاى فراوانى داشته است.

به نظر مى آید تا سال ۱۲۰۰ را متأخرى المتأخرین مى نامند. بنابراین، از سال ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ را متأخرى المتأخرین نام نهاده اند. گاهى در پاره اى از نوشته ها دیده مى شود که حتى آرا و دیدگاههاى فقیهان پس از سال ۱۲۰۰هـ.ق. همچون: محمد باقر وحید بهبهانى (۱۲۰۵هـ.ق.) محمد مهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲هـ.ق.) کاشف الغطاء (۱۲۲۸هـ.ق.) سید محمد جواد عاملی (۱۲۲۸هـ.ق.) سید علی طباطبائی (۱۲۳۱هـ.ق.) ملامهدی نراقی (۱۲۰۹هـ.ق.) ملا احمد نراقی (۱۲۴۵هـ.ق.) و میرزا ابوالقاسم قمی (۱۱۵۲ ـ ۱۲۲۱هـ.ق.) [۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] که همه از فقهاى مکتب وحید بهبهانى استاد کل به شمار مى آیند، در محدوده آراى متأخرى المتأخرین مى شمارند و فقیهانى همچون محدث بحرانى (۱۱۸۶هـ.ق.) و فاضل هندى (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.) را در ردیف متأخران به شمار مى آورند.


← الطبقة الأولى، الطبقة الثانیة والطبقة الثالثة

الطبقة الأولى، الطبقة الثانیة والطبقة الثالثة:

مراد از طبقه اولى، همان متقدمان و از طبقه ثانیه متأخران و از طبقه ثالثة متأخرى المتأخرین است. علاّمه ملا احمد نراقى، در بحث عصیر عنبی نوشته است.

(والذى یظهر لى: انّ المشهور بین الطبقة الثالثة الطهارة، وبین الثانیة: النجاسة، وأما الأولى فالمصرّح منهم بالنجاسة اما قلیل او معدوم.) [۱۱۹] [۱۲۰] [۱۲۱] [۱۲۲]

آنچه ظاهر مى شود براى من آن است که مشهور بین طبقه سوم، طهارت عصیر عنبى است و بین طبقه دوم، نجاست است، اما در طبقه اول، کسانى که به روشنى حکم به نجاست داده ان، یا کم هستند یا کسى نیستند.


← ابنا سعید

ابنا سعید:

مراد از دو پسر سعید، یکى محقق حلّى، شیخ ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى (۶۷۵هـ.ق.) صاحب شرایع الاسلام و دیگرى یحیى بن سعید حلّى (۶۰۱ ـ ۶۸۹هـ.ق.) صاحب جامع للشرایع است:

شهید اول در کتاب غایةالمراد، از یحیى بن سعید و محقق حلّى به ابنا سعید تعبیر مى کند.


← المحقق یا المحقق الاوّل

المحقق یا المحقق الاوّل:

هرگاه محقق به طور مطلق گفته مى شود، یا با قید اول مقید مى شود، مراد همان جعفر بن حسن حلّی (۶۷۵هـ.ق.) صاحب شرائع الاسلام است.


← المحقق الثانى

المحقق الثانى:

مراد علی بن عبدالعالی، معروف به محقق کرکى (۹۴۰هـ.ق.) است او شارح قواعدالاحکام، با عنوان جامع المقاصد است. این کتاب در ۱۴ جلد به چاپ رسیده است.


← الثلاثة

الثلاثة:

مراد از این واژه، سه نفر هستند:

۱. شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (۴۱۳هـ.ق.)

۲. شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.)

۳. شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.)


← جوامع أربعة

جوامع أربعة

مراد چهار کتاب روایى حدیثى شیعه است، که گاهى از آنها با عنوان: جوامع روایى متقدمین یاد مى شود:

۱. کافى نوشته محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.).

۲. من لایحضره الفقیه، نوشته محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.).

۳. تهذیب الاحکام نوشته شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.).

۴. استبصار نوشته همو.


← محمد بن ثلاثة متقدّمة

محمد بن ثلاثة متقدّمة

۱. محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.)

۲. محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.)

۳. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) است.


← محمد بن ثلاثة متأخرة یا محمد بن ثلاثة اول

محمد بن ثلاثة متأخرة یا محمد بن ثلاثة اول

۱. محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱هـ.ق.) صاحب بحارالانوار.

۲. محمد بن حسن الحر العاملی (۱۱۰۴هـ.ق.) صاحب وسایل الشیعه.

۳. محمد محسن فیض کاشانی (۱۰۹۱هـ.ق.) صاحب وافی.


← جوامع روایى متقدمین

جوامع روایى متقدمین

کافى، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار.


← تهذیبین یا کتابى الاخبار

تهذیبین یا کتابى الاخبار

مراد از هر دو تعبیر، کتاب تهذیب الاحکام واستبصار است؛ در مثل گفته مى شود: شیخ طوسى در تهذیبین یا کتابی الاخبار این گونه روایت کرده است.


← اتباع الثلاثة

اتباع الثلاثة:

محقق حلّى در مقدمه المعتبر از حمزة بن عبدالعزیز دیلمی، معروف به سلاّر دیلمی و عبدالعزیز بن برّاج و ابوالصلاح حلبى به عنوان اتباع الثلاثة یاد مى کند. على الظاهر مقصود وى این است که این سه نفر، پیروان سه نفر دیگر: شیخ مفید، سید مرتضى و شیخ طوسى هستند و بدان جهت از آن بزرگواران به عنوان اتباع یاد مى شود. زیرا در فتاواى خود پیرو آن سه بزرگوار بوده و کم تر با آنان به مخالفت پرداخته اند. [۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵]


← المفید وتلمیذه

المفید وتلمیذه:

مراد از المفید، شیخ محمد بن محمد بن نعمان (۴۱۳هـ.ق.) و مراد از شاگردش حمزة بن عبدالعزیز دیلمى، معروف به سلاّر است. او در حدود ۴۴۸ تا ۴۶۳ هـ.ق. در خسروشاه تبریز، درگذشته است. کتاب معروف وى در فقه، مراسم نام دارد. [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸]


← المحقق و تلمیذه

المحقق و تلمیذه:

مراد از محقق جعفر بن حسن حلّی هذلی (۶۷۶هـ.ق.) است و مراد از شاگردش مؤلف کاشف الرموز، معروف به فاضل آبى، شارح مختصر النافع است.


← المتأخر

المتأخر:

مراد محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) صاحب کتاب سرائر است. [۱۲۹] [۱۳۰] او پایان حلقه متقدمین شمرده مى شود. پس از او، با ظهور محقق حلّى دوره متأخرین شروع مى شود. او با گذشت صد سال از زمان شیخ طوسى و حکومت فتاواى او بر فقیهان، به این حکومت پایان داد. از او در کتابهاى فقهى، با عنوان حلّی و گاهى عجلّی و بسیارى از اوقات با عنوان المتأخر یاد مى شود. فاضل آبى در کشف الرموز، بسیار از محمد بن ادریس حلّى با عنوان المتأخر یاد مى کند.


← السیّدان

السیّدان:

مراد از این واژه، سید مرتضى، معروف به علم الهدى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.) استاد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و نیز سید ابوالمکارم ابن زهره حلبی (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) صاحب کتاب غنیة النزوع است. و فتاواى ابوالمکارم مورد توجه فقها بوده است. شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) در بحث خیار حیوان مى نویسد:

(بسیارى از اجماعهاى کتاب غنیة النزوع، از کتاب انتصار سید مرتضى است.)


← فاضلان

فاضلان:

مراد محقق حلّى جعفر بن حسن بن سعید (۶۷۵هـ.ق.) و علاّمه حسن بن یوسف بن مطهر حلّى (۷۲۶هـ.ق.) است.


← الشیخ و اتباعه

الشیخ و اتباعه:

مراد از شیخ، شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) مراد از اتباع او شخصیتهایى هستند که پس از او تا عصر محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) ظهور کرده اند؛ مانند: عبدالعزیز بن برّاج دیلمى، معروف به سلاّر دیلمى؛ ابوالمکارم سید بن زهره حلبى، صاحب غنیة النزوع (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) عبدالعزیز بن براج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب مهذّب و جواهر الفقه، ابن حمزه عماد الدین طوسى صاحب الوسیله، صاحب الاشاره، ابوالحسن على بن الحسن بن أبى مجد حلبى. این بزرگان که فقیهان پس از دوره شیخ طوسى تا عصر ظهور محمد بن ادریس حلّى هستند، به عنوان پیروان شیخ طوسى و گاهى أتباع الثلاثة؛ یعنى پیروان شیخ طوسى، سید مرتضى و شیخ مفید، نام برده مى شوند. شهید ثانى در کتاب شریف الرعایة از جدّ خود ورّام بن ابی فراس نقل مى کند:

(پس از شیخ، مجتهدى که صاحب نظر باشد ظهور نکرده، تا عصر محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) و فقهاى پس از دوره شیخ، گروهى مقلّد بوده اند.) [۱۳۱]


← المحقق والشهید الثانیان

المحقق والشهید الثانیان:

مراد محقق کرکى صاحب جامع المقاصد (۹۴۰هـ.ق.) و شهید ثانى زین الدین جبعى عاملى (۹۶۵هـ.ق.) است. [۱۳۲]


← الأربعة

الأربعة:

مراد شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) سیّد مرتضى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.) شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و علاوه بر آنها محمد بن على بن بابویه قمى، شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) است. [۱۳۳] [۱۳۴]


← سید بن طاووس

سید بن طاووس:

محدث قمی، در کتاب الکنی والالقاب نوشته است:

(هرگاه در کتابهاى فقه و رجال، سید بن طاووس گفته مى شود. مراد احمد بن طاووس (۶۷۳هـ.ق.) حلّى استاد علامه حلّى (۷۲۶هـ.ق.) است.)

وهرگاه در کتابهاى حدیثى نوشته مى شود: سیّد بن طاووس، مراد علی بن طاووس حلّی (۶۶۴هـ.ق.) [۱۳۵] [۱۳۶]صاحب کتاب اقبال است. شهید ثانى در روضه و در کتاب مسالک الافهام آورده است:

(اگر یک نفر شهادت داد که فلانى خمر نوشیده و قی کرد، آیا باید حد بر او جارى شود، از علی (ع) نقل شده که فرمود: (ما قاءها الا وقد شربها) آن را ننوشیده مگر این که آن را خورده.)

در ذیل سخن حضرت، شهید ثانى از ابن طاووس نقل مى کند که گفته است: (لا أضمن درکه) من درستى طریق این حدیث را ضمانت نمى کنم. مراد از ابن طاووس در این عبارت، احمد بن طاووس است.


← سیّد سند

سیّد سند:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود: سیّد سند، مراد سید محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) صاحب کتاب مدارک الاحکام و نهایةالمرام است؛ ولى هرگاه در کتابهاى کلامى گفته مى شود: سیّد سند، مراد سیّد شریف جرجانی [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱] [۱۴۲] (۷۴۰ ـ ۸۱۶هـ.ق.) است، که حاشیه هاى فراوانى بر کتابهاى گوناگون دارد، از جمله:

۱. حاشیه بر کشّاف.

۲.حاشیه بر شرح عضدى بر مختصر المنتهى تألیف ابن حاجب.

۳. حاشیه و شرح مواقف.


← کاشف الرموز، کاشف الغطاء و کاشف اللثام

کاشف الرموز، کاشف الغطاء و کاشف اللثام:

در میان کتابهاى فقهى، چند کتاب وجود دارد که نام آنها با کلمه کشف آغاز مى شود؛ در مثل کشف الرموز، کشف الغطاء و کشف اللثام و نویسندگان این آثار در کتابهاى فقهى، بویژه پس از شیخ انصارى به همین نامها خوانده مى شوند:

۱. زین الدین ابوعلى حسن بن أبى طالب ابن أبى مجد یوسفى، معروف به فاضل آبى. سال فوت او روشن نیست، ولى کتاب خود کشف الرموز فى شرح مختصر النافع را در ۶۷۲هـ.ق. به پایان برده است.

۲. شیخ جعفر نجفى (۱۲۲۸هـ.ق.) صاحب کشف الغطاء.

۳. بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانى، معروف به فاضل هندى (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.)

سه فقیه نامبرده، در کتابهاى متأخرین کم تر به اسامى خود معروف و مشهورند، بویژه پس از عصر شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) از فاضل آبى بیش تر به کاشف الرموز، از شیخ جعفر نجفى، به کاشف الغطاء و از فاضل هندى به کاشف اللثام یاد مى شود.


← العاملیّین

العاملیّین:

مراد سیّد محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) و شیخ حسن عاملى (۱۰۱۱هـ.ق.) صاحب معالم الدین است.


← اللمعتین

اللمعتین:

مراد لمعه شهید اول محمد بن مکى عاملى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) و روضه شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) است.


← الآخوند

الآخوند:

در کتابهاى فلسفى و کلامى این لفظ اشاره به آخوند ملاصدرا صدرالمتألهین شیرازی (۱۰۵۰هـ.ق.) صاحب الأسفار الأربعة است و در کتابهاى فقهى و اصولى، مراد محمد کاظم خراسانی هروی (۱۲۵۵ ـ ۱۳۲۹هـ.ق.) صاحب کفایةالاصول است.


← المصّنف


المصّنف:

در کتابهاى: مجمع الفائده، غایةالمراد، مسالک الافهام، مهذّب البارع، نهایةالمرام، جواهر الکلام و روضة واژه المصنف بسیار به کار مى رود. مراد از (مصنف) که در سالهاى اخیر از این تعبیر به ( ماتن ) مى کنند، درمجمع الفائدة و روض الجنان و غایةالمراد، علامة حلّى صاحب متن کتاب است و در کتاب مسالک الافهام و جواهر الکلام و نهایةالمرام و مهذب البارع و تنقیح الرائع، محقق حلّى است؛ زیرا او صاحب متن کتاب است. خلاصه مراد از کلمه (المصنف) صاحب متن است.


← الخمسة

الخمسة:

مراد پنج شخصیت زیر است:

۱. شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (۱۴۱۳هـ.ق.)

۲. شیخ طوسى محمد بن حسن (۴۶۰هـ.ق.)

۳. سید مرتضى علم الهدى.

۴. شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.)

۵. على بن محمد بن بابویه قمى پدر شیخ صدوق. [۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵]


← ثقةالاسلام

ثقةالاسلام:

مراد محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.) صاحب کتاب کافى است. [۱۴۶]


← القاضى

القاضى:

مراد عبدالعزیز بن برّاج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب کتاب مهذّب است. [۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹]


← تقی

تقى:

مراد ابوالصلاح حلبى، صاحب کتاب الکافى است. [۱۵۰]


← الشامیّین

الشامیّین:

مراد از الشامیّین وقتى به طور مطلق و بدون قید گفته مى شود، ابوالصلاح حلبى صاحب الکافى، عبدالعزیز بن براج صاحب مهذّب، سید ابوالمکارم ابن زهره (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) صاحب غنیةالنزوع و شیخ محمد حمصّی [۱۵۱] [۱۵۲] [۱۵۳] [۱۵۴] و علاءالدین أبوالحسن على بن أبى الفضل حسن بن أبى مجد حلبى است.


← الحلّى

الحلّى:

هرگاه الحلّى به طور مطلق در کتابها آورده مى شود، مراد محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) است، همان طور که از واژه المتأخر او اراده مى شود.


← حلّیین

حلّیین:

مراد از آن ابنا سعید است:

۱. نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید الحلّى معروف به محقق حلّى است.

۲. یحیى بن سعید حلّى هذلى صاحب جامع للشرایع. [۱۵۵]


← الحلیّین

الحلیّین:

مراد از آن دو بزرگوار پیش گفته است، به علاوه علامه حلّى حسن بن یوسف بن مطهر حلّى.


← العلاّمة

العلاّمة:

هرگاه به طور مطلق آورده مى شود، مراد علاّمه حلّى است.


← الحلبیّین

الحلبیّین: [۱۵۶] [۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹]

۱. ابوالصلاح حلبى صاحب الکافى.

۲. سید المکارم ابن زهره حلبى صاحب غنیة النزوع.

۳. علاءالدین ابوالحسن على بن ابى الفضل حسن بن ابى مجد حلبى، صاحب کتاب أشارة السبق الی معرفة الحق است.) [۱۶۰]


← الحلبیّین الثلاثة

الحلبیّین الثلاثة:

۱. ابوالصلاح حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷هـ.ق.) صاحب الکافى.

۲. ابوالمکارم ابن زهرة حلبى صاحب غنیة النزوع (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.).

۳. شیخ علاءالدین ابوالحسن على بن أبى الفضل الحسن بن أبى مجد حلبى.


← الشامیّین الخمسة؛ الحلیّین الستّة

الشامیّین الخمسة:

الحلیّین الستّة:

مناسب است عبارتى را از شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) از کتاب مکاسب نقل کنیم، تا شرح عبارت آن دو اصطلاح فوق را نیز روشن کند. او در آغاز بحث خیار حیوان مى نویسد:

(المشهور اختصاص هذا الخیار بالمشترى، حکى عن الشیخین والصدوقین والاسکافى وابن حمزة والشامیّین الخمسة والحلبیین الستّة ومعظم المتأخرین.) [۱۶۱]

بنابر رأى مشهور این خیار حیوان، ویژه مشترى است. حکایت شده است این مطلب از: شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.) و پدرش على بن بابویه قمى و ابن جنید اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) وابن حمزة طوسى صاحب وسیله و از شامیهاى پنجگانه و حلبیهاى ششگانه و بیش تر متأخرین.

سید محمد کلانتر که در احیاى دو متن برجسته فقهى و تراث بر جا مانده شیعه: روضةالبهیة ومکاسب شیخ انصارى نقش برجسته اى داشته، در شرح عبارت بالا مى نویسد:

مراد از شامیین پنجگانه شخصیتهاى زیر هستند:

۱. شهید اول محمد بن مکى عاملى جزینى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۲. زین الدین جبعى عاملى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

۳. شیخ عبدالعالى کرکى (۹۴۰هـ.ق.)

۴. فرزند محقق کرکى. [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴]

۵. سید محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) [۱۶۵]

این تفسیر چندان نزدیک به واقع نیست؛ زیرا سید محمد موسوى عاملى دو کتاب در فقه دارد با عنوان مدارک الاحکام و نهایةالمرام و هیچ یک بحث بیع را ندارند. و دیگر این که فرزند محقق کرکى شهرتى نداشته که فتاواى او مورد توجه فقها باشد.

در بیان مراد از واژه (الحلبیین، الستّة) مى نویسد:

(ضبط این کلمه در نسخه هاى مکاسب گوناگون است؛ در پاره اى از نسخه ها، با (با) نوشته شده است؛ یعنى الحلبیّین، جمع حلبّى، منسوب به واژه حلب و در پاره اى از نسخه هاى مکاسب با (یا) نوشته شده است؛ الحلیّین. در فرض اول باید به صیغه تثنیه خوانده شود و مراد از کلمه حلب، شهر حلب است، که در منطقه شمال سوریه واقع شده و از مهم ترین شهرهاى جهان به شمار مى آید و بلکه قدیمى ترین آنها و پیشینه بناى آن به دو هزار سال قبل از میلاد بر مى گردد، سیف الدوله حمدانی آن را به عنوان پایتخت مملکت خود برگزید. علوم و فنون در آن ظاهر شده و آثار باستانی مشهورى دارد:

۱. قلعه معروف.

۲. مدرسه حلبیّه.

و پارچه بافی در آن از موقعیت خاصى برخوردار است.

در این صورت، کلمه حلبیین، باید به صورت تثنیه خوانده شود و مراد از دو حلبى، عبدالعزیز بن برّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب مهذب و سید ابوالمکارم ابن زهره (۵۸۵ ـ ۵۱۱هـ.ق.) صاحب غنیة النزوع است. در این صورت، واژه (الستّة) زاید خواهد بود و ضرورتى بر ذکر آن نیست. اما اگر به صیغه جمع و حلیّین خوانده شد، نسبت به شهر حلّه خواهد داشت. حلّه از شهرهاى زیباى عراق است و آثار قدیمى بسیارى در آن وجود دارد. از این شهر شخصیتهاى برجسته اى برخاسته اند که از فروزنده ترین عالمان جهان اسلام بوده اند. بنابراین واژه ستّة زاید نخواهد بود و حلیّین ششگانه عبارتند از:

(۱. محقق حلّى (۶۷۵هـ.ق.).

۲. علامه حلّى (۷۲۶هـ.ق.).

۳. فخرالدین حلّى (۷۷۱هـ.ق.).

۴. محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.).

۵. یحیى بن سعید حلّى.

۶. فاضل مقداد سیّورى حلّى (۸۲۶هـ.ق.)). [۱۶۶]

سید محمد شیرازی نیز در ذیل کلمه (الحلبیین الستّه) نوشته (المعروفون).

و نیز مى نویسد:

(گفته شده: کلمه با یا خوانده مى شود، در این صورت نسبت به شهر حلّه مراد است و آنان عبارتند از: ابن ادریس، محقق، علامه، فرزندش، ابن سعید و سیورى.) [۱۶۷]

آقاى فخار طوسی، در شرح درس گفته است:

(مراد از شامیین خمسه پنج نفر از علماى شام هستند که عبارتند از:

۱. حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷)

۲. قاضى (۴۰۰ ـ ۴۸۱)

۳. شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۴. محقق کرکى (۹۴۵ هـ.ق.)

۵. شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

و مراد از حلبیین ستّه، شش تن از علماى حلب هستند که عبارتند از:

۱. ابى المکارم (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.)

۲. علاّمه (۷۲۶هـ.ق.)

۳. فخرالمحققین (۷۷۱هـ.ق.)

۴. ابن سعید.

۵. سیورى (۸۲۶هـ.ق.)

۶. أبى العباس (۸۴۵هـ.ق.).

به نظر مى آید این تأویل و تفسیر اشتباه باشد، همان طور که تفسیر آقاى سید محمد کلانتر اشتباه بود.

در مکاسب چاپ مجمع الفکر الاسلامی آمده است:

(مشهور اختصاص هذا الخیار بالمشترى، حکى عن الشیخین والصدوقین والاسکافى وابن حمزه والشامیّین الخمسة والحلّیین السّتة ومعظم المتأخرین، وعن الغنیة وظاهر الدروس: الاجماع.)

در این تحقیق، الشامیین الخمسه، به شخصیتهاى زیر تفسیر شده است:

(۱. الکافى فى الفقه، ابوالصلاح حلبى.

۲. المهذّب، عبدالعزیز بن البرّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۰هـ.ق.)

۳. الدروس، شهید اول محمد بن مکى عاملى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۴. الروضة، زین الدین جبعى عاملى شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

۵. جامع المقاصد، محقق کرکى (۹۴۰هـ.ق.))

و حلیّین، به شخصیتهاى زیر تفسیر شده است:

(۱. السرائر، محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.)

۲. شرایع الاسلام، نجم الدین جعفر بن الحسن الحلّى (۶۷۵هـ.ق.)

۳. الجامع للشرایع والنزهة، یحیى بن سعید حلّى (۶۰۱ ـ ۶۸۹هـ.ق.)

۴. مختلف الشیعة، الحسن بن یوسف بن المطهر (۷۲۶هـ.ق.)

۵. ایضاح الفوائد، فخرالدین حلّی (۷۷۱هـ.ق.)

۶. التنقیح الرائع، مقداد بن عبدالله السیوری، معروف به فاضل مقداد (۷۲۶هـ.ق.))

سپس درباره معظم متأخرین نوشته اند: ما شخصى را نیافتیم، ولى در ریاض المسائل [۱۶۸] و مستندالشیعه [۱۶۹] آمده: علیه عامة المتأخرین؛ بنابراین احتمال مى دهیم این تفسیر نیز صحیح نباشد، زیرا متأخرین از محقق حلّى آغاز مى گردند؛ و حلیّین از زمره متأخرین شمرده مى شوند. در این جا مناسبت دارد، در خاتمه بحث عبارتى را از خود شیخ انصارى در مکاسب محرّمه نقل کنیم، که به روشنى دلالت دارد، بر این که حلیّین از زمره متأخرین به شمار مى روند. او درباره خرید و فروش سگ گله و باغ و مزرعه نوشته است:

(حکى الجواز أیضا عن الشیخ والقاضى کتاب الاجاره، و عن سلاّر و أبى الصلاح و ابن حمزه و ابن ادریس و أکثر المتأخرین کالعلاّمه و ولده السعید و ا لشهیدین والمحقق الثانى وابن القطّان فى المعالم والصیمری وابن فهد وغیر هم من متأخرى المتأخرین عدا قلیل وافق المحقق، کالسبزوارى والتقى المجلسی وصاحب الحدائق والعلامة الطباطبائى فى مصابیحه و فقیه عصره فى شرح القواعد.) [۱۷۰]


← شیخ

شیخ:

هرگاه این واژه به طور مطلق آورده مى شود، مراد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) است. [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴]


← العجلّى

العجلّى:

مراد محمد بن ادریس حلّى است.


← الستّة

الستّة:

۱. شیخ طوسى محمد بن حسن (۴۶۰هـ.ق.)

۲. محمد بن محمد بن نعمان، معروف به مفید (۴۱۳هـ.ق.)

۳. سید مرتضى علم الهدى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.)

۴. شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.)

۵. على بن بابویه قمى (۳۲۹هـ.ق.)

۶. ابن أبى عقیل عمانى.


← السبعة

السبعة:

مراد همان شش فقیه نامبرده و به اضافه أحمد بن جنید کاتب اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) است. [۱۷۵] [۱۷۶]


← علم الهدى

علم الهدى:

لقب سید مرتضى است. حکایت شده که این لقب را مولی امیرالمؤمنین به او بخشیده است. گویند:

( وزیر ابوسعید محمد بن حسین بن عبدالصمد در سال ۴۲۰هـ.ق. مریض شد؛ در خواب مولى امیرالمؤمنین علیه السلام را دید که به او فرمود: به علم الهدى بگو بر تو دعا کند، تا شفایابى.

وزیر گفت: یا امیرالمؤمنین علم الهُدى کیست؟

امام فرمود: علی بن الحسین الموسوی.

وزیر جریان خواب را براى سید مرتضى نوشت.

مرتضى گفت: پناه مى برم به خدا در پذیرش این لقب.

وزیر در جواب نگاشت: قسم به خدا من تو را لقب نداده ام، مگر به آنچه جد تو امیرالمؤمنین تو را به آن لقب داده.

قادر بالله خلیفه عباسى از جریان با خبر شد و به سید مرتضى نوشت: اى على قبول کن آنچه را که جد تو بر تو گذاشته.

سید پذیرفت و به مردم نیز واگو کرد.) [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹] [۱۸۰] [۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] الشریف:

مراد سید عمید الدین عبدالمطلب بن أعرج حسینی [۱۸۷] است. وى در سال ۶۸۱ به دنیا آمد و در سال ۷۵۷ فوت کرد. او صاحب کنزالدقائق فی حل مشکلات القواعد است.


← الشهید

الشهید:

به طور مطلق مراد شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) است. [۱۸۸] اگر با قید ثانى ذکر شود، مراد زین الدین جبعى عاملى است و هرگاه با یکدیگر ذکر شوند، مقیّد به قید شهید اول و ثانى مى شود.


← الحسن

الحسن:

مراد حسن بن أبی عقیل عمانی است.

ابن على مراد احمد بن جنید اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) است.


← شیخ وتلمیذه

شیخ وتلمیذه:

مراد شیخ طوسى و شاگردش قاضى عبدالعزیز بن برّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) است.


← الفقیه

الفقیه:

مراد پدر شیخ صدوق، على بن بابویه قمى (۳۲۹هـ.ق.) است. [۱۸۹]


← فقیهین

فقیهین:

مراد شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) و پدرش على بن بابویه (۳۲۹هـ.ق.) است. [۱۹۰]


← ابنا بابویه

ابنا بابویه:

مراد شیخ صدوق و پدرش على بن بابویه است.


← ابن بابویه

ابن بابویه:

به طور مطلق مراد شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) است، نه پدرش على بن بابویه (۳۲۹هـ.ق.)


← الشیخ فى کتابى الفروع

الشیخ فى کتابى الفروع:

منظور، تهذیب الاحکام واستبصار است.


← الشیخ فى کتابى الخلاف

الشیخ فى کتابى الخلاف:

مراد، مبسوط و خلاف است.


← کتابى القاضى

کتابى القاضى:

مراد مهذب و کامل است.


← الشیخ فى کتابى الاخبار

الشیخ فى کتابى الاخبار:

مراد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و کتاب شریف تهذیب الاحکام و استبصار است.


← صاحب ریاض و ریاض

صاحب ریاض و ریاض:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود، صاحب ریاض، مراد سید على طباطبائى [۱۹۱] [۱۹۲] (۱۲۳۱هـ.ق.) صاحب کتاب شریف ریاض المسائل شرح مختصرالنافع محقق حلّى است. این کتاب، در برهه اى درسى بوده و افزون بر چاپ حجرى، دو نوبت توسط مؤسسه آل البیت و مؤسسه نشر اسلامی به چاپ رسیده است.

اما مراد از صاحب ریاض، در مقام بیان تراجم و کتابهاى ترجمه، میرزا عبدالله أفندی، صاحب ریاض العلماء است.

هرگاه مسأله فقهى را به ریاض حواله دهند، مراد ریاض المسائل و هرگاه ترجمه و تاریخ را به ریاض حواله دهند، مراد ریاض العلماء است.


← صاحب الکفایة

صاحب الکفایة:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود، صاحب الکفایة، مراد محمد باقر مؤمن سبزواری (۱۰۹۱هـ.ق.) از فقیهان برجسته قرن یازدهم است. او در اصفهان رشد یافته و با حاج آقا حسین خوانسارى (۱۰۹۸هـ.ق.) معاصر بوده و در فقه، اصول و فلسفه تبحر داشته و پنج اثر مهم از خود به یادگار گذاشته است:

۱. ذخیرةالمعاد فی شرح ارشاد الأذهان: این اثر، شرحى است بر بخش عبادات از کتاب ارشاد الأذهان علاّمه حلّى. محمّد باقر مؤمن سبزوارى در این کتاب بسیار از مدارک الاحکام، نوشته سید محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) اثر پذیرفته که گویى مدارک متن است و ذخیرةالمعاد شرح آن.

۲. کفایةالاحکام: این اثر، دوره کامل فقه است و در اصفهان به گونه حجرى به چاپ رسیده است. از آراى معروف او در اصول آن است که صیغه امر دلالت بر وجوب نمى کند.

محدث بحرانى (۱۱۸۶هـ.ق.) در کتاب حدائق الناضره وى را به شدت مورد حمله قرار داده است. ایشان، اصالة الطهاره را نیز نمى پذیرد. محقق وحید بهبهانى (۱۲۰۵هـ.ق.) در الفوائد الحائریه، نقدى بر آن دارد. در غناء نیز آراى خاصى دارد. شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) در مکاسب محرمه، آراى او را به بوته نقد و بررسى مى نهد.

۲. شخصیت دیگرى که از صاحب الکفایة اراده مى شود، محمد کاظم خراسانی هروی، صاحب کفایةالاصول است. بویژه درکتابهاى اصول، هرگاه گفته مى شود: صاحب الکفایة، مراد آخوند خراسانی است.


← المشایخ الثلاثة

المشایخ الثلاثة:

این اصطلاح در چندین جا کاربرد دارد و در هرجا چیزى مراد است:

الف. هرگاه در کتابهاى فقهى مى آید: این روایت را مشایخ ثلاثة روایت کرده اند، مراد، شخصیتهاى زیر است:

۱. محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.) پدید آورنده کافى.

۲. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) پدیدآورنده تهذیب الاحکام واستبصار.

۳. ابوجعفر محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.) پدید آورنده من لایحضره الفقیه.

ب. هرگاه در فقه گفته مى شود: مشایخ ثلاثه به این مضمون و مسأله فتوى داده اند، مراد همان چیزى است که از کلمة الثلاثه اراده مى شود: یعنى:

۱. محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) نویسنده مقنعه.

۲. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) نویسنده نهایه و مبسوط.

۳. سید مرتضى علم الهدى (۳۳۶هـ.ق.) نویسنده انتصار.

اطلاق اول در کتابهاى فقهى بسیار است؛ بویژه در مقام جبران ضعف روایت گفته مى شود: این حدیث را مشایخ ثلاثه روایت کرده اند. امّا تعبیر دوم: شیخ انصارى در خیار الشرط مى نویسد:

(یظهر من المحکى عن المشایخ الثلاثه فى تلک المسألة تجویز اشتراط الخیار فى الواقف.) [۱۹۳] ج. هرگاه در کتابهاى رجالى گفته مى شود: مشایخ ثلاثه، بدین گونه:

(نقل مشایخ ثلاثة، دلیل توثیق راویِ است.)

و یا:

(مرسلات مشایخ ثلاثة معتبر است.)

مراد از مشایخ ثلاثه افراد زیر است:

۱. محمّد بن أبى عمیر (۲۱۷هـ.ق.)

۲. صفوان بن یحیى.

۳. احمد بن أبى نصر بزنطى.

و هرگاه در کتابهاى رجالى عبارت بدین گونه باشد که مشایخ ثلاثه او را توثیق کرده اند، مراد شخصیتهاى زیر است:

۱. احمد بن على النجاشى (۴۵۰هـ.ق.).

۲ . محمد بن عمر الکشى.

۳. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى (۴۶۰ هـ.ق.)


← الحلیّین الأربعه

الحلیّین الأربعه:

۱. ابوالمکارم ابن زهره حلبى (۵۸۵هـ.ق.) صاحب غنیة النزوع.

۲. عبدالعزیز بن برّاج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.)

۳. ابوالصلاح حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷هـ.ق.) صاحب الکافی فی الفقه.

۴. علاءالدین ابوالحسن علیّ بن أبى الفضل حسن بن أبى مجد حلبیّ، صاحب أشارة السبق الی معرفة الحقّ.


← الأردبیلى وأتباعه

الأردبیلى وأتباعه:

مراد علاّمه ملاأحمد أردبیلى (۹۹۳هـ.ق.) صاحب مجمع الفائدة والبرهان و فقیهانى است که پس از او آمده و با واسطه و یا بدون واسطه شاگرد او بوده اند.

اینان عبارتند از:

۱. سیّد محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.)

۲. شیخ حسن عاملى (۱۰۱۱هـ.ق.)

۳. محمد باقر مؤمن سبزوارى (۱۰۹۱هـ.ق.)


← الأخباریّون، الأخباریّین

الأخباریّون، الأخباریّین:

این اصطلاح در کتابهاى اصولى و فقهى بر پیروان مکتب أخباریگری اطلاق مى شود که به دست میرزا محمد أمین استرآبادی (۱۰۲۸ هـ.ق.) بنیان نهاده شده است.

او در دو کتاب: الفوائد المکیّة، و الفوائد المدنیّه، پایه هاى مکتب اخبارى را استوار ساخت. از جمله پیروان این مکتب عبارتند از:

۱. علاّمه محمد تقی مجلسی (۱۰۷۰هـ.ق.).

۲. علاّمه محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱هـ.ق.)

۳. سید نعمت اللّه جزائری (۱۱۱۲هـ.ق.)

۴. شیخ حرّ عاملی (۱۱۰۴هـ.ق.)

۵. ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۹۱هـ.ق.)

۶. سیّد ماجد بحرانی (۱۰۲۸هـ.ق.)

۷. سید هاشم بحرانی.

۸. شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.)

و…


← الاصولیون، المجتهدون

الاصولیون، المجتهدون:

علماى اصولى که ظواهر قرآن را حجت مى دانسته اصل براءت را در شبهات حکمیه جارى مى ساخته و خلاصه به علم اصول معتقد بوده اند، در دوره قدماء، در برابر محدثین (شیخ صدوق، محمد بن یعقوب کلینى) قرار داشته اند و در دوره متأخرین در برابر پیروان مکتب اخباریگرى.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۴
مهدی فراحی

««توصیه های امام خامنه ای  برای لیالی قدر»»


۱-با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید

*دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید،.....

*....شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی....

*سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛

*به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. 

۱۳۷۶/۰۹/۰۵


۲-ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید

*قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد 

 ۱۳۸۲/۰۸/۲۳


۳-از رذائل مادی خود را دور کنید

*کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم.

*.....این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵


۴-بهترین اعمال در این شب، دعاست

*بهترین اعمال در این شب، دعاست... *احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شب‌های قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. 

۱۳۸۴/۰۷/۲۹


۵-به معانی دعاها توجه کنید

*ادعیه‌ی رسیده‌ی از معصومین (علیهم ‌السّلام) همه پرمغز، پرمضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است....

*و من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. 

 ۱۳۸۷/۰۶/۲۹


۶-با خدا حرف بزنید

*در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست.

*اگر معانی این دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواسته‌ها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابی‌حمزه و دعاهای شبهای قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. 

 ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

 

۷-از خدای متعال عذرخواهی کنید

*شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. 

 ۱۳۷۶/۱۰/۲۶


۸-دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید

*....ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دلهایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. 

۱۳۸۷/۰۶/۲۹


۹-به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید

*امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. 

*به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ 

 ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

 

۱۰-در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید

*این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بی‌اعتباری این زندگی مادّی و این‌که همه‌ی این چیزهایی که میبینید، مقدّمه‌ی آن عالمی است که لحظه‌ی جان دادن، دروازه‌ی آن عالم است، بگذرانید.

 ۱۳۷۵/۱۱/۱۲


۱۱-برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید

*شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶


۱۲-حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید

*نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریضها، به مریض‌دارها، به جانبازان، به غم دیده‌ها، به دلهای غمگین، به چشمهای نگران،

*به نیازهای فراوانِ انسانهایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. 

 ۱۳۷۳/۱۱/۲۸


http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26977

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
مهدی فراحی

««خودکشی یا انتخاب عذاب جاوید»»

*تعریف: محروم کردن خود از نعمت زندگی،  بخاطر بزرگ جلوه دادن مشکلات برای خود و انتخاب عذاب جاوید بخاطر تحمل عذاب کوتاه مدت نداشتن

★★خودکشی آسایش

*قانون زندگی می گوید بعد از مدتی مشکلات تمام و خوشی ها شروع می شود، ما در زندگی خوشبخترین افراد زمانی را می بینیم که بدبخت ترین افراد بوده اند

*بر فرض که مشکلات هم تمام نشود فوقش صد سال بعدش خودبه خود عمر انسان تمام می شود و با تحمل سختی، خوشی های همیشگی شروع می شود

*ولی  با خودکشی، خودش را در جهنمی می اندازد که رهایی از آن ممکن نیست. و سختی ها جاوید می شود و وحشتناک

*ضمن اینکه بررسی زندگی افراد بشر نشان داده محال است انسانی تمام لحظات زندگیش سختی باشد و لحظاتی بدون آسایش نداشته باشد.


★★خودکشی وصال

*این نوع خودکشی برای رسیدن به چیزی است که انسان از دست داده، که این هم اگر فردی که دوستش دارید انسان خوبی باشد و در بهشت باشد، با خودکشی و جهنم رفتن، احتمال دیدن و رسیدن به او صفر خواهد شد 

*و اگر اون هم به جهنم رفته است که در آنجا انسان وقتی حقیقت فرد را می بیند که بخاطر چه کسی خودکشی کرده، عذابش از دیدن او بیشتر خواهد شد و حسرتش زیادتر خواهد شد

*بعضی از جوانان خیال می کنند با خودکشی در آن دنیا بهم می رسند در صورتی که هیچ وقت چنین نخواهد شد چون جهنم جای هیچ خوشی حتی یک لحظه شادی از دیدار دیگران نیست


★★آثار دنیوی خودکشی

*با خودکشی از درک ساعات خوش و لذتهای خوب جسمی و روحی بی نصیب می شویم

*سرافکندگی خانوادگی، خودکشی اسباب اذیت سرافکندگی اجتماعی خانواده فراهم می شود

*بی یاور شدن اطرافیان، با خودکشی اطرافیان (پدر و مادر، فرزندان، برادران و خواهران) از وجود یاور و کمک کننده بی نصیب می شوند

*ایجاد خرج سنگین کفن و دفن برای اطرافیان

*در بعضی موارد خودکشی ما دشمنان و مخالفین ما را شاد می کند مثلا مردی که در اثر خیانت همسرش خودکشی کرده بود، باعث شد زنش با ارثیه هنگفت او بهتر به مقاصد شیطانیش برسد یا زنی که بخاطر خیانت همسرش خودکشی کند، باز راه را برای لذت او و مقاصد شومش باز می کند

★★آثار اخروی خودکشی 

۱-ورود در جهنم: 

*خداوند در قرآن کریم: «و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد.» (سوره نسا/۲۹،۳۰)

*امام صادق علیه السلام: هر کس عمدا خودکشی بکند، همیشه در آتش دوزخ خواهد بود.» (کافی، ج7، ص45، باب من لاتجوز وصیته من البالغین)


۲-حرام شدن بر بهشت

*رسول الله (صلی الله علیه و آله):میان انسانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت بی تابی کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد، پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم.» (الترغیب و الترهیب، ج3، ص301)


۳-مومن از دنیا نمی رود

*امام باقر علیه السلام: مؤمن ممکن است به هر بلائی مبتلا شود و به هر نوع مرگ بمیرد، امّا خودکشی نمی کند.»

*از مفهوم این حدیث استفاده می شود که کسی که خودکشی می کند، با حالت ایمان نمی میرد، یعنی در کفر از دنیا رفته


۴-منفور رسول الله شدن

*نقل شده است که مردی با نیزه خودکشی کرد و رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «من بر این شخص نماز نمی خوانم»(سنن نسائی، ج4، ص)

*از مفهوم این حدیث اگر کافر شدن طرف هم استفاده نشود حداقل مورد نفرت اهل بیت واقع شدن را می رساند


۵-عذاب شدن به آنچه خودکشی کرده،

*رسول الله (صلی الله علیه و آله):کسی که بوسیله چیزی از دنیا خودکشی کند، در روز قیامت بوسیله همان چیز عذاب خواهد شد.» کنز العمال، ج15، ص36)

*رسول الله (صلی الله علیه و آله):کسی که خودش را خفه کند، خویشتن را در آتش (دوزخ) خفه کرده است و کسی که به خودش نیزه زند، در آتش باشد.» (کنزالعمال، ج15، ص35)

* رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که بوسیله آهن خودکشی کند پس آهن پاره بدست که (قسمتی از آن) به شکمش فرو رفته آورده می شود، و وارد آتش جهنم می گردد. ودر آن بطور أبد و همیشگی خواهد سوخت، 

و کسی که با خوردن سمّ خودکشی کند، پس سمّ در دست به آتش جهنم انداخته می شود و در آن بطور دائم خواهد سوخت، 

و کسی که خود را با پرت کردن از کوه به قتل برساند، پس به آتش جهنم پرت می شود و در آن تا أبد خواهد ماند.» (الخرائج والجوارح، ج1، ص61)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۱
مهدی فراحی

المناجات الاُولى‏:«مناجاه التَّائِبینَ»


مناجات اول: مناجات توبه‏کنندگان‏


 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


بنام خداى بخشاینده مهربان


اِلهى‏ اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى‏، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ‏


خدایا خطاها و گناهان لباس خوارى بر تنم کرده و دورى از تو جامه‏


مَسْکَنَتى‏، وَاَماتَ قَلْبى‏ عَظیمُ جِنایَتى‏، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یا اَمَلى‏


بیچارگى بر تنم افکنده و برزگ جنایتم دلم را میرانده پس تو زنده‏اش کن به بازگشت خودت (بسوى من) اى آرزو


وَبُغْیَتى‏، وَیا سُؤْلى‏ وَمُنْیَتى‏، فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى‏ سِواکَ غافِراً،


و مقصودم و اى خواسته و آرمانم به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده‏اى نیابم‏


وَلا اَرى‏ لِکَسْرى‏ غَیْرَکَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَهِ اِلَیْکَ، وَعَنَوْتُ‏


و براى شکستگیم جز تو شکسته‏بندى نبینم و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته و با زارى کردن‏


بِالْاِسْتِکانَهِ لَدَیْکَ، فَاِنْ طَرَدْتَنى‏ مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى‏


در برابرت خود را به خوارى کشاندم پس اگر توام از درگاه خویش برانى در آن‏حال به که روآورم؟ و اگر توام‏


عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ، فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى‏ وَافْتِضاحى‏، وَوا لَهْفاهُ‏


از نزد خویش بازگردانى به که پناه برم؟ و بس افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ‏


مِنْ سُوءِ عَمَلى‏ وَاجْتِراحى‏، اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ


از کار بد و گناهانى که بدست آورده‏ام از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکسته‏بند


الْعَظْمِ الْکَسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى‏ مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ‏


استخوان شکسته که ببخشى بر من گناهان نابود کننده‏ام را و بپوشى بر من کارهاى پنهانى‏


السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى‏ فى‏ مَشْهَدِ الْقِیامَهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ،


رسواکننده را و مرا در بازار قیامت از نسیم جان‏بخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى و از


وَلاتُعْرِنى‏ مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ، اِلهى‏ ظَلِّلْ عَلى‏ ذُنُوبى‏


لباس زیباى گذشت و چشم‏پوشى خود برهنه‏ام نکنى خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز


غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى‏ عُیُوبى‏ سَحابَ رَاْفَتِکَ، اِلهى‏ هَلْ‏


و ابرریزان مهربانى و رأفتت را براى شستشوى عیبهایم بفرست خدایا آیا


یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى‏ مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ،


بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وى‏را از خشم او پناه دهد


اِلهى‏ اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَاِنّى‏ وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ،


معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم‏


وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَهِ حِطَّهً فَاِنّى‏ لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ،


و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم‏


لَکَ الْعُتْبى‏ حَتّى‏ تَرْضى‏، اِلهى‏ بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ‏


خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خوشنود شوى خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه‏ام بپذیر و به بردباریت‏


عَنّىِ اعْفُ عَنّى‏، وَبِعِلْمِکَ بى‏ اِرْفَقْ بى‏، اِلهى‏ اَنْتَ الَّذى‏ فَتَحْتَ‏


از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن خدایا تویى که درى از عفو خود


لِعِبادِکَ باباً اِلى‏ عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَى اللَّهِ تَوْبَهً


بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى و فرمودى «بسوى خدا بازگردید با توبه‏


نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ، اِلهى‏ اِنْ کانَ‏


صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد خدایا اگر براستى‏


قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ، اِلهى‏ ما اَنَا بِاَوَّلِ‏


سرزدن گناه از بنده‏ات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکو است معبودا من نخستین کسى نیستم‏


مَنْ عَصاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یا مُجیبَ‏


که نافرمانیت کرده و توبه پذیرش گشته‏اى و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان‏


الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا


کرده‏اى، اى پذیرنده بیچاره اى غمزدا اى بزرگ احسان اى داناى اسرار نهان اى‏


جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ‏


نیکو پرده‏پوش شفیع گردانم نزد تو جود و کرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانیت‏


[بِجَنانِکَ‏]وَتَرَحُّمِکَ‏لَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى‏، وَلا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى‏،


در پیش تو پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن‏


وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى‏، وَکَفِّرْ خَطیئَتى‏ بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.


و توبه‏ام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۱
مهدی فراحی

««قبله بهشتیان»»

**آیا در بهشت نیز قبله‌ای وجود دارد که بهشتیان به یک سمت بایستند؟

**پاسخ 

*از آیات قرآن و یا روایتی قطعی الصدور چنین موضوعی استفاده نمی‌شود،

*از برخی روایات ضعیف چنین مفهومی استشمام می شود، مانند روایت مرسله زیر:

*امام باقر(ع): خداوند در زیر عرش چهار ستون نهاد و نام آن‌را ضراح گذاشت که همان بیت المعمور است. پس به فرشته‌‏ها امر کرد تا به دور آن طواف کنند. بعد از آن فرشتگان را فرستاد و به آنان فرمود تا در زمین، خانه‌‏اى شبیه و به اندازه آن بسازند، و دستور داد تا کسانی که در زمین هستند دور آن طواف کنند. [1] 


[1]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبداللّٰه، فقه القرآن، محقق، مصحح، حسینی‌، سید احمد، ج ‏1، ص 292، قم،

کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1405ق.

**لینک تفصیلی و اصلی خبر

http://shiastudies.net/portal/mobile/?id=22992

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰
مهدی فراحی

««مافیا»»

*تعریف= (به ایتالیایی: Mafia)، انجمن مخفی خلافکاران سیسیل بود.

*زمان تشکیل:اواسط قرن ۱۹ میلادی

*علت تشکیل: بی اعتمادی مردم به حکومت و سیستم قانونی و وابستگی مردم به افراد محلی قدرتمند 

*مکان تشکیل:  سیسیل ایتالیا و بعدها در شرق ایالات متحده آمریکا و استرالیا گسترش یافت.

*هدف: پول سازی 

*علت نامگذاری:

الف:از ریشه لغت «ماهیاس» عربی گرفته شده‌است که به معنای «مبارزه پرخاشگرانه» است.

ب: مردم ایتالیا اعتقاد دارند که کلمه مافیا از جمله (Morte Alla Francia Italia Anelia مرگ بر فرانسه درود بر ایتالیا) گرفته شده‌است.

*ساختار: مافیا از مجموعه‌هایی که به عنوان خانواده شناخته می‌شود تشکیل می‌شود که هر خانواده یک روستا، یک شهر، یا یک منطقه را رهبری می‌کند.

*نوع ساختار:ساختار درختی

*رییس:به رییس خانواده «پدرخوانده» یا دن یا باس می گویند

*ده فرمان (قوانینی که افراد مافیا موظف به رعایت انها هستند:

۱-هیچکس نمی‌تواند خود را مستقیماً به دوستان نشان بدهد. باید شخص ثالثی واسطه این کار شود.

۲-به زن دوستتان نگاه نکنید.

۳-با پلیس دیده نشوید.

۴-زیاد به بارها و کلوپ‌ها نروید.

۵-همواره در دسترس بودن یک وظیفه‌است حتی اگر همسرتان در حال وضع حمل است.

۶-به قرارهای ملاقات احترام بگذارید.

۷-با همسرتان همواره با احترام برخورد کنید.

۸-وقتی سوالی پرسیده می‌شود حتماً حقیقت را بگویید.

۹-ثروت اگر متعلق به خانواده دیگریست به آن چشم ندوزید.


۱۰-این افراد نمی‌توانند عضو کوزانوسترا شوند:

الف:کسانی که خویشاوندی نزدیک در تشکیلات پلیس دارند،

ب:کسانی که خویشاوندی خائن در خانواده دارند، 

ج:کسانی که بدرفتاری می‌کنند

د:کسانی که به ارزش‌های اخلاقی پای‌بند نیستند.


http://www.yandory.ir/p/ShowContent.aspx?id=5328&title=%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۸
مهدی فراحی
««استعداد ترور»»
*60 درصد از کودکان عربستان، استعداد تروریسم شدن را دارند.
*دکتر "عبدالمجید بن عبدالله الغامدی" مشاور آموزشی و مدیر سابق یکی از مدارس ریاض، گفت: باید در خصوص سهل انگاری‌ها در آموزش فرزندان خود هوشیار باشیم.
*روزنامه سعودی "الوطن": پژوهشها، بیانگر آن است که افراد کم سن و سال و نوجوان در مقایسه با دیگران قابلیت و استعداد بیشتری را برای کشیده شدن به سوی تروریسم را دارند.
*این امر به دلیل تأثیر مبلغان گمراه تکفیری بر کودکان، با استفاده از فناوری های نوین است.
**لینک اصلی خبر
http://shiastudies.net/portal/fa/shianews/post/3941
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۹
مهدی فراحی