با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔


 این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐


به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔


کیا موافقن؟؟؟ ✅


کیامخالف؟؟؟؟ ❌


اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡


بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏



بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤



بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰



تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄


همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔


ولی استاد جواب نمیداد...😐


یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤


استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝


استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉


همه ی دانشجویان شاکی شدن.

استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉⁉


گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓


درس خوندیم📚📖🖊


هزینه دادیم💵💶💷


زمان صرف کردیم...🕒



هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝


استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟


یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄


استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.

صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱


استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌


دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.


برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،

پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔


بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔


چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!

و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔


تنها کسی که موافق بود ....


فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود.🇮🇷🇮🇷🇮🇷




شهدا شرمنده ایم😔😔😔

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۴۰
مهدی فراحی
واجب نو نوار ما کنسرت
کل تفریح بچه ها کنسرت

نان و آب و غذای ساده ما
شیشلیک و کباب ما کنسرت

احتیاجی دگر به دکتر نیست
به مریضان دهد شفا، کنسرت

تا نباشد جوان ما معتاد
می شود هر کجا به پا کنسرت

هر فقیری به بودنت محتاج
می کند هی طلب تو را کنسرت

بودنت مثل نان شب واجب
یا که حتی چنان هوا کنسرت

حکم او را نوشته ام اعدام
هر که گفته به تو چرا کنسرت؟

مبدأ وزن تازه ای شده ایی
فاعلاتٌ مفاعلا کنسرت

همه ی دلبران تو را خواهند
یک نظر دلبری نما کنسرت

این غزلواره ام برای تو باد
اجر من نزد توست یا کنسرت!

#
-

گوشت گوسفندی۴ هزارتومان گران شد ،احتمال افزایش دوباره وجود دارد.
.
.
.
ترسیدم بابا فکر کردم کنسرت جایی لغو شده! گرانی گوشت که مهم نیست! 🎤😥
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۴
مهدی فراحی

🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃                            💕حکم ایروبیک با موسیقی🎹💕2⃣

⬇⬇⬇⬇

گوش کردن به موسیقی مطرب و مهیج و مناسب مجالس لهو حرام است اگر چه در شخص خاصی هم اثر فوری نداشته باشد. لازم به تذکر است که ✅گناه هر چند کوچک باشد تأثیر خود را بر روی جسم و روح آنان می گذارد و موجب سیاهی در قلب می شود,👈🍃 همان گونه که امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند قلب انسان مانند آینه ای است که گناه مانند نقطه سیاهی بر روی آن ظاهر می شود و به تدریج با افزایش گناه همه دل سیاه می شود بنابر این نباید منتظر اثر فوری در همه گناهان بود این آثار تدریجاً موجب دور شدن از معنویت و سلب توفیق نسبت به کارهای نیک می گردد. 👉                        🌻خداوند همه ما را در ترک گناه موفق فرماید. (حکم شرعی برگرفته از ترجمه استفتائات مقام معظم رهبری,س1155)🌻

 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

در این مقاله از پرسش و پاسخهای مربوط به احکام موسیقی چند نمونه انتخاب کردیم که تقدیم شما عزیزان می کنیم:

🎾با توجه به این که اساس ورزش ایروبیک موسیقی است نظر علما و مراجع تقلید درباره ورزش ایروبیک چیست؟

دفتر حضرت آیة الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی):

به‌طور کلّى اگر همراه با موسیقى لهوى متناسب با مجالس گناه و ‏معصیت باشد و یا بگونه‌اى باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم کار حرام و یا ترتب مفسده‌ای باشد، جایز نیست.‏

 🎾🎾⬇

دفتر حضرت آیة الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):

اگر آهنگ آن مناسب مجالس لهو و لعب باشد عمداً گوش ندهد.

 

دفتر حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):

چنانچه این ورزش مشتمل بر رقص و یا موسیقی باشد، حرام است.

 🔼🔼🔼🔼

پاسخ حضرت آیة الله هادوی تهرانی (مد ظله العالی):

اگر این ورزش به همراه موسیقی های حرام نباشد و مفسده ای هم نداشته باشد، جایز است. اما اگر این ورزش مستلزم انجام فعل حرامی باشد؛ مثل عدم رعایت حجاب و یا استفاده از موسیقی های محرک قوای شهوانی و یا خود ورزش و حرکات بدن در آن، احیاناً محرک شهوت باشد، حرام خواهد بود. موسیقی حرام، موسیقی ای است که شهوت جنسی انسان را تحریک کند. این موسیقی عموماً مناسب مجالس لهو و لعب می باشد. 🎾🌻🎾🌻                               🌺🌺💕🌺💕🌺🌺              ⬅لیست انتشار.                                  🌻سمت خدا.                                 📒عضویت📞                        09354786769.       🍁🍂🍁🍂🍁                          ⛔بدون ویرایش نشر دهید⛔

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۲
مهدی فراحی
شب اول قبر به روایت شاهد زنده

علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ ای؟
در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

منبع:tebyan

باز نشر مطالب بیتوته تنها با ذکر نام و آدرس سایت مجاز می باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۶
مهدی فراحی
«جواب شاهین نجفی ملعون که اهانت به ابوالفضل علیه السلام کرده »»
.
خبر آمد که به دلدار اهانت شده است
.
وَ به دستان علمدار جسارت شده است
.
به خیالت مثلا قافیه سازى کردى
.
بچه جان با دُم یک شیر تو بازى کردى
.
پسرک آخر این قصه خودت باخته اى
.
این چه ابیات کثیفیست به هم بافته اى
.
به چه حقى تو دَم از دست علمدار زدى
.
شرح رسوایى خود را همه جا جار زدى
.
بى حیا حضرت عباس کجا وُ تو کجا
.
مایه ى فخر همه ناس کجا وُ تو کجا
.
تو که هستى که از عباس سخن مى رانى
.
ذره اى نام وُ نشان پدرت مى دانى؟
.
طینت پاک و نیاکان نکو مى خواهد

بردن نام علمدار وضو مى خواهد
.
توىِ گنجشک به شیطان لعین بنده شدى

باز با واژه ى "شاهین" سبب خنده شدى
.
نجفى! با پسر شاه نجف کارَت چیست؟

خود ابلیس حیا کرد وُ هوادارَت نیست

پرچمش فوق علم هاست علمدار حسین
.
پسر سوم زهراست علمدار حسین

اسوه ى مردى وُ اسطوره ى مردانگى است

بانىِ مکتب جانبازى و پروانگى است
.
صولت صفدرى وُ هیبت حیدر دارد

همت وُ معرفت فاتح خیبر دارد
.
خود الله به عباس على مغرور است

چشم خفاش به این نور خدایى کور است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۳۵
مهدی فراحی
سرگذشت مادر بزرگ ۹۲ساله‌ای که مسلمان شد
من از زندگی گذشته خود قبل از تشرف به اسلام پشیمانم، تولد واقعی من در سال ۲۰۱۰ است؛ وقتی‌که اسلام را در آغوش گرفتم، و این زندگی واقعی است.
به گزارش سخن، ژوزت ماری اهل بلژیک بود که در سن ۹۲ سالگی به اسلام روی آورد و مسلمان شد. سپس او را به مکه در عربستان دعوت کردند. او احتمالا یکی از مسن‌ترین افرادی بوده که به اسلام روی آورده است تقریبا ۳۰۰ زن آنجا به استقبالش رفتند و مثل یک ملکه به او عشق ورزیدند و محبت کردند وقتی ماجرای او را می‌شنیدند نمی‌توانستند مانع گریه و اشک ریختن‌شان شوند. او می‌گفت: که زندگی واقعی خود را در سال ۲۰۱۰ شروع کرده است یعنی زمانی که نور ایمان به قلب او تابید.
با وجود این‌که مسلمانان روزبه‌روز درحال افزایش هستند هرگز فکر نمی‌کردم که یک روز من هم اسلام را در آغوش بگیرم. با این حال من فرصت پیدا کردم تا در مراسم مذهبی مسلمانان که نشان زندگی اسلامی آنهاست حاضر شوم که برایم بسیار قابل احترام بوده است. به عنوان مثال اجتناب از خوردن و آشامیدن در طول ماه مبارک رمضان، ‌دید و بازدید و مهمان‌نوازی آنها برایم جالب بود و من نمی‌خواستم آنها را در این مدت خجالت بدهم . علت اصلی این‌که باعث شد من در کنارمسلمانها کار کنم این بود که آنها رامی‌شناختم و می‌دانستم آنها توجه ویژه‌ای به افراد مسن دارند؛ به‌خصوص این‌که در اروپا اغلب فرزندان از پدر و مادر پیر خود فرار می‌کنند و مسئولیت آنها را به خانه‌ سالمندان می‌سپارند و می‌دیدم که چقدر به من احترام می‌گذارند و علاقمند هستند؛

درحالی‌که من هنوز مسیحی بودم و بدون این‌که درعوض چیزی بخواهند از من حمایت می‌کردند. خیلی مهمان‌نواز بودند مثلا درمراکش یکی از مسلمانان من را به خانه‌اش دعوت کرد. او با همسر و چهار فرزند کوچکش بود بدون این‌که چیزی درعوض کار نیک خود بخواهند از من مراقبت می‌کردند؛ به همین خاطر بود به اسلام علاقه مند شدم و بسیارتحت تاثیرآن قرار گرفتم.

درباره مشکلات پس از مسلمان شدن خود می‌گوید

تنها فرزندم که ۷۴ سال دارد و با همسر و چهار فرزندش در فرانسه زندگی می‌کند خیلی به من لطمه زد وقتی فهمید مسلمان شده‌ام من را طرد کرد. او من را متهم کرد که به دلیل سن و سال بالا دچار نقصان فکری و ذهنی شده‌ام و بهتراست در خانه سالمندان بمانم؛ درحالی‌که کاملا اشتباه است. من هنوزهم توانایی به‌خاطر آوردن حوادث سال ۱۹۳۰ را دارم حتی می‌توانم آنها را فهرست می‌کنم. خانواده‌ام که از یک خانواده اشرافی و سرمایه‌دارهستند با من قطع رابطه کردند و اجازه استفاده از ارث را ندارم.

برای بیان علت اینکه مسلمان شدم قطعا خدا کمک کرده و به من سلامتی داده تا بتوانم به مراکش بروم و مهمان فاطمه باشم. آنجا من لحظه‌هایی را تجربه کردم که تاکنون با آن مواجه نشده بودم من گریه کردن را تجربه کردم و به‌خصوص این‌که خانواده کاملی را دیدم شامل پدربزرگ، مادر بزرگ، فرزندان و نوه، همه با هم با عشق و احترام عمیق نسبت به بزرگترها بودند و بچه‌ها به پدر و مادرخود احترام می‌گذاشتند و آنها را در آغوش می‌گرفتند.

درباره دخترش

از خدا خواستم تا دخترم را به اسلام هدایت کند همان‌طور که من را در سن پیری هدایت کرد. از آنجا که او در خانواده‌ای یهودی است و می‌خواهم این امکان ایجاد شود تا بتوانم از تفاوت مهم و اساسی دین اسلام و یهودیت برای او بگویم زیرا اسلام دینی است که برخلاف سایر ادیان تحریف نشده است و انحرافی ندارد.

پس از تحول خود

پس از مسلمان شدن و تحول، من با صندلی چرخ دار عازم سفرحج شدم، من همه چیز را در پا می‌دیدم زیرا مریض بودم و نمی‌تواستم راه بروم؛ اما علاوه برحج، خدا به من توان داد تا دو ماه رمضان را هم روزه بگیرم.

سپس او افزود: من از زندگی گذشته خود قبل از تشرف به اسلام پشیمانم، تولد واقعی من در سال ۲۰۱۰ است؛ وقتی‌که اسلام را در آغوش گرفتم، و این زندگی واقعی است.

آخرین آرزو

آرزو دارم یک روز به حج عمره بروم و دراین سرزمین پاک همراه مسلمانان به خاک سپرده شوم.

*تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سخن آنلاین می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
کد خبر: ۶۲۰۴۵تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۳
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۰۸
مهدی فراحی
داعش چگونه شکل گرفت و ما چرا در سوریه و عراق میجنگیم؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍃🍃

همه چیز از یک کنگره شروع شد ؛ حدوداً دوازده سال پیش بود که در تل آویو کنگره ای تحت عنوان «روش مهار مسلمانان» برگزار شد. در آنجا خاخام یهودیان فرشی پهن کرد و قرآنی را در وسط فرش گذاشت ؛ سپس رو به جمعیت گفت: چه کسی می تواند بدون اینه پا روی فرش بگذارد ، این قرآن را بردارد؟ هیچکس نتوانست. سپس این خاخام یهودی گفت: من می توانم این کار را انجام دهم. آمد و شروع کرد به لوله کردن فرش تا اینکه رسید به قرآن ؛ با ضربه ای قرآن را نیز به گوشه ای پهن کرد و فرش را تا آخر جمع کرد. سپس رو به جمعیت گفت: ما هرگز نمی توانیم به صورت مستقیم اسلام را نابود کنیم. بلکه باید خودشان باعث نابودی خودشان بشوند.

این خاخام یهودی بر همین مبنا یک ایده را مطرح کرد به نام : جنگ های نیابتی.

در جنگ های نیابتی گفتند سلاح از ما ، نفرات و زمین و فتوحات و... از شما. ما یعنی صهیونیست و شما یعنی مسلمانانی که ساز حکومت داری می نوازند. به این مدل می گویند جنگ پست مدرن و این نوع جنگ مخصوص جنگ هایی است که سود اصلی را از این جنگ کسی می برد که مستقیماً در این جنگ شرکت ندارد.

زمانی که عراق را فتح کردند و صدام حسین را کنار زدند ، عراق به بمب هسته ای فکر میکرد و قبل از آنکه به کشورش حمله شود اجازه ی تحقیقات از مراکز نظامی اش را به آمریکایی ها داده بود. لذا ظرف کمتر از 32 روز عراق فتح شد. (اندکی به این موضوع فکر کنید)

اولین اقدام پس از فتح عراق ، دستگیری 12 نفر از سران القاعده و طالبان بود. این 12 نفر در زندان ابوغریب نگهداری می شدند. چند نفر از مبلّغان و خاخام های یهودی در لباس ارتش آمریکا وارد این زندان شدند که وظیفه ی آنها تأثیرگذاری بر روی سران دستگیر شده ی طالبان و القاعده بود. پس از تست های فراوان متوجه شدند که یک نفر از این 12 نفر که مدرک دکترای فقه و علوم اسلامی دارد و آن یک نفر کسی نبود جز شخصی که امروزه به نام ابوبکر البغدادی شناخته میشود.

کار بعدی پس از آموزش این افراد ، جمع کردن نیروهای بعث دور هم بود. سپس مقدار قابل توجهی از اراضی شمال عراق را هم خریداری کردند. اما هنوز حرکت جدّی از سوی اینها صورت نگرفته بود.

تا اینکه حدوداً 5 سال قبل یک موج عظیمی در برخی کشورهای اسلامی شکل گرفت که بعدها «بیداری اسلامی» نام گرفت. حکومت مصر ، لیبی ، یمن و... یکی پس از دیگری سقوط کرد.

اینجا دیگر زمان ظهور فرزند نامشروعی بود که سالها آن را تربیت کرده و آموزش داده بودند.

در زمانی که بیداری اسلامی در ممالک اسلامی به اوج خود رسیده بود ، گروهی به نام «الدولة الاسلامیة فی العراق و الشام» ابراز وجود کرد که بعدها به صورت مخفف «داعش» نامیده شد.

عمده ترین وظیفه ی این گروه 3 چیز بود: 1. انحراف بیداری اسلامی 2. ترویج چهره ای خشن و خونخوار از اسلام 3. سرگرم نمودن مسلمانان به یکدیگر و کشتار مسلمین به دست خودشان.

این گروهک موسوم به داعش هرگز با اسرائیل سرِ جنگ نداشته و نخواهند داشت. هیچ یک از صفحات آنها در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک ، یوتیوب و... فیلتر نشد و اینها به راحتی مفاسد خود را از طریق شبکه های اجتماعی در سراسر دنیا منتشر کردند.

این گروهک ها تا حدودی توانستند در کشورهای غربی بیداری اسلامی را بدنام کنند و از اسلام یک چهره ی خشن و بی منطق به نمایش بگذارند.

یکی از کشیشان فرانسوی که برای تحقیق پیرامون مسئله ی مهدویت به قم سفر کرده بود میگفت در کشورهای غربی یک نوع ترس عمومی از مسلمانان شکل گرفته است ، خصوصاً اگر مسلمانان چهره های خود را بپوشانند و یا دست به اسلحه بشوند.

نامه ی مقام معظم رهبری به جوانان اروپایی و آمریکایی دقیقاً در مقابل این حمله ی داعش به چهره ی اسلام صورت گرفت.

این گروهک توانست ظرف مدت کمتر از یک هفته بخش عظیمی از استان الانبار در شمال عراق را فتح کند.

در سوریه نیز علاوه بر فعالیت های گروهک داعش ، یک گروه دیگری به نام جبهه النصره شکل گرفت که از لحاظ اعتقادی بسیار خطرناک تر از داعش بود.

در سوریه نیز توانستند در کمتر از 32 روز بخش اعظمی از شمال و شمال غرب سوریه را به تصرف خود درآورند. شاید برای شما هم سؤال پیش بیاید که چرا شمال ، غرب و شمال غرب را به تصرف خودشان درآوردند؟ مهمترین دلیل این موضوع نزدیکی به مرزهای ترکیه و لبنان بود. همچنین این مناطق نقطه ی وصل آسیا به اروپا (به جز ترکیه) نیز محسوب می شود ؛ و همچنین نقطه ی ارتباطی ایران و حزب الله لبنان نیز بود.

پس از موفقیت های ظاهری و نسبی که این گروهک ها در سوریه و عراق به دست آوردند ، دندان طمعشان تیزتر شد و برای کشورهای دیگری مانند ایران نیز خطّ و نشان کشیدند. یکی از سرکردگان این گروه عبارتی را عنوان کرد که زنگ خطری برای همه محسوب می شد ، وی خطاب به نیروهایش گفت: اگر شما کربلا را تصرف کنید ، ما کلید فتح مشهد را به شما خواهیم

داد.

در سوریه توانستند تا نزدیک کاخ بشار اسد هم پیش بروند.

حتی تا نزدیکی حرم حضرت زینب (س) پیشروی کردند.

در عراق نیز درگیری سامرا به اوج خود رسیده بود و گروهک های تکفیری آماده ی جشن فتح سامرا می شدند.

با روشن شدن این زنگ خطر ، استراتژی جمهوری اسلامی ایران نیز در قبال این گروهک ها تغییر کرد. پس از درخواستهای مکرر دولت سوریه و عراق مبنی بر همکاری با نیروهای عملیاتی این کشورها ، سپاه قدس ایران که یکی از شاخه های سپاه پاسدران محسوب میگردد وارد میدان شد و در کمتر از 3 روز توانست معادلات را به هم بزند و نیروهای تکفیری را از سامرا و زینبیه دور سازد.

تکفیری ها دست به آغاز جنگ شهری زدند. از طرفی تعدادی از نظامیان ارتش سوریه و عراق نیز خیانت و فرار کردند. با ایجاد موج وحشت در شهرها و روستاها و القاء اینکه ارتش سوریه و عراق در حال نابودی است توانستند بخش عظیمی از شهر و روستاها را تخلیه و تصرف کنند.

در همین شرایط بزرگترین محاصره ی چند صد سال اخیر در نبل و الزهرا در کشور سوریه شکل گرفت. این منطقه جزء مناطق شیعه نشین سوریه محسوب میگردد.

در مقابل مستشاران ایرانی دست به یک حرکت مردمی زدند که الگوبرداری از جنگ تحمیلی ایران و عراق بود. بسیج مردمی تحت عنوان «اشد الشعبی» شکل گرفت که فتوای مراجع شیعه و سنی نیز باعث تقویت این جریان شد و موفق شدند با همکاری سپاه قدس ایران مناطق زیادی از اراضی اشغالی را از دست تکفیری ها آزاد کنند.

خلاصه اینکه این جنگ ، دیگر جنگ عراق و سوریه نبود ؛ بلکه منافع خیلی از کشورها مانند ایران نیز در خطر بود.

حالا دیگر خط مرزی ایران و عراق شلمچه و مهران نبود ، بلکه مرز ایران صدها کیلومتر وارد خاک عراق شده بود زیرا اگر سامرا فتح میشد به نزدیکی های قصر شیرین و مهران میرسیدند و آنوقت به فرموده ی مقام معظم رهبری باید در همدان و کرمانشاه می جنگیدیم.

برای جلوگیری از نابودی شیعیان عراق و سوریه ، برای جلوگیری از تهدید مرزهای ایران ، برای جلوگیری از امن سازی اسرائیل ، برای جلوگیری از به خطر افتادن امنیت مردممان ، برای جلوگیری از به خطر افتادن منافع ملت و نظاممان و هزاران دلیل دیگر ، باید امروز در سوریه و عراق بجنگیم تا فردا مجبور نباشیم در همدان ، کرمانشاه ، شیراز ، اصفهان و... بجنگیم.

هرچند که اصلی ترین دلیل برای جان فدا کردن ما ، دفاع از حرم اهل بیت (ع) در عراق و سوریه است ؛ ولی حتی اگر حرم ائمه ی اطهار (ع) نیز در امنیت کامل بود ، باز هم بنا به دلایل فوق باید در سوریه و عراق می جنگیدیم.

اما بسیاری از این نیروهای ایرانی که در عراق و سوریه می جنگند ، اجبار نظامی نیست بلکه داوطلبانه وارد این عرصه شده اند و با افتخار ندای «کلنا عباسک یا زینب» سر میدهند.

تا نابودی کامل این تکفیری ها فرزندان روح الله در هر کجای دنیا که باشند جان بر کف آماده اند تا از خط مقاومت دفاع کنند. ایران ، افغانستان ، لبنان ، عراق و... تا کنون فرزندان بسیاری را در راه آرمان های دینی و انقلابی خود در سوریه و عراق تقدیم نموده است و با افتخار نام «شهید مدافع حرم» بر روی قبر آنها حک می شود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۲۶
مهدی فراحی
آدابى که موجب *وسعت رزق* مى شوند.*صدقه دادن*
۲ - *شستن دست پیش از غذا*
۳ - *شستن ظرف خوراک و غذا*
۴ - *خوش خلقى*
۵ - *خوشرفتارى با همسایه*
۶ - *احسان کردن زیاد به والدین*
۷ - *خوبى نیت*
۸ - *جاروب کردن خانه*
۹ - *شستن سر با خطمى*
۱۰ - *شانه کردن مو*
۱۱ - *جارو کردن درب خانه*
۱۲ - *گذاشتن سرکه در خانه*
۱۳ - *گرامى داشتن ناتوان ها*
۱۴ - *میانه روى در اقتصاد*
۱۵ - *خلال کردن دندان*
۱۶ - *انگشتر عقیق در دست کردن*
۱۷ - *انگشتر یاقوت در دست کردن*
۱۸ - *انگشتر فیروزه در دست کردن*
۱۹ - *استغفار کردن*
۲۰ - *خواندن آیة الکرسى*
۲۱ - *خواندن سوره ( (یس) )*
۲۲ - *خواندن زیارت عاشورا*
۲۳ - *قرائت سوره ( (واقعه) ) در هر شب*
۲۴ - *توکل بر خدا*
۲۵ - *خوردن کاسنى*
۲۶ - *صبح زود به دنبال کسب رفتن*
۲۷ - *مداومت در وضو و طهارت*
۲۸ - *عفت کلام*
۲۹ - *میهمانى دادن*
۳۰ - *وضو گرفتن قبل از غذا*
۳۱ - *کم حرفى*
۳۲ - *دعاى دیگران بر سر سفره*
۳۳ - *اقامه نماز با حالت خشوع*
۳۴ - *خط زیبا*
۳۵ - *دعا بر پدر و مادر*
۳۶ - *حضور در مسجد، قبل از اذان*
۳۷ - *حرف نزدن در توالت*
۳۸ - *حرف حق زدن*
۳۹ - *گرفتن ناخن و شارب هر جمعه*
۴۰ - *خواندن نماز شب*
۴۱ - *جواب دادن اذان گو (هر چه او مى گوید، تکرار کند. ممکن است مراد، نماز اول وقت باشد. چون اذان گو مردم را به نماز دعوت مى کند و اجابت او رفتن به نماز است. )*
۴۲ - *گفتن سى بار سبحان اللّه و بحمده و سبحان اللّه العظیم و بحمده*
۴۳ - *گفتن صد مرتبه لا اله الا اللّه الملک الحق المبین هر روز*
۴۴ - *سلام کردن و ( (قل هو اللّه) ) خواندن، بعد از داخل شدن به منزل*
۴۵ - *گفتن لاحول و لا قوة الا بالله*
۴۶ - *انجام مستحبات نماز صبح و نماز وتر در نماز شب*
۴۷ - *خواندن سوره ( (تبارک الذى) ) هر روز صبح*
۴۸ - *جمع بین دو نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر*
۴۹ - *دعا کردن برادر مؤ من، مؤ منى را در خلوت*
۵۰ - *خواندن سوره ( (صافات) ) در روزهاى جمعه*
۵۱ - *تعقیب خواندن بعد از نماز صبح و عصر*
۵۲ - *خوردن ریزه هاى طعام از کنار سفره*
۵۳ - *روشن کردن چراغ، قبل از غروب*
۵۴ - *مداومت بر قرائت سوره ( (قدر)*

📚 *آداب معنوی*
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۸
مهدی فراحی
سلام علیکم😊
احکام_نماز


🔶برهم زدن صورت نماز:


🌺همه مراجع:
رها کردن نماز واجب (شکستن نماز) حرام است مگر در حال ناچارى، مانند این موارد:

1⃣ حفظ جان

2⃣ حفظ مال

3⃣ جلوگیرى از ضرر مالى و بدنى


🌺همه مراجع :
شکستن نماز براى پرداخت بدهى مردم با این شرایط اشکال ندارد:

1⃣طلبکار، طلب خود را مى‏خواهد.

2⃣وقت نماز تنگ نیست، یعنى؛ مى‏تواند پس از پرداخت بدهى، نماز را در وقتِ آن بخواند.

3⃣در بین نماز نمى‏تواند بدهى را بپردازد.

🌺همه مراجع:
شکستن نماز براى مالى که اهمیّت ندارد مکروه است.



🌿منتشر کنید🌿
🌺گلبرگ احکام🌺
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۲۳
مهدی فراحی
تاریخ: ۹۵/۵/۳۱
بسم الله الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خوشامد عرض میکنم به همه‌ی شما برادران عزیز و همکاران محترم. یکی از چیزهایی که انسان جا دارد جزو افتخارات کاریِ خود به‌حساب بیاورد و این حقیر هم این کار را میکنم، عبارت است از خدمت در جایگاه امامت مساجد؛ ما هم با شما در این زمینه همکاریم. خیلی خوش آمدید و جلسه همان‌طور که آقای حاج‌علی‌اکبری بیان کردند، واقعاً جلسه‌ی مهم و متفاوتی است؛ با جلسات دیگر ما در اینجا تفاوتهای اساسی دارد. تشکّر میکنم از بیانات پُرمغز آقای حاج‌علی‌اکبری که هم مفید و جامع بود، هم زیبا و خوش‌ساخت و خوش‌ترکیب بود. ما خرسند میشویم وقتی‌که مشاهده میکنیم زبانهای گویای روحانیّت بحمدالله از برجستگی‌ها و از زیورهای بیانی و فکری برخوردارند. ایشان نکات مهمّی را بیان کردند و مژده‌هایی را که بنده به‌طور کامل از آنها مطّلع نبودم ذکر کردند. بنده هم چند نکته را در همین زمینه‌ها عرض میکنم.

اوّلین مسئله، اهمّیّت خود مسجد است و این ابتکاری که اسلام در آغاز ولادت خود برگزید و محلّ تجمّع مردم را بر محور ذکر و دعا و توجّه به خدای متعال قرار داد. اجتماعات مردم به‌طور طبیعی دارای تأثیراتی است. خب، یک عدّه‌ای دُور هم جمع میشوند، میگویند، می‌شنوند، تصمیم میگیرند، ارتباطات فکری برقرار میکنند، داده‌ها و گرفته‌های فکری بین خودشان دارند؛ این در کجا اتّفاق بیفتد؟ مثلاً در باشگاه‌های اشرافی و اعیانی برای کارهای مختلف اتّفاق بیفتد که در غرب معمول است، یا در قهوه‌خانه‌ها تشکیل بشود؛ [یا مثل‌] روم باستان که در حمّامها آن‌وقت یک چنین اجتماعاتی تشکیل میشد و دُور هم مردم جمع میشدند و رفتن حمّام بهانه بود برای اینکه بگویند و بشنوند؛ یا در جایی تشکیل بشود که محور آن اقامه‌ی صلات است؛ این خیلی فرق میکند. وقتی اجتماع بر محور نماز و ذکر به وجود آمد، آن‌وقت یک معنای دیگری پیدا میکند، یک جهت دیگری پیدا میکند، دلها را به سمت دیگری میکشاند؛ این ابتکار اسلام بود.

بله، معبد در همه‌ی ادیان هست -که می‌نشینند در آنجا و عبادت میکنند- لکن مسجد با معابد مسیحی و یهودی و بودایی و بعضی جاهای دیگر که ما دیده‌ایم یا شنیده‌ایم متفاوت است. در مسجد، پیغمبر اکرم نمیرفت فقط نماز بخواند و بیرون بیاید؛ کاری که برای اجتماع پیش می‌آمد و مهم بود، صدا میزدند: اَلصلوٰةُ جامِعَة؛(۲) بروید به سمت محل صلات؛ برای چه؟ برای اینکه راجع به مسئله‌ی جنگ مشورت کنیم یا خبر بدهیم یا همکاری کنیم یا بسیج کنیم امکانات را و بقیّه‌ی چیزها؛ و شما در تاریخ اسلام مشاهده میکنید که مساجد، مرکزی برای تعلیم بود؛ می‌شنویم و در روایات میخوانیم که در مسجدالحرام یا مسجدالنّبی حلقه‌ی درس زید و عمرو و بکر از نحله‌های مختلف فکری و مذهبی وجود داشت؛ معنای این خیلی متفاوت است با کلیسیا یا با کنیسه‌ی یهودی که فقط میروند آنجا، یک عبادتی میکنند و بیرون می‌آیند. مسجد پایگاه است و این پایگاه بر محور ذکر و نماز است.

از اینجا اهمّیّت نماز هم معلوم میشود. خود ماها بِاَشخاصِنا،(۳) احتیاج داریم به اینکه به نماز با یک نگاه دیگری نگاه کنیم. البتّه خب، بحمدالله شماها همه از فکر برخوردارید، از منطق، از آشنایی با معارف الهی و دینی؛ بنده برای تذکّر به خودم عرض میکنم؛ ماها، عموم مردم، آنچنان‌که باید و شاید، همچنان قدر نماز را نمیدانیم. نماز به معنای واقعی کلمه عمود دین است؛ معنای عمود این است که اگر نبود، سقف فرو میریزد؛ بنا شکل بناییِ خود را از دست میدهد؛ نماز این است. بنابراین پیکره‌ی عظیم دین متوقّف است به نماز. کدام نماز میتواند این پیکره را حفظ کند؟ آن نمازی که دارای خصوصیّات مطلوب خود باشد: قُربانُ کُلِّ تَقیّ،(۴) ناهی از فحشا و منکر، نمازی که با ذکر همراه باشد؛ وَ لَذِکرُاللهِ اَکبَر؛(۵) این ذکری را که در درون نماز است، هم باید عمل کنیم، هم باید ترویج کنیم.

به‌نظر بنده یکی از کارهای مهمّ ائمّه‌ی محترم جماعات در مساجد، تبیین مسئله‌ی نماز برای مردم است که قدر نماز را بدانیم؛ اگر این شد، نمازها کیفیّت پیدا خواهد کرد. واقع قضیّه این است که نمازهای ما یا در موارد بسیاری بی‌کیفیّت است، یا کیفیّت لازم را ندارد. به عمق اذکار نماز باید رسید. خب، نماز ما [باید] از این آفات چارواداری مصون و محفوظ بمانَد؛ یعنی آفت غفلت درحال نماز، بی‌توجّهی به مفاهیم نماز و به مخاطب نماز که ذات اقدس الهی است؛ این یکی از آفات است. به قول مرحوم آقای مشکینی که اینجا در همین حسینیّه میگفتند اگر یک دستگاهی اختراع بشود که انسان بتواند به مغز خودش آن را متّصل کند و خاطرات ذهن را در طول نماز از اوّل تا آخر در آن ضبط بکند، یک چیز عجیب‌وغریبی از آب درمی‌آید. از اوّلی که وارد نماز میشویم تا آخر نماز، ذهن کجاها میرود، کجاها را سِیر میکند، چه مسائلی را حل میکند، به چه مسائلی دلبستگی و فریفتگی و دلباختگی نشان میدهد. این یکی از آن آفاتِ به تعبیر بنده چارواداری است. اگر از این آفت توانستیم خودمان را محفوظ بداریم و نیز از یک آفت دیگر که ریا [است‌] -«وَ ابرَأ قَلبی مِن الرِّیاءِ وَ السُّمعَةِ وَ الشَّکِّ فی دینِک»(۶) که در دعا هست- توانستیم خودمان را نجات بدهیم، تازه نماز ما میشود یک نماز عادی و معمولی؛ عمق نماز باز محفوظ نیست.

خب، وقتی ما میگوییم «سُبحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، این عظمت را چه [میدانیم‌]؟ چه تصوّری از این عظمت در دل ما است؟ این عظمتی که در مقابل او تعظیم میکنیم و او را تسبیح میکنیم و تقدیس میکنیم، چیست؟ آن معدن عظمتی که در این دعا مورد توجّه قرار میگیرد که «هَب لی کَمالَ الاِنقِطاع اِلَیک» تا برسد به «اِلی مَعدِنِ العَظَمَة»،(۷) کجا است؟ چیست؟ سُبحانَ رَبِّیَ العَظیم، سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلی‌، اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین؛(۸) ما هیچ توجّهی به این معانی و این مفاهیم عمیق، عبودیّت انحصاری خداوند، استعانت انحصاری از خداوند، دل را با این معارف آشنا کردن، نماز را با این کیفیّت به جا آوردن داریم؟ خب ما یک مقداری باید تمرین کنیم تا به این جاها برسیم.

البتّه اکثر جمع حاضر بحمدالله جوان هستید و این کارها در جوانی خیلی آسان است. در سنین ماها این کارها خیلی مشکل است. [اگر] در سنین ما بخواهیم شروع کنیم، این کارها، کارهای سختی است. در سنین جوانی این کارها خیلی آسان است. این کیفیّت را به نماز ببخشید، این رنگ و بو را به آن بدهید؛ آن‌وقت نماز در درون انسان رونق به وجود می‌آورد. این تراوش میکند و سرریز میشود به همه‌ی کسانی که متوجّه نماز ما هستند و با ما نماز میخوانند. بعضی از روایات در باب امام جماعت دارد که حسنات مأمومین و وِزر مأمومین بر دوش امام جماعت است. مراد از این، آن چیزهایی که مبطل نماز است نیست، یعنی همین مفاهیم عالی. اگرچنانچه اینها بود، اینها آن‌وقت سرریز میشود به [مأمومین‌]. به‌هرحال نماز این است. اینکه ما در درون جامعه‌ی خودمان -در جامعه‌ی اسلامی- کسانی را داشته باشیم که با نماز بیگانه باشند، این خیلی چیز بزرگ و خیلی چیز مهمی است. باید جامعه‌ی ما این‌جور باشد که مثل یک امر محبوب و مطلوب دنبال نماز برویم؛ نه به‌عنوان یک تکلیفِ از سر بازکردنی؛ به‌عنوان یک چیز شوق‌انگیز، یک چیز جذّاب.

خب، مسجد بر محور چنین گوهری شکل میگیرد؛ اجتماعی است بر گِرد یک‌چنین حقیقت درخشانی. بنابراین مسجد اهمّیّت دارد، پایگاه است؛ همچنان‌که معروف شده در زبانها واقعاً پایگاه است. نه‌فقط پایگاه برای فلان مسئله‌ی اجتماعی، [بلکه‌] مسجد میتواند پایگاه همه‌ی کارهای نیک باشد؛ پایگاه خودسازی، انسان‌سازی، تعمیر دل و تعمیر دنیا و مقابله‌ی با دشمن و زمینه‌سازی برای ایجاد تمدّن اسلامی و بصیرت‌افزاییِ افراد؛ و هَلُمَّ جَرّا.(۹) مسجد یک چنین جایگاهی است.

بنابراین پیش‌نمازی مسجد تنهاوظیفه‌ی امام جماعت نیست؛ پیش‌نمازی هم یکی از کارها است. اقامه‌ی نماز، اقامه‌ی حق و عدل، اقامه‌ی دین، ابلاغ احکام دینی، وظیفه‌ی ما به‌عنوان پیش‌نماز و به‌عنوان امام جماعت است. یعنی محور مسجد امام جماعت است، مسجد بر محور امام جماعت [است‌]. خب اگر این شد، احساس مسئولیّت انسان سنگین خواهد شد.

تصوّر بنده این است که یکی از کارهای اساسی عبارت است از امامت مسجد؛ [این‌] یک کار مهم است؛ به‌عنوان یک کار حاشیه‌ای نباید به آن نگاه کرد. اینکه ما به کارهای روزانه‌مان، به مشاغل گوناگونمان برسیم، بعد سر ظهر یا مغرب با عجله‌ی تمام در ترافیک و مانند اینها خودمان را برسانیم -نیم‌ساعت، سه‌ربع هم از وقت دیر شده باشد- برویم آنجا بِایستیم به نماز، این کم گذاشتن در حقّ مسجد است. این را باید یک شغل مهم و اساسی به‌حساب آورد. عرض نمیکنیم که وقتی امام جماعت شدیم، از همه‌ی کارهای دیگر دست برداریم؛ نه، میتواند انسان به‌قدر ظرفیّت خود به کارهای دیگر علمی یا غیرعلمی بپردازد لکن حقّ مسجد باید ادا بشود. از قبل از وقت شروع نماز انسان برود مسجد با طمأنینه، با سکون نفْس آماده‌ی نماز بشود، نماز را با کیفیّت خوب بخواند. بعد اگر برنامه‌ی حرف‌زدنی دارد، برگردد طرف مردم و با مردم حرف بزند، برای مردم تبیین بکند؛ برنامه‌های گوناگونی که در مساجد بحمدالله شماها دارید. زمان ما، آن زمانی که بنده مثلاً در مشهد امامت جماعت میکردم و مسجد میرفتم، خیلی کارها معمول نبود، بلد نبودند یا بلد نبودیم این کارها را. هر کاری میکردیم، نو به‌حساب می‌آمد. امروز بحمدالله این کارها رایج است. اینکه بین دو نماز یا بعد از نماز، امام جماعت بِایستد یا برود روی منبر با مردم حرف بزند یا اینکه مثلاً فرض کنید تخته‌سیاه در مسجد ببرند، حدیث بنویسند، برای مردم تبیین بکنند، یا بنشینند با جوانهای مسجد حلقه‌ی معرفتی تشکیل بدهند، تبیین کنند، سؤالاتشان را بشنوند، این کارها حالا آن‌طور که انسان احساس میکند از گزارشها و از حرفها رایج است، آن زمان رایج نبود. آن زمان ائمّه‌ی جماعت عمدتاً به این اکتفا میکردند که بروند نماز را بخوانند و از مسجد بیرون بیایند. حالا یکی دو مسئله‌ی شرعی هم جواب بدهند، و سؤالی بشود یا نشود؛ بیش از این نبود، [امّا] امروز بحمدالله این چیزها رایج است. و باید روزبه‌روز این را کیفیّت داد.

پس بنابراین یک مسئله، مسئله‌ی گردهماییِ مردمی بر محور نماز و محور ذکر از نظر اسلام است. این مهم است. بنابراین اگر کار اجتماعی هم در اینجا انجام میگیرد، مثلاً تصمیم میگیرند که یک تعاونی‌ای درست کنند برای فقرا یا در یک امر خیری تعاون کنند، این با توجّه به اقامه‌ی صلات است، با توجّه به ذکر است، برای خدا است، بر محور صلات است. اگر بسیج میشوند از مسجد برای رفتن در مقابله‌ی دشمن، این به معنای حرکت جهاد فی‌سبیل‌الله هست، بر مبنای خدا است، بر مبنای ذکر است؛ اگر وظیفه پیدا میکنند که امورات شهری را، امورات محلّه را مثلاً از لحاظ امنیّت، از لحاظ کارهای لازم انجام بدهند، باز بر محور ذکر [است‌].

یکی از ابتکارات مهمّ امام بزرگوار ما، از هنرهای بزرگ این مرد بزرگ همین بود که از اوّل انقلاب مساجد را محور قرار داد. آن روزهای اوّل انقلاب، آنهایی که یادشان است میدانند که همه‌چیز در هم ریخته بود: سلاح بیاورند، جمع کنند، از اینجا بردارند، [نکند] دستهای غیر مأمونی به کارهایی دست بزنند؛ مرکز تشکّل لازم بود، هسته‌ی مرکزی لازم بود؛ این هسته‌ی مرکزی را امام بلافاصله همان روز اوّل، حتّی قبل از اینکه اعلام پیروزی بشود، معیّن کردند: مساجد. هرکس از هرجا مثلاً سلاح دست می‌آورد، ببرد [به مساجد]. بعد هم یک سازمان‌دهی عظیم مسجدی تشکیل شد و به وجود آمد که همان کمیته‌های انقلاب بودند، که تا مدّتهای طولانی همه‌ی کارهای انقلاب را اینها انجام میدادند، و درواقع همه‌ی کارهای کشور را اینها انجام میدادند. مسجد یک چنین خصوصیّتی دارد که بر مبنای ذکر و نگاه الهی و توجّه الهی و مانند اینها است. خب این یک نکته است که اجتماع مردم بر محور ذکر خدا و مانند اینها [است‌].

نکته‌ی دوّم این است که مسجد پایگاه انواع و اقسام فعّالیّتهای اجتماعی است؛ یعنی وقتی ما مردم را گرد این محور جمع کردیم، از آنها چه میخواهیم. یکی از چیزهایی که میخواهیم این است که به فعّالیّتهای اجتماعی بپردازند. در جامعه‌ی اسلامی همه‌ی آحاد وظیفه دارند، مسئولیّت دارند، باید کار انجام بدهند؛ کار برای پیشرفت جامعه، کار برای امّت. بنابراین اینجا محلّ پمپاژ فکرها و پراکندن وظایف مختلف و کشاندن مردم به کارهای گوناگون است. مسجد برای انجام فعّالیّتهای اجتماعی و پایگاه فعّالیّتهای اجتماعی است.

یک مسئله‌ی دیگر در مورد مسجد عبارت است از هسته‌ی مقاومت. مقاومت وقتی گفته میشود، فوراً ذهن میرود به مقاومت نظامی و امنیّتی و امثال اینها. خب بله، آن هم قطعاً مقاومت است، امّا بالاتر از آن، مقاومت فرهنگی است. حصار فرهنگی، خاک‌ریز فرهنگی در کشور اگر سست باشد، همه‌چیز از دست خواهد رفت. من به شما عرض بکنم: امروز بعد از ۳۷ سال، ۳۸ سال از پیروزی انقلاب، انگیزه‌ی دشمنان برای نفوذ در حصار فرهنگی از روز اوّل بیشتر است؛ نه اینکه کم نشده، قطعاً زیاد شده؛ روشها را هم که شما می‌بینید: این شیوه‌های فضای مجازی و تبلیغات گوناگون و ماهواره و امثال اینها؛ [یعنی‌] انگیزه‌ها بیشتر شده. آماج این حرکت هم درست همان چیزی است که مایه و هسته‌ی اصلی ایجاد نظام اسلامی شد؛ یعنی ایمان دینی، آماج این است. با حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و سیاستهای جمهوری اسلامی مخالفند به‌خاطر مخالفت با ایمان دینی؛ چون میدانند اگر ایمان دینی نبود، این انقلاب پیروز نمیشد، این نظام به وجود نمی‌آمد، این زلزله و تکانه‌ی شدید در ارکان نظام سلطه پدید نمی‌آمد. حرکت اسلامی و انقلاب اسلامی یک تکانه‌ی شدیدی در نظام سلطه ایجاد کرد؛ بله، دو قطبی بود، با هم مخالف بودند، الان هم همین‌جور است -قدرتهای بزرگ مثل گرگهای درنده‌ای هستند که منتظر فرصتند تا رقبا را بدرند، در این شکّی نیست- امّا همه بر یک اصل متّفق بودند و امروز متّفقند و آن، دستیابی به قدرت و زورگویی نسبت به مردم و ملّتهای ضعیف و حکومتهای ضعیف و اجتماعات گوناگون عالم و غارت منابع مالی و اقتصادی آنها و تجمیع روزافزون قدرت برای خودشان است؛ این هدف است. این هدف که هدف نظام سلطه است، با پدید آمدن انقلاب اسلامی مخدوش شد.

امروز شما ملاحظه کنید در منطقه‌ی غرب آسیا -که اسمش را گذاشته‌اند خاور میانه- قدرتهای درجه‌ی یک مادّی دنیا زمین‌گیر شده‌اند؛ آمریکا امروز در منطقه‌ی غرب آسیا زمین‌گیر است. [اینها] امروز اهدافی دارند، کارهایی دارند، مقاصدی دارند در این منطقه؛ یک بخش از این مقاصد عبارت است از تقویت پایگاه استکباری رژیم صهیونیستی در این منطقه، یک بخش آن عبارت است از تصرّف همه‌ی منافذ و منابع قدرت در منطقه که دولتها و حکومتها بیایند زیر چتر آنها، از امکانات اینها استفاده کنند؛ فرمانروایی بر منطقه، [امّا] امروز نتوانسته‌اند. چه مانع شده است از اینکه مقاصد اینها تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی -هر دو تعبیر درست است؛ اسلام انقلابی هم درست است، انقلاب اسلامی هم درست است- که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده. این، مانع شده. اگر اسلام نبود، ایمان به خدا نبود، ایمان به معارف اسلامی نبود، تعهّد و پایبندی به وظایف دینی نبود، نظام جمهوری اسلامی هم مثل دیگران میرفت زیر چتر همین نظام سلطه و قدرت استکباری آمریکا و غیر آمریکا؛ همچنان‌که دیگران رفتند. بنابراین، آماج حمله‌ی آنها همین چیزی است که این بنای اسلامی را به وجود آورده؛ یعنی ایمان. اگر ایمان اسلامی نبود، این کشوری که ما دیده بودیم و این نظامی که ما آن را با گوشت و پوست و استخوان خودمان تجربه کردیم، ممکن نبود که تغییری پیدا بکند؛ این ایمان اسلامی بود. یک مرجع تقلید با تأیید الهی، با هدایت الهی، با بلدبودن شیوه‌ی مبارزه و کار، وارد میدان شد و ایمانِ مردم را کشاند به سمت این هدف بلند و مردم به میدان آمدند؛ وقتی مردم در میدان بودند، هیچ قدرت مادّی‌ای کاری نمیتواند انجام بدهد. عمده، حضور مردم است که این را امام بزرگوار ما به برکت ایمان مردم و با اتّکاء به ایمان مردم توانست انجام بدهد؛ لذا آماج [دشمن‌]، ایمان مردم است، ایمان جوانان است.

اینکه بنده بارها تکرار میکنم که جوان امروز، از جوان اوّل انقلاب و دوران جنگ اگر جلوتر نباشد، بهتر نباشد، عقب‌تر نیست -و من معتقدم که جلوتر است- به‌خاطر این است که امروز با این‌همه ابزارهای تبلیغی، با این‌همه شگردهای گوناگونِ فروریختن پایه‌های ایمان، جوان انقلابی ایستاده است. ما در عرصه‌ی فرهنگ، در عرصه‌ی سیاست، در عرصه‌های اجتماعی، در عرصه‌های هنری الی‌ماشاءالله جوان مؤمن داریم؛ البتّه بله، یک‌عدّه‌ای هم هستند که معتقد نیستند، پابند نیستند، آن را هم میدانیم، نه اینکه غافل باشیم امّا این خیل عظیم جوانان مؤمن، جزو معجزات انقلاب است. این جوان امروز [است‌]؛ جوانی که نامه مینویسند به بنده -از این نامه‌ها یکی و دوتا و ده‌تا هم نیست، زیاد است- و التماس، گریه که اجازه بدهید ما برویم در دفاع از حرم اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بجنگیم؛ از زندگی راحت، از زن و بچّه بگذریم. نامه مینویسند -واقعاً نامه گریه‌آلود است- که [ما] پدرومادر را راضی کردیم، شما اجازه بدهید ما برویم بجنگیم؛ این وضع جوان امروز است. خب میخواهند ایمان این [جوان‌] را از بین ببرند. این حصار فرهنگی برای حفظ این ایمان است.

مسجد پایگاه بزرگ بسیج فرهنگی و حرکت فرهنگی است؛ شیوه‌ی کار را باید در مسجد آموخت که چه‌کار کنیم. اوّلاً به شما عرض بکنم حرفی که شما با مأمومین خودتان و مسجدی‌های خودتان میزنید، از نطق تلویزیونی و مانند اینها بمراتب کارآمدتر و مؤثّرتر است؛ بارها این را عرض کرده‌ایم که نگاهِ چشم‌درچشم و جلسه‌ی نزدیک که نفَس گوینده به شنونده میخورَد، یک‌چیز دیگری است؛ این فقط هم در اجتماعات ما تجلّی دارد؛ البتّه در کلّ اسلام در نمازهای جمعه و امثال اینها این هست، لکن در بین شیعه، بُروزوظهور بیشتری دارد. این مجالس روضه‌خوانی، مجالس وعظ و خطابه، مجالس گوناگون خیلی چیزهای مهمّی است؛ اینها را دست‌کم نباید گرفت، هم از فضای مجازی مؤثّرتر است، هم از صداوسیما مؤثّرتر است، منتها خب دایره‌اش محدود است؛ اگرچنانچه این سلسله‌ی عظیم، این تشکیلات عظیم خوب کار کند و در همه‌جا کار کند، تأثیراتش برهمه‌ی اینها فائق خواهد آمد و میتوانید شما این جوان را، این مخاطب را به معنای واقعی کلمه مصونیّت ببخشید و میتوانید او را در مقابل این میکروب‌ها و این ویروس‌هایی که به‌طور دائم دارد سرازیر میشود به‌طرف این کشور و طرف این نظام واکسینه کنید. بنابراین [مسجد] هسته‌ی مقاومت است، منتها مقاومت بِاَنواعه؛(۱۰) مقاومت فرهنگی، مقاومت سیاسی، و درجای خود هم مقاومت امنیّتی و نظامی؛ کمااینکه در مساجد [اینگونه بوده‌].

این آماری که جناب آقای حاج‌علی‌اکبری گفتند، خیلی آمار مهمّی است؛ اینکه ایشان گفتند که ۹۷ درصد از شهدای ما مسجدی بوده‌اند -اگر تحقیق بشود- این خیلی حرف مهمّی است. از هر صنفی: دانشجو است مسجدی است، کاسب است مسجدی است، دانش‌آموز دبیرستانی است مسجدی است. از مسجد حرکت کردن و راه افتادن و رفتن به میدانهای جنگ و جان خودشان را کف دست گرفتن، به زبان آسان است؛ جان در کف دست گرفتن، جان فدا کردن به زبان [آسان است‌]؛ وَ لَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ اَن تَلقَوهُ فَقَد رَاَیتُموهُ وَ اَنتُم تَنظُرون،(۱۱) انسان خب میگوید که بله ما جانمان [را میدهیم‌]؛ آن‌وقتی که در مقام عمل مواجه میشود با مرگ، جور دیگری است، خیلی سخت است. این جوانها از مسجد رفته‌اند و جان خودشان را در راه خدا داده‌اند؛ نقطه‌ی عزیمت عبارت است از مسجد؛ خیلی حرف بزرگی است، حرف مهمّی است.

بنابراین مسجد، [هم‌] پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه‌] رشد فعّالیّتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است‌]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرف‌دار زید و مخالف عمرو باشد یا بعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفته‌ایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آن‌وقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروه‌ها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحت‌تأثیر قرار گرفتن نسبت به بافته‌ها و یافته‌های بی‌مغز غربی‌ها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که می‌بینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد. بعضی کوته‌نظری میکنند، کوته‌بینی میکنند و همه‌ی چیزها را منحصر میکنند در دوستی یا دشمنی با یک شخص. یک شخص یا یک جریان چه اهمّیّتی دارد؟ باید نگاه کرد، جریان‌شناسی کرد؛ در اغلب کسانی که پایشان میلغزد این[جور] است.

در ایّام فتنه در سال ۸۸ در اوّل کار، بنده یکی از این سران فتنه را خواستم و به او گفتم که آقاجان، این کاری که شما شروع کرده‌اید و دارید میکنید، دست بیگانه‌ها خواهد افتاد و دشمن از این استفاده خواهد کرد؛ شما حالا بظاهر درون نظام هستید، با نظام هستید و به قول خودتان دارید یک اعتراض مدنی -من‌باب‌مثال یک اعتراض به انتخابات- میکنید امّا این کاری که دارید میکنید مورد استفاده‌ی دشمنانِ اصل نظام قرار خواهد گرفت؛ گوش نکرد؛ یعنی نفهمیدند که چه داریم میگوییم؛ حالا البتّه این نگاه خوشبینانه‌ی بنده است که میگویم نفهمیدند، بعضی هم ممکن است جور دیگری فکر کنند. وارد شدند؛ بعد دیدید از درونش چه درآمد؛ گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است». خب، حالا عذر بیاوریم که اینها که یک مشت جوان بودند، یک چرندی، یک حرف بی‌ربطی گفتند؛ نه، این‌جوری نیست. اگرچنانچه در زیر عبای بنده کسی حرفی بزند که من با آن مخالفم، خب بایستی او را از زیر عبایم بیرون کنم؛ بایستی اعلام کنم که مخالفم وَالّا به‌حساب من گذاشته خواهد شد؛ همه‌ی وزن و وزانتی که صاحب عبا دارد، پشتوانه‌ی آن حرف خواهد شد. حرف، اینها است؛ ببینید! نگاه به مسائل جاری، این‌جوری باید باشد؛ بصیرت سیاسی که ما میگوییم یعنی این. بفهمیم که چه کسی دارد ما را به کجا میبرد، به کجا دعوت میکند، به کجا میکشانَد. آیا به سمت اهداف اسلامی داریم حرکت میکنیم؟ به سمت تدیّنِ روزافزون جامعه داریم حرکت میکنیم؟ یا آن‌چنان‌که دشمن مایل است، به سمت بی‌مبالاتی بیشتر حرکت میکنیم، به سمت دلباختگی بیشتر به اقطاب(۱۲) مخالف دین داریم حرکت میکنیم. آن بصیرت سیاسی، این است. اگرچنانچه این را فهمیدیم، آن‌وقت معلوم میشود که بایستی با زید باشیم یا با عمرو باشیم، یا از این حمایت کنیم یا از آن حمایت کنیم؛ در سایه‌ی این نگاه کلان باید فهمید. این هم یک مسئله است.

یک نکته‌ای که بنده بارها این را عرض کرده‌ام، این است که مسجد بایستی برقرار باشد؛ که حالا خب [با توجّه به] آمارهایی که بیان کردند، بحمدالله تا حدودی گویا این‌جور شده، تحقّق پیدا کرده لکن باید کامل بشود. وقت نماز، مسجد باید باز باشد. هرسه وقت در مسجد باید نماز جماعت برگزار بشود؛ بنا را بر این باید گذاشت. حالا ممکن است بنده مثلاً فرض کنید توانایی ندارم که هرسه وقت بروم، خب یک نفر دیگر را حتماً آنجا بگذارم که سه وقت در این مسجد نماز اقامه بشود. و درِ مسجد از پیش از ظهر که باز میکنند برای نماز ظهروعصر، تا شب بعد از نماز عشا باز باشد؛ این‌جور نباشد که درِ مسجد را ببندند. بنده شنیدم بعضی‌ها میگفتند «عصری وارد تهران شدیم، نماز ظهروعصر میخواستیم بخوانیم، درِ هر مسجدی رفتیم بسته بود»؛ البتّه مال چند سال پیش است؛ نه، مسجد باید باز باشد.

یک نکته‌ی دیگر این است که بعضی‌ها مسجد را -برخلاف آنچه ما حالا عرض کردیم- از مسائل سیاسی میخواهند بکلّی برکنار بدارند. [میگویند] آقا شما وارد سیاست نشوید، کار خودتان را بکنید. کار خودتان یعنی چه؟ یعنی بیایید همان نمازتان را بخوانید و بروید؛ فقط پیش‌نمازی محض. این همان سکولاریسم است. سکولاریسم به‌معنای بی‌دینی نیست، سکولاریسم به‌معنای این است که دین در غیر عمل شخصی، هیچ بُروزوظهوری نداشته باشد. نظام اجتماعی کاری به دین ندارد. بله، هرکسی در داخل نظام اجتماعیِ متنوّعِ غربی و شرقی و امثال اینها خودش برای خودش، در دل خودش، در عمل خودش یک ارتباطی با خدا داشته باشد؛ سکولاریسم یعنی این. این همان چیزی است که دشمنان میخواهند؛ دشمنان همین را میخواهند. آن دینی که با آن مخالفند، آن ایمانی که با آن میجنگند، آن ایمانی است که به ایجاد نظام اسلامی می‌انجامد و اسلام را قدرتمند میکند؛ با آن مخالفند. از اسلام میترسند؛ کدام اسلام؟ اسلامی که دارای قدرت است، دارای نظامات است، دارای سیاست است، دارای حکومت است، دارای ارتش است، دارای نیروی مسلّح است، دارای توانایی‌های علمی است، دارای توانایی‌های بین‌المللی [است‌]. از این‌جور اسلامی میترسند وَالّا از اسلامی که ولو یک میلیون طرف‌دار هم فلان جریان یا فلان حزب یک گوشه‌ای در یک کشور یا در سراسر دنیا داشته باشد امّا قدرتی در اختیار ندارد، واهمه‌ای ندارند؛ کاری [در برابر آن‌] نمیکنند. آن اسلامی که با آن مقابلند، با آن مخالفند، با آن دشمنند، کینه‌ی آن را در دل میپرورانند، اسلام مقتدر است. آن‌وقت ما بیاییم اسلام را در کانونهای اصلی خود یعنی مساجد، از مسائل جامعه، از مسائل سیاست، از مسیر جامعه، از مصیر(۱۳) جامعه بکلّی منصرف کنیم؟ این جفای بزرگی است در حقّ مسجد.

یک نکته‌ی دیگر این است که بایستی برای جوانها جایگاه خاص در مسجد ایجاد کرد؛ یعنی واقعاً باید برای جذب جوان برنامه‌ریزی کرد. نه اینکه ما با حضور میان‌سال و پیرمرد در مسجد مخالفیم؛ نه، مؤمنین همه باید بیایند به مسجد و استفاده کنند، امّا جوانها را باید جذب مسجد بکنیم. اینکه جوان مسجد را خانه‌ی خود و جایگاه خود بشناسد و به آن اُنس پیدا کند و رفت‌وآمد پیدا بکند، خیلی برکات دارد. کار را در جامعه جوانها انجام میدهند، پیشران حرکتهای اجتماعی جوانها هستند، اینها هستند که کار میکنند، تلاش میکنند. جاذبه‌ی برای جوان برخلاف آنچه بعضی تصوّر میکنند، گذاشتن میز پینگ‌پنگ نیست. بعضی خیال میکنند برای اینکه جوانها را جذب کنیم به مسجد، وسایل سرگرمی فراهم بکنیم؛ مثل همان جریانی که یک کلیسایی در آمریکا [انجام میداد] که آن نویسنده‌ی مصری میگوید رفتم دیدم که پای این کلیسا یک برنامه‌ای زده‌اند که مثلاً فرض کنید که امشب از ساعت فلان در سالن کنار کلیسا، آن طرف محراب، این برنامه‌ها هست: برنامه‌ی رقص است و آواز است و موسیقی است و یک شام سبکی است و اُنس هست و مانند اینها. میگفت حسّاس شدم، رفتم دیدم بله، همین است؛ اینجا سالن کلیسا است، یک سالن هم بغلش هست مثل یک کاباره؛ دخترها، پسرها، مردها، میان‌سال‌ها می‌آیند تماشا میکنند؛ دختر و پسرها هم میدان‌دارند. موسیقی هست، رقص هست، آواز هست، آخر سر هم کشیش آمد و چراغها را یک خرده‌ای کم کرد تا یک خرده کم نور بشود و فضا [خاص شود]،(۱۴) میگفت رفتم بیرون؛ فردا برگشتم آمدم آن کشیش را در کلیسا پیدا [کردم‌]؛ گفتم من دیشب در این جلسه‌ی شما بودم، آخر معنای این چیست؟ ایشان گفت: ای آقا، میخواهیم جوانها را جذب کنیم! جوانها را میخواهیم [جذب کنیم‌]! اگر بنا است با رقص و آواز و موسیقی و امثال اینها جوان جذب بشود، خب بروند همان کاباره، چرا بیاید اینجا؟

راه جذب جوانها تصرّف دل جوان است. دل جوان یک قیامتی است، اوضاعی است. گرایش جوان به معنویّت یکی از آن رازهای بزرگ الهی است. یک حرف معنوی را برای امثال بنده که بگویند، خب گوش میکنم، حدّاکثر اندکی تأثّر پیدا میکنم، [امّا] همان حرف را به یک جوان بزنند، منقلب میشود، از این رو به آن رو میشود. دل جوان حقیقت‌پذیر است، دل جوان به فطرت الهی نزدیک است؛ فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها.(۱۵) دل جوان با نصایح و مطالب معنوی و سلوکی و عرفانی اُنس پیدا میکند، زود اُنس پیدا میکند، زود دلباخته و دلبسته میشود؛ جاذبه‌ی جوانها اینها است. شما سخن را، حرف را، اقدام را با معنویّت، با عرفان واقعی، نه عرفانهای تخیّلی و توهّمی و صوری، یک مقداری آمیخته بکنید، خواهید دید جوان چطور مجذوب میشود و می‌آید. جاذبه‌ی جوان در مسجد اینها است. وَالّا حالا یک وسیله‌ی بازی هم آنجا فراهم کردیم، گذاشتیم، خب اگر بنا است برای بازی بیاید، برود در باشگاه بازی کند.

یک نکته‌ی دیگر هم عرض بکنیم؛ مساجد ما یعنی مساجدی که امروز خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی هستند و غالباً سی سال چهل سال عمر دارند، یک تاریخ شنیدنی و زیبایی دارند؛ غالباً این‌جور هستند. در این مساجد علمایی آمده‌اند، ائمّه‌ی جماعتی آمده‌اند، رفتارهایی داشته‌اند، برخوردهایی داشته‌اند، مؤمنینی در اینجا آمده‌اند، جوانهایی در اینجا تربیت شده‌اند، از اینجا بسیجهایی صورت گرفته، شهدایی [داده‌اند]، پیکرهای شهیدی به این مساجد برگشته‌اند؛ اینها تاریخ است، اینها سرگذشت‌های جذّاب یک مسجد است؛ این سرگذشت‌ها را باید حفظ کرد. هرکدام از این مساجد میتواند یک سرگذشت واقعیِ جذّابِ درس‌آموزی داشته باشد برای کسانی که امروز در مسجدند و کسانی که فردا به این مسجد خواهند آمد؛ این را در قالبهای گوناگون -قالب کتاب، قالب مقالات مجلّه‌ای، قالب عکس، قالب کلیپ- میشود درآورد؛ اینها را میشود تبیین کرد. چقدر از این مساجد هستند که شهدای نام‌آوری در این مساجد تربیت پیدا کردند، بعد خارج شدند و در راه خدا به شهادت رسیدند؛ این تاریخ را ما بایستی حفظ کنیم.

و فراموش نکنیم که «روز مسجد» اساساً یک روز انقلابی است؛ یعنی تشکیل این روز و تعیین این روز که به خواست و مطالبه‌ی جمهوری اسلامی بود و در سازمان کنفرانس اسلامی به‌عنوان «روز مسجد» تصویب شد، به‌مناسبت آتش زدن مسجدالاقصی است؛ به‌مناسبت مقابله‌ی با دشمن صهیونیست است؛ اساس این روز یک چنین اساسی است؛ با این نگاه به روز مسجد نگاه کنید و حرکت را در این مسیر قرار بدهید.

من به شما عرض بکنم، علی‌رغم همه‌ی دشمنی‌هایی که امروز دارد میشود -که ما طبعاً آگاهی‌های خیلی وسیعی داریم نسبت به آنچه امروز دارد انجام میگیرد؛ چه در زمینه‌های سخت و چه در زمینه‌های نیمه‌سخت و چه در زمینه‌های نرم؛ چه در زمینه‌های آشکار و چه در زمینه‌های پنهان؛ خیلی کار دارد انجام میگیرد علیه نظام جمهوری اسلامی به شکلهای مختلف- این کلمه‌ی طیّبه که واقعاً «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّمآء»،(۱۶) [یعنی‌] نظام جمهوری اسلامی روزبه‌روز در حال استحکام بیشتر است. بحمدالله خدای متعال تفضّلات خودش را بر ماها تمام کرده؛ ما بایستی شاکر باشیم، قدر نعمت الهی را بدانیم و با امید ان‌شاءالله در این راه پیش برویم. من نگاه که میکنم به جمع شما برادران عزیزی که اینجا تشریف دارید، احساس میکنم ان‌شاءالله آینده‌ی مساجد ما هم از گذشته‌ی آن بمراتب بهتر خواهد بود. امیدواریم خداوند شما را مشمول لطف خود و هدایت خود و رحمت قرار بدهد.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته


۱) در ابتدای این دیدار -که به‌مناسبت روز جهانی مسجد برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین محمّدجواد حاج‌علی‌اکبری (رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد) گزارشی ارائه کرد.
۲) ازجمله، وسائل الشّیعه، ج ۲۳، کتاب الایمان، ص ۲۴۳
۳) فرد فرد ما
۴) کافی، ج ۳، ص ۲۶۵؛ «[نماز] نزدیک‌کننده‌ی هر متّقی [به خدا است‌]»
۵) سوره‌ی عنکبوت، بخشی از آیه‌ی ۴۵؛ «... و قطعاً یاد خدا خدا بالاتر است...»
۶) کافی، ج ۲، ص ۵۸۶، کتاب الدّعاء
۷) اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷، باب نهم‌
۸) سوره‌ی حمد، آیه‌ی ۵؛ «تو را میپرستیم تنها و بس، به جز تو نجوییم یاری ز کَس»
۹) و به همین ترتیب‌
۱۰) با انواع آن‌
۱۱) سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۴۳؛ «و شما مرگ را پیش از آنکه با آن روبه‌رو شوید سخت آرزو میکردید؛ پس آن را دیدید و [همچنان‌] نگاه میکردید.»
۱۲) قطب‌ها، جهت‌ها
۱۳) جایی که کار بدان جا ختم میشود
۱۴) خنده‌ی حضّار
۱۵) سوره‌ی روم، بخشی از آیه‌ی ۳۰؛ «... پس روی خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوی این دین کن ...»
۱۶) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۲۴؛ «... مانند درختی پاک است که ریشه‌اش استوار و شاخه‌اش در آسمان است.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰
مهدی فراحی