با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

««ابوتراب»»

**خلاصه علت های نامیدن امام علی (ع) به ابوتراب

★★خلاصه داستان اول

*در یکی از روزها که رسول الله و اصحاب در عشیره بودند، پیامبر (ص) بر بالین امام علی(ع) و عمار آمد، دیدند خوابیده‏اند و بر سر و صورت علی(ع) خاک نشسته است.

*حضرت آن دو را با مهربانی و ملاطفت بیدار کرد و خطاب به امام علی(ع) فرمود: "ای ابوتراب (آغشته به خاک) برخیز! آیا نمی‏خواهی شقی‏ترین مردمان روی زمین را به تو خبر دهم!

*یکی به نام احمیر (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پیامبر را پی کرد.

*دیگری کسی است که شمشیر بر فرق تو می زند و محاسن تو را به خون سرت رنگین می کند".(۱)

* از آن پس امام علی(ع) میان مسلمانان به ابوتراب معروف گردید.(۲)


★★خلاصه داستان دوم

*عبایة بن ربعی می گوید: از ابن عباس علت نامگذاری رسول الله امام علی را به "ابوتراب" جویا شدم، گفت:

*چون علی صاحب زمین است و پس از پیامبر(ص) حجت خدا بر اهل زمین بوده و به وسیله او زمین و آرامش آن باقی است، از این رو او را "ابوتراب" نامید.

*ابن عباس از رسول الله شنیدم: "وقتی روز قیامت به پا می شود، آن قدر ثواب و کرامت نصیب شیعیان علی(ع) می شود که کفار با دیدن این صحنه می گویند: ای کاش ما از خاک، یعنی از شیعیان علی بن ابی طالب بودیم".

**تذکر:

*علامه مجلسی در بیان دلیل دوم: از آن جهت که شیعیان علی(ع) در برابر اوامر خدا فرمانبرداری دارند، به خاک نامیده شده ‏اند.

*آیه می فرماید: "یا لیتنی کنت تراباً؛ ای کاش خاک بودم"؛ یعنی از شیعیان بودم، چون علی(ع) پیشوایان شیعیان است، ابوتراب نامیده می شود.(۳)


★★خلاصه دلیل سوم: امام علی (علیه السلام) حجت خدا بر اهل زمین بوده و به وسیله او زمین و آرامش آن باقی است، از این رو او را "ابوتراب" نامید.(۴)


پی نوشت‏ها:


۱. ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، ج۲، ص۶؛ کامل ابن اثیر، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ۱۳۷۱ش. ج‏۷،ص ۱۲۶؛ علامه امینی، الغدیر، ترجمه جمعی از نویسندگان، انتشارات بنیاد بعثت‏، تهران‏ ،ج‏۱۲، ص ۲۶۹. 


۲. البلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ط الأولى، ۱۹۷۴/۱۳۹۴، ج‏۲، ص۸۹.


۳. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۳۵، ص ۵۱.


۴. قاضی نورالله شوشتری، إحقاق الحق، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، قم‏، ۱۴۰۹ ق‏ ، ج‏۳۲، ص ۳۲.

**لینک اصلی مطلب:

http://tnews.ir/news/1A7044363688.html?nm=1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۵
مهدی فراحی

««شایعه در زمان صفویه شهادت حضرت زهرا (س) مطرح شد»»

**متن و پاسخ شایعه

*متن شایعه

 

"ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺭﺣﻠﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺠﻴﺒﯽ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻳﺎﻡ ﻓﺎﻃﻤﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ..ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺻﻔﻮﻳﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ .... ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ شروع  میشود  ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﻦ ﺩﺭﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ !!!!! ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﺤﺴﻦ ﺳﻘﻂ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ .. ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﻋﻤﺮ ﻗﺎﺗﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﺖ !! ﻟﺬﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﻢ ﻟﻌﻦ  

ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺗﻠﻴﮏ .... ﻭ ﺑﻘﻴﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﺪ ..... ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ ؟  

ﻭ ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺩﻟﻴﻠﯽ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ؟ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﺩﻟﻴﻞ ﺭﺍ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻧﻪ ﻣﺎ ....ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻴﻤﻴﺮﻧﺪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻳﺎ ﭘﻴﺮﯼ .. ﻭ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﺮﮒ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻴﻤﺎﺭﯼ ﻳﺎ ﺳﮑﺘﻪ ﻳﺎ ﭼﻴﺰﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ .. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻳﻢ  

ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻓﺮﻕ ﻣﻴﮑﻨﺪ .. ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻗﺘﻠﯽ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ؟  

ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺯﻳﻨﺐ ﻭ ﺭﻗﻴﻪ ﻫﻤﮕﯽ ﺩﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ  

ﺭﻓﺘﻨﺪ .. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺭﺣﻠﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺩﻻﻳﻞ ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮﯼ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺩ ﮐﻨﻴﻢ .. ﺍﻳﻦ ﺩﻻﻳﻞ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ....  


۱ - ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﻢ ﻋﻤﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ .. ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺑﻪحضرت  ﻋﻠﯽ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻘﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻤﺎﻧﺪ؟  

ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﺪ ؟  

ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻮﺩ .... ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻫﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ؟و بعدها عمر را قصاص نکردند؟  

۲ - ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﻢ ﻋﻤﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ .. ﺁﻳﺎ ﺻﺪﻫﺎ ﺻﺤﺎﺑﯽ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ .. ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﺍﻭ ﺟﻨﮕﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﻴﺮﺕ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﻘﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ!!! ﻳﻌﻨﯽ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﻗﺼﺎﺹ ﮐﻨﺪ ؟؟ !!  

۳ - ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺑﺰﻭﺩﯼ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺁﻳﯽ ... ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ .. ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ .... ﻧﻪ ﺑﺎ ﻗﺘﻞ  

۴ - ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ۹ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﺷﺪﻧﺪ .. ﻭ ﺩﺭ ۱۸ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ۹ ﺳﺎﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ .. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ۹ ﺳﺎﻝ ﺍﻳﺸﺎﻥ ۴ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺪﻧﻴﺎ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻭﻓﺎﺕ ﻫﻢ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺳﻘﻂ ﺷﺪ ... ﻳﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ۹ ﺳﺎﻝ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﮑﺮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ..ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ۹ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺗﺎ ۱۸ ﺳﺎﻟﮕﯽ ۵ ﺑﺎﺭ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﻮﺩ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺟﺴﻤﯽ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ...ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻧﺎ ﻣﻄﻠﻮﺏ  

ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ...  

۵ - ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ .... ﻫﺮﮔﺰ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ... ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﻣﺮﺗﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺿﺮﺑﻪ ﺑﺰﻧﻴﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﻫﻴﻢ //  

ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺻﺪﻫﺎ  ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻴﻢ  

۶ - ﺑﻴﻤﺎﺭﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﻴﺪ .... ﺩﺭ ﻃﯽ ﺍﻳﻨﻤﺪﺕ ﺩﻫﻬﺎ ﻭ ﺻﺪﻫﺎ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ .ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ .. ﺁﻳﺎ ﻋﺠﻴﺐ  

ﻧﻴﺴﺖ ﻗﺎﺗﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻴﺎﺩﺗﺶ ﺑﻴﺎﻳﺪ ؟  

ﻭ ﺩﺭ ﻃﯽ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﻧﮑﺮﺩ .....  

۷ - ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺩﻓﻦ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﻠﺘﺶ ﻫﻢ ﻭﺻﻴﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ ... ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺩﻓﻦ ﺷﺪﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﻓﻦ ﺷﺪﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ... ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ ﺭﻭﺯ !! ﺍﻣﺎ ﻋﻠﺖ ﻭﺻﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺪﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺣﻴﺎ ﯼ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩ  

۸ - ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻗﺒﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﺨﻔﯽ ﺍﺳﺖ .... ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻘﻴﻊ ﻣﺪﻓﻮﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻟﺬﺍ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﻞ ﺩﻗﻴﻖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻴﺴﺖ .. ﺣﺎﻝ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻓﻦ ﺣﻀﺮﺕ  

ﺯﻫﺮﺍ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ؟ ﺣﺘﻤﺎ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .. ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﮐﺴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ زندگی میکردند  ﻣﺤﻞ ﺩﻗﻴﻖ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ... ﻣﺜﻼ ﺍﻣﺎﻡ  

ﺣﺴﻴﻦ ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻣﺤﻞ ﻗﺒﺮ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ ... ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻣﺨﻔﯽ ﺷﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮ ﻣﻘﺼﺮ ﺍﺳﺖ؟ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺤﻞ ﻗﺒﺮ ﻣﺨﻔﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ؟  

ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ؟؟؟  

۹ - ﺁﻳﺎ ﻓﻘﻂ ﻗﺒﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟؟ ﻗﺒﺮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ... ﺣﺘﯽ ﻗﺒﺮ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻫﻢ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻗﻴﻖ ﻧﻴﺴﺖ .. ﻣﺜﻼ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﺩﻓﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻗﺒﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﺍﺳﺖ ...ﻃﺒﻴﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻣﺪﺗﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺮﻭﺩ ... ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻗﺒﺮ ﺟﺪ ﺟﺪﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻴﺪ؟ ...  

۱۰ - ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻧﺪ .. ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺷﺪﻧﺪ ... ﺍﻭﻟﻴﻦ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ .. ﺩﻭﻣﻴﻦ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﻭ ﺳﻮﻣﻴﻦ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻋﻤﺮ ﻧﺎﻡ  

ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ .. ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ؟؟  

ﻫﻴﭻ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻋﺎﻗﻠﯽ ﭼﻨﻴﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﻴﮑﻨﺪ؟  

ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﺎ ﻋﻤﺮ ﺑﻴﻌﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻤﺮ ﻋﻠﯽ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻣﻬﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ..  

ﺧﻮﺏ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ .. ﺩﻻﻳﻞ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ... ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺁﺯﺍﺩﻳﺪ .. ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻴﺪ ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﺑﺮﺍﻩ ﺑﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ  ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻓﺤﺶ ﺁﺑﺪﺍﺭ ﻫﻢ ﺑﻪ ... ﺑﺪﻫﻴﺪ و  ﻳﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﻫﻞ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻴﺪ ... ...  

ﻓﻘﻂ ﯼ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ ﺍﺳﻢ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﺎ ﭘﺴﺮ " 

 

پاسخ شایعه

* شبهه ای دیگر در آستانه ایام فاطمیه از سوی وهابیت . 

از آنجا که بنای این شبهه افکنی ها بر کذب و مغالطه استوار است ، سند و منبعی نیز در آن ذکر نگردیده است . 

* چنانچه در ادامه متن و پاسخ به سوالات مطالعه خواهید نمود ، ماجرای شهادت حضرت فاطمه (س) ارتباطی به صفویه نداشته و برعکس توسط منابع معتبر اهل تسنن و در ایام متاخر ثبت گردیده است ! 


★★پاسخ به شبهات به ترتیب متن شبهه :

1. نه تنها در منابع شیعه ، بلکه در روایات اهل سنت نیز واکنش تند مولا علی (ع) در حمایت از حضرت زهرا (س) در آن صحنه ذکر شده است . 

برای نمونه آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن می نویسد : 

... علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید... 

(الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی –بیروت.) 

* در خصوص اینکه چرا امیرالمومنین علی (ع) بعدها انتقام حضرت زهرا (س) را نگرفته و قیام نکردند ، خود ایشان به صراحت پاسخ داده اند : 

«به خدا قسم، اگر خطر نابودى دین و بازگشت کفر و پراکندگى مسلمانان در میان نبود، این گونه صبر نمى‏کردم». 

(بحارالانوار، مجلسى، ج‏32، ص‏61)

* خلیفه دوم سالها پیش از شهادت علی (ع) از دنیا رفت . 

مادامی که علی (ع) در قید حیات بودند ، حسنین (ع) تحت ولایت پدرشان بوده و اقدامی بجز فرمان وی نمی نمودند . 

2. علی (ع) ماجرای بی وفایی برخی از صحابه را نیز ذکر نموده است : 

روزی اشعث بن قیس گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟ علی(ع) به او فرمود: 

همه اهل بدر و پیشکسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر ذلیل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند.» 

(بحارالانوار، ج 29، ص 465 ، ح 55 به نقل از کتاب سلیم بن قیس)

3. پیامبر (ص) نه تنها از شهادت حضرت زهرا (س) با ایشان سخن گفته اند ، بلکه جزئیات آن را نیز نقل نموده اند ! 

این روایت در کتب معتبر اهل سنت : 

ابن عباس گوید: رسول خدا (ص) روزی نشسته بودند که حسن (ع) وارد شد هنگامی که پیامبر او را دید گریست... سپس فاطمه (س) وارد شد پیامبر (ص) با دیدن او نیز گریست آن گاه فرمود: دخترم فاطمه نزد من آی، نزد من آی. او را نزد خود نشاند سپس فرمود: 

دخترم فاطمه سرور زنان جهان هستی است، از آغاز تا فرجام چون او را می بینم به خاطر می آورم آن چه را که پس از من بر او روا می دارند. گویا او را می بینم که ذلت و خواری به خانه اش راه یافته، حرمتش شکسته شده، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش شکسته، جنین او سقط می گردد و او ندا می دهد: وا محمدا! اما جوابی نمی شنود، دادرسی می طلبد، کسی به فریادش نمی رسد... از اهل بیتم او نخستین کسی است که به من می پیوندد، نزد من می آید درحالی که محزون، ناراحت، غم دیده و حقش غصب شده و شهید (کشته شده) است. 

در آن هنگام رسول خدا (ص) فرمودند: خدایا! هر که را به او ظلم کرده لعنت کن و هر که حق او را غصب کرده عذاب کن، هر که به او اهانت کرده خوار ساز و آن که به پهلویش چنان زده که فرزندش افکنده شود در آتش جاودان کن. ملائکه هم می گویند: آمین. 

فرائد السمطین، ج 2، صص 36- 34. 

http://rasekhoon.net/article/show/880718 


4. استدلال نویسنده در خصوص مرگ ناشی از ضعف ایشان پس از زایمانهای مکرر و بهداشت در عربستان بسیار سخیف است و با روایات متعدد اهل سنت که در منبع بند قبل اشاره شده است ، تضاد آشکار دارد ! 

در این موارد نیز باید گفت : 

* این سن ازدواج و این تعداد زایمان در آن ایام بسیار رایج و بدون اشکال بوده است . 

* سیره پیامبر (ص) حتی برای جوامع امروزی الگویی از بهداشت و پاکیزگیست و تصور اینکه دختر ایشان و بانوی دو عالم از این مطلب بی بهره بوده است ، از جنس مغالطه های عاجزانه شبهه افکنان است . 

5. برخلاف این ادعا ، صدمات حضرت زهرا (س) فقط محدود به یک ضربه ساده در نبوده است ! 

در منابع معتبر اهل تسنن می خوانیم : 

... * لگد به شکم حضرت که جنین از شکمش افتاد و سقط شد 

الملل و النحل، شهرستانی اشدی، ج 1، ص 57، چاپ بیروت 

... * فاطمه را از پشت در چنان فشرد که جنینش را سقط کرد و میخ در چنان به سینه اش فرو رفت که به بستر بیماری افتاد تا از دنیا رفت. 

الامامه و الخلافه، مقاتل ابن عطیه، صص 160- 161. 

... * شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » 

(الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی –بیروت. ) 

و ... 

6. در میان شیعیان دو قول از سایر اقوال در مورد مدت حیات ایشان پس از پیامبر (ص) معتبر است ، 75 و 95 روز . 

http://www.pasokhgoo.ir/node/417 

* جالب است که بنا بر منابع مستند اهل سنت ، بر خلاف ادعای نویسنده شبهه ، حضرت فاطمه (س) نه تنها خلفا را برای عیادت به حضور نپذیرفتند ، بلکه پس از توسل آنان به حضرت علی (ع) و ورود به منزل ، حضرت زهرا (س) از آنان رو برگردانده و جواب سلامشان را ندادند !

بعد فرمودند : اگر پیامبر را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را به او خواهم کرد ... 

الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، صص 13 و 14. 

7. علل مخفی ماندن قبر آن حضرت : 

* اینکه، دشمنان و غاصبان حق آن مظلومه به قبر آن حضرت دسترسی نداشته باشند تا روزی در صدد نبش آن برنیایند. 

* اینکه، خود آن حضرت خواستند که شبانه و مخفیانه، دفن شوند که به تبع آن قبرشان مخفی بماند. 

* با توجه به محتوای وصیت ایشان در مورد دفن آن حضرت؛ می توان گفت که می خواستند با این کار، افکار عمومی را بیدار کرده و مردم را نسبت به ظلم حکام زمانشان نسبت به ایشان و علی (ع) آگاه سازند و لذا این سوال را که «چرا قبر فاطمه(س) مخفی ماند» برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارند. 

http://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/martyrdom1-fatima.html

8. این بند مغالطه ای بیش نیست ! 

نویسنده به جای اینکه پاسخ دهد چرا امام علی (ع) و فرزندانش از افشای مکان قبر خودداری کردند ، مسئوولیت را به گردن ایشان انداخته است !! 

ایشان خواستند این سوال را که «چرا قبر فاطمه(س) مخفی ماند؟» برای همیشه در اذهان مردم زنده نگه دارند. 

9. باز هم مغلطه دیگر ! 

جد جد امثال ما چگونه با حضرات معصومین (ع) قابل قیاس است ؟! 

* همانطور که شاهدید به کوری چشم دشمنان اهل بیت (ع) مرقد مطهر ایشان پس از هزار و اندی سال نه تنها از بین نرفته ، بلکه با شکوه بیشتری میزبان شیفتگان و محل قرب به خداوند است . 

10. این نامها آن زمان مرسوم بود . ابن حجر عسقلانی در الإصابة نام 21 نفر از صحابه را میآورد که اسم آنها عمر و 26 نفر عثمان و سه نفر ابوبکر بوده . 

* نام برخی از اصحاب ائمه (ع) ، یزید بن حاتم ، یزید بن عبد الملک ، یزید بن عمر بن طلحه و ... . آیا آنها به خاطر علاقه به یزید بن معاویه ، بود؟ . 

* ابوبکر که کنیه یکی از فرزندان علی (ع) هست ، نام او محمد بوده. 

(التنبیه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 . ) 

* حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت. 

(مقاتل الطالبیین ، ص 55 و تقریب المعارف ، ص 294. ) 

* عمر بن الخطاب به دلیل خشونت ذاتی که داشته ، نام فرزند علی (ع) را همنام خود قرار داد وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه . 

(أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذیب التهذیب ج 7 ص 427. ) 

همچنین نام تعدادی از مسلمانان را نیز تغییر داد. 

(اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472. ) 

* اگر نامگذاری نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را علی وحسن و حسین (ع) نامگذاری نکردند ؟!! 

* امیرالمومنین علی (ع) از نگاه شیعه با احدی بیعت نکرده است، زیرا خود را خلیفه منصوص خدا می دانست . 

* فرض بر پذیرش بیعت ، اولا به اکراه و ناچاری و دوما بنا به مصالح اسلام بوده است . 

http://www.pasokhgoo.ir/node/5561

* حضرت علی (ع) از حکومت و مناصب رویگردان بودند و در دوران خلفای پیش از خود هیچ گونه منصبی نداشتند . 

ایشان گوشه گیری نسبی اختیار کرده بودند و صرفا در مواردی که دست نیاز و مشورت به سوی ایشان دراز می شد ، برای مصالح اسلام و جامعه اسلامی مشورت می دادند و در امور نیز وارد نمی شدند . 

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=182057

* فرزند امام علی (ع) را پیامبر (ص) با علم نبوت خویش ، به نام محسن نامگذاری نمودند . 

امام علی (ع) فرمود : «اگر فرزندان سقط شده‏ شما روز قیامت شما را ببینند در حالى که نامى براى آنان نگذاشته ‏اید، سقط به پدرش می‏گوید: چرا براى من نامى تعیین نکردى در حالى که پیامبر (ص)، محسن (ع) را قبل از این که به دنیا بیاید نامگذارى کرده بود «.

مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 43، ص 195، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 ق. 

* در منابع اهل سنت : 

«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى است که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود. 

او نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! 

میزان الاعتدال 3/459 

و ... 

http://www.pasokhgoo.ir/node/66144


حق جو و حق طلب باشیم

لینک مطلب جهت انتشار:     http://shayeaat.ir/post/180

فرم ارسال نظر


http://shayeaat.ir/post/180

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۳۱
مهدی فراحی

««کد پیشواز همراه اول صدای رهبری»»

—————————————————

نام :  ملتها باید نشان بدهند

کد :  ۳۲۸۶۳

——————————————————

نام :  ترس از ایران اسلامی

کد :  ۳۲۸۵۷


——————————————————

نام :  در راه پیشرفت

کد :  ۳۲۸۵۶


——————————————————

نام :  پدر امت

کد :  ۳۲۸۵۵


——————————————————

نام :  معلم

کد :  ۳۲۸۶۴


——————————————————

نام :  ملت ایران اثبات کردند

کد :  ۳۲۸۵۸


——————————————————

نام : عمل قرآنی

کد :۳۲۷۷۸

——————————————————

نام :  تولید ملی

کد :  ۳۲۸۶۰


——————————————————

نام :  وضعیت بدرو خیبر

کد :  ۳۲۷۸۱


——————————————————

نام :  تمدن متکی به معنویت

کد :  ۳۲۷۸۰


——————————————————

نام :  قرآن و تدبر در آن

کد :  ۳۲۷۷۹


——————————————————

نام :  حل مشکلات با قرآن

کد :  ۳۲۷۷۷


——————————————————

نام :  در سایه قرآن

کد :  ۳۲۷۷۶


——————————————————

نام :  وجهه دولت آمریکا

کد :  ۳۲۷۷۴


——————————————————

نام :  محبت و عقیده به قرآن

کد :  ۳۲۷۷۵


——————————————————

نام :  گامی به سمت خدا

کد :  ۳۲۷۷۰


———————————————————

نام :  توقف ممنوع

کد :  ۳۲۷۷۳


——————————————————

نام :  عرصه رویاروئى

کد :  ۳۲۷۶۶


——————————————————

نام :  در راه افتخار

کد :  ۳۲۷۶۷


——————————————————

نام :  استحکام نظام

کد :  ۳۲۷۶۸


——————————————————

نام :  فرهنگ مهاجم

کد :  ۳۲۷۶۹


——————————————————

نام :  در صحنه ماندن جوانان

کد :  ۳۱۶۸۷


——————————————————

نام :  رهبری بی نظیر

کد :  ۳۱۸۹۲


——————————————————

نام :  اتکا به دلهای مردم

کد :  ۳۲۸۱۴


——————————————————

نام :  یکی از دو بهترین

کد :  ۳۱۶۸۶


——————————————————

نام :  یاد خدا

کد :  ۳۱۶۸۵


——————————————————

نام :  وظیفه امروز ما

کد :  ۳۱۶۸۴


——————————————————

نام :  توصیه به جوانان

کد :  ۳۱۶۸۳


——————————————————

نام :  طلایه داران جبهه

کد :  ۳۱۶۸۲


——————————————————

نام :  تقوا یعنی

کد :  ۳۱۶۸۱


——————————————————

نام :  شور انقلابی

کد :  ۳۱۶۸۰


——————————————————

نام :  اوصیکم بالتقوا

کد :  ۳۱۶۷۹


——————————————————

نام :  نظام برای مردم

کد :  ۳۱۶۷۸


——————————————————

نام :  ما راینا الا جمیلا

کد :  ۳۱۶۷۶


——————————————————

نام :  خطاب به جوانان

کد :  ۳۱۶۷۵


——————————————————

نام :  خاصیت حرکت الهی

کد :  ۳۱۶۷۴


——————————————————

نام :  جوان و نیروی جوانی

کد :  ۳۱۶۷۳


——————————————————

نام :  ایستادگی ملت ایران

کد :  ۳۱۶۷۲


—————————————————-

نام :  همت کنیم

کد :  ۳۱۶۷۱


——————————————————

نام :  گشاده رو بودن مسولین

کد :  ۳۱۶۶۹


——————————————————

نام :  اتکا جوانان به خود

کد :  ۳۱۶۶۷


——————————————————

نام :  اعتقاد به شهادت

کد :  ۳۱۶۶۶


——————————————————

نام :  نقش خواص

کد :  ۳۰۹۹۳


——————————————————

نام :  انتظار افضل اعمال

کد :  ۳۱۶۶۵


——————————————————

نام :  دشمن شناسی

کد :  ۳۱۶۶۳


——————————————————

نام :  بیداری همه اقشار

کد :  ۳۱۶۶۲


——————————————————

نام :  با قرآن خود را بسازید

کد :  ۳۱۶۶۱


——————————————————

نام :  عظمت ایران و شهدا

کد :  ۳۱۶۶۰


——————————————————

نام :  عظمت زن در حجاب

کد :  ۳۱۶۵۹


——————————————————

نام :  قرن اسلام

کد :  ۳۱۲۷۳


——————————————————

نام :  اولین اثر وحدت اسلامی

کد :  ۳۱۲۷۲


——————————————————

نام :  نقش مرثیه

کد :  ۳۰۹۷۸


——————————————————

نام :  خطبه حضرت زینب

کد :  ۳۰۹۷۶


——————————————————

نام :  نقش جوانان در فتنه ی ۸۸

کد :  ۳۱۶۷۷


——————————————————

نام :  فتنه یعنی…

کد :  ۳۱۶۶۸


——————————————————

نام :  امر رهبری

کد :  ۳۰۹۱۹


——————————————————

نام :  ازجهاد بالاتر

کد :  ۳۰۹۱۸


——————————————————

نام :  بدون خشم

کد :  ۳۰۹۲۰


——————————————————

نام :  جای امر به معروف کجاست ؟

کد :  ۳۰۹۲۳


——————————————————

نام :  چرا غافلیم ؟

کد :  ۳۰۹۲۴


——————————————————

نام :  حامی امر به معروف

کد :  ۳۰۹۲۵


———————————————————

نام :  قانون شکنی ممنوع !

کد :  ۳۰۹۲۶


———————————————————

نام :  مظلومترین واجب فراموش شده

کد :  ۳۰۹۲۷


——————————————————

نام :  ولادت نبی مکرم

کد :  ۳۱۲۷۴


——————————————————

نام :  دعای تحویل سال نو

کد :  ۳۱۵۶۲


——————————————————

نام :  فرصت نوروز

کد :  ۳۱۵۶۳


——————————————————

نام :  التزام به قانون

کد :  ۳۲۸۱۵


——————————————————

نام :  امتیازات امروز منهای ضعف های امروز

کد :  ۳۲۸۱۶


——————————————————

نام :  سرمایه گذاری عظیم ملت ایران

کد :  ۳۲۸۱۷


——————————————————

نام :  وجوب شرکت در انتخابات

کد :  ۳۲۸۱۸


——————————————————

نام :  مردمی ترین نهاد

کد :  ۳۲۸۶۱


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۰
مهدی فراحی

««خطبه مظلومیت»»

**خطبه‌ای که پیامبر(ص) در آن بر مظلومیت علی(ع) گریه کرد

*امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روزی برای ما خطبه‌ای درباره فضائل ماه مبارک رمضان خواند......

*من برخاستم و عرض کردم، ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ *حضرت فرمود: ای ابا الحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است، سپس گریست. 

*گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟

*فرمود: ای علی! بر این می‌گریم که حرمت تو را در این ماه می‌شکنند.

*گویا می‌بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون‌بخت‌ترینِ اوّلین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی می‌زند و محاسنت، از خون سرت رنگین می‌شود.

*گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟

*فرمود: دینت، سالم است.

*سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من.

*خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد، هر کس امامت تو را انکار کند، نبوّت مرا انکار کرده است.

*ای علی! تو وصیّ من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امّتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم، فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. 

*سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برانگیخت و مرا بهترینِ آفریدگان قرار داد، تو حجّت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش.


«متن حدیث»»

*قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؟ 

*فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.

ثُمَّ بَکَی

*فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ

*فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یَسْتَحِلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ.

*قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی.

*فَقَالَ (ص) فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.

*ثُمَّ قَالَ: یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی

*إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَةِ وَ مَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی

*یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی

*أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِإِنَّکَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ فی عِبَادِهِ.

**منبع:

«عیون اخبارالرضا(ع)، ج۱، ح۵۳ - وسائل‌الشیعه، ج۷، ص۲۲۶- امالی شیخ صدوق ص۲۲۶»

لینک اصلی :

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/437472/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B8%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۵۵
مهدی فراحی
در بهترین مکان متولد شد. (کعبه)
در بهترین روز متولد شد. (جمعه)
جانشین بهترین پیامبر بود. (محمد)
همسر بهترین زن دنیا بود. (فاطمه)
پدر بهترین بچه های دنیا بود. (حسن و حسین) در بهترین ماه به شهادت رسید. (رمضان)
در بهترین شب ضربت خورد. (اول قدر)
در بهترین شب شهید شد. (دوم قدر)
در بهترین حالت بود که ضربت خورد. (نماز)
در بهترین حالت نماز بود. (سجده)
ای بهترین بهترین ها، دستم را بگیر.
صد بار اگر دوباره دنیا آییم از دشمن مرتضی علی بیزاریم...

یا علی...

میروی با فرق خونین سوی بازوی کبود

شهر بی زهرا که مولا قابل ماندن نبود

با وضو آمد به سوی لیله الفرقت علی

ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود


اللهم العن قتلة امیرالمومنیــــــــن علیه السلام



التماس دعــــــــــا
به اشتراک بزارید لطفا
یا حـــــــــــــق ِ


http://line.me/ti/p/~@PUI8200S
http://line.me/ti/p/~@PUI8200S
http://line.me/ti/p/~@PUI8200S
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۹
مهدی فراحی

««متن وپاسخ شایعه سوره فاطر و نزول برکت»»


"امشب هرکس دعا کنه قبول میشه چون که امشب ماه خانه خدا رو طواف میکنه این پیام روبه همه إرسال کن هیچ کس رو محروم نکن از این دعا «ربى من کلى ذنب واتوبوعلی»امشب ماه عمود بر کعبه میشه. التماس دعا امشب تلاوت آیه29و30سوره فاطر باعث نزول برکت است. شما هم مثل من برای دوستاتون ارسال کنید.بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ ﴿٢٩﴾لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ( ۳۰)سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود... فقط امشب"

 

پاسخ شایعه

1. مسئول رصدخانه دانشگاه فردوسی مشهد طواف ماه به دورِ کعبه را علمی ندانست و تکذیب کرد و گفت ماه هیچ وقت در مدارش به دور کعبه چرخش نکرده است که بتوان اصطلاح طواف را برای آن به کار برد. 

2. ماه تقریبا در هر 27/3 روز یک دور کامل به دور زمین می‌گردد و در طول این مدت ممکن است در تاریخ‌های قابل محاسبه از نقطه بالای کعبه در آسمان عبور کند که این امر منحصر به یکبار در سال نیست ! 

http://www.hajj.ir/14/41670

3. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : 

پنج شب است که دعا در آنها رد نمی شود: شب اول رجب، شب نیمه شعبان، شب جمعه، شب عید فطر و شب عید قربان . 

البته به شب های قدر نیز در روایات دیگر اشاره شده اما نامی از شب طواف ماه به دور کعبه در آنها نیامده است ! 

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=136494

4. در خواص آیات 29 و 30 سوره فاطر تنها این مطلب یافت شد : 

"هر کس این دو آیه را در 4 پارچه پنبه ای نو و پاک بنویسد و در مکان تجارت خود قرار دهد، موجب رشد تجاری او و سود فراوان می شود،" که مسلما ارتباطی به شبی خاص یا وضعیت ماه نسبت به زمین ندارد . 

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=146677

5. عبارت "سبحان الله یا فارج..." دعایی با سند مشخص نیست و ادعا در مورد انتشار آن و رفع گرفتاری منتشر کننده از طرف پیامبر اکرم (ص) نیز کذب و فاقد اعتبار است ! 

http://www.pasokhgoo.ir/node/66750

6. با فرض صحت برخی یا تمام موارد ، آیا فضیلت ادعا شده در انتشار آنها مربوط به یک زمان واحد است ؟! 

یا چرا هیچ تاریخ و زمان مشخصی در این دست پیامها ذکر نمی شود و در بازه های زمانی مختلف منتشر می شود ؟! 


حق جو و حق طلب باشیم

لینک مطلب جهت انتشار:  http://shayeaat.ir/post/210 

فرم ارسال نظر



کلیه حقوق متعلق به سایت شایعات می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۱
مهدی فراحی

««مسجد حضرت آدم‌(ع)»»

*مسجد کوفه اولین بارتوسط حضرت آدم (ع) ساخته شده 

*این مسجد پس از مسجدالحرام، قدیمی‌ترین مسجد جهان است. 

*این مسجد محل زندگی حضرت نوح (ع)

*مکان ساختن کشتی نوح بوده است.

*در اواسط قرن هفتم میلادی بنا شد.

*این مسجد بعد از مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجد قبا، مهمترین مسجد شیعیان است که 

*در ۱۲ کیلومتری شمال شهر نجف واقع شده است.

*مسجد کوفه، محل دفن «مسلم بن عقیل»، «هانی بن عروه» و «مختار ثقفی» است.

*محل نماز گزاردن امام سجاد (ع) و امام جعفر صادق (ع) در مسجد مشخص کرده اند

*مساحت کنونی این بنا حدود 11 هزار مترمربع است‌

*«کرسول» تاریخ‌شناس و کارشناس معماری اهل کشور انگلیس، طراحی این مسجد را که بر پایه ستون‌های متعدد بنا شده، یادآور «آپادانا»ی ایران می‌داند.

*28 برج دایره‌وار دیوارهای خارجی ساختمان را دربرگرفته‌اند.

*دارالخلافه درست پشت محراب واقع است، این دارالاماره معماریش به سبک قلعه‌های ساسانی بوده.

*امام علی علیه السلام: زمانی خواهد آمد که این مسجد، مصلای حضرت مهدی (ع) و هر مومنی خواهد شد و هیچ مومنی باقی نخواهد ماند، مگر این‌که در این مسجد نماز می‌خواند یا در آرزوی آن است. اگر مردم برکت آن را می‌دانستند از چهارگوشه جهان حتی با کشیدن خود روی برف و یخ، به این مسجد می‌آمدند.


منبع: حج


کلیه حقوق این سایت متعلق به وبسایت خبری-تحلیلی مشرق نیوز می باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

http://tnews.ir/news/A29644264467.html?nm=1

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۶
مهدی فراحی

««اصطلاح فقهی»»

المتأخرون ـ المتأخرین:

این تعبیر در مقابل متقدّمان و متأخرى المتأخرین، به کار برده مى شود. اگر چه براى بیان این اصطلاحات حد و مرز دقیقى نیست، تا بگوییم این واژگان را در برابر آن واژگان برساخته اند، ولى به کار بردن این واژگان، به این گونه غلبه پیدا کرده است. از عصر محقق حلّى (۷۲۶هـ.ق.) به بعد، دوره متأخران آغاز مى شود؛ امّا پایان دوره زمانى متأخران، چه سالى است، به طور دقیق، روشن نشده، ولى بیش تر، پدیدآورندگان آثار فقهى را، تا عصر محقق اردبیلی (۹۹۳هـ.ق.) از متأخران مى شمارند؛ اگر چه گاهى در پاره اى تعبیرها دیده مى شود که فقهاى پس از دوره هزار هـ.ق. نیز در زمره متأخران آورده شده اند. در سالیان اخیر در استخراجهاى کتابهاى فقهى که محققان انجام مى دهند، نیز اضطراب شدیدى دیده مى شود، در مثل، فاضل هندی که پس از ۱۱۰۰ است و محدث بحرانی را در زمره متأخران استخراج مى کنند و گاهى اینان را در زمره متأخرى المتأخرین آورده اند. فقیهان متأخر، عبارتند از:

۱. ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن یحیى بن سعید حلّى (۶۷۵هـ.ق.) او در بین فقیهان شیعه به محقق حلّى معروف و مشهور است و هرگاه محقق مطلق نیز آورده مى شود، منصرف به اوست. روانى قلم و سبک جدید او در فقه و چیرگى او بر زوایاى فقه و فروع سازیهاى بسیار او باعث شد، تا دو کتاب فقهى او؛ یعنى مختصر النافع و شرائع الاسلام که اولى مختصرى از دومى است، مورد توجه فقیهان در رده هاى بعد قرار گیرد، و تا عصر حاضر شرحها و تعلیقه های فراوانى بر آنها نگاشته شود. شاید در میان کتابهاى فقهى به اندازه اى که این دو کتاب شرح و حاشیه دارد. کتابى نباشد، اگر چه کتابهاى علاّمه حلّى و شهید اول و در صد ساله اخیر عروة الوثقی نیز جایگاه بس ارجمندى را به خود اختصاص داده اند، ولى این شرحها به پایه شرحهاى آن دو کتاب نمى رسند.

مختصر النافع، نخستین بار، به وسیله خود نویسنده، با عنوان المعتبر فی شرح المختصر شرح شد. پس از او شاگردش، فاضل آبی، در زمان حیات استاد به شرح آن پرداخت و آن را کشف الرموز فی شرح المختصر النافع نامید. وى از استادش، به عنوان دام ظلّه یاد مى کند. فاضل آبی در سال ۶۷۲هـ.ق. نگارش شرح را به پایان رساند. سال فوت او به طور دقیق مشخص نیست.

سومین شرح مهم مختصر النافع، شرح فاضل مقداد سیوری (۸۲۵هـ.ق.) است با عنوان: التنقیح الرائع فی شرح المختصر النافع در چهار مجلد.

چهارمین شرح، المهذّب البارع، فی شرح المختصر النافع، نوشته احمد بن فهد حلّی (۸۴۵هـ.ق.) در پنج جلد است.

او شرح کوچک ترى نیز بر آن نگاشت، با عنوان المقتصد.

سید علی طباطبایی (۱۲۳۱هـ.ق.) از شاگردان وحید بهبهانی نیز دو شرح بر مختصر دارد: ریاض المسائل که بسیار مبسوط است و الشرح الصغیر که در سه جلد به چاپ رسیده است.

در ۵۰ سال اخیر نیز، سید احمد خوانساری (۱۴۰۵) شرحى بر آن با عنوان جامع المدارک در هفت جلد نگاشته است.

سید عبداللطیف کوه کمری در مقدمه اى که بر التنقیح الرائع نگاشته، شرحها و حاشیه هاى مختصر را یاد کرده است.

شرائع الاسلام نیز، شرحها و حاشیه هاى فراوانى دارد. که مهم ترین آنها کتابهاى زیر است: مسالک الافهام، نوشته زین الدین جبعی عاملی (۹۶۵هـ.ق.) جواهر الکلام نوشته شیخ محمد حسن نجفی (۱۲۶۶هـ.ق.): غایة المرام فی شرح شرایع الاسلام، نوشته فاضل صیمری [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] مصباح الفقیه، نوشته حاج آقا رضا همدانی : مطالع الانوار، نوشته علاّمه سید محمد باقر شفتی اصفهانی، معروف به حجةالاسلام (۱۲۶۰هـ.ق.)؛ مدارک الاحکام، نوشته سید محمد موسوی عاملی (۱۰۰۹هـ.ق.) و دهها شرح و حاشیه دیگر.

۲. حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى، معروف به علاّمه حلّی (۶۴۸ ـ ۷۲۶هـ.ق.) او شاگرد و خواهرزاده محقق حلّى است. کتابهاى او نیز مورد توجه فقها، در دوره هاى گوناگون قرار گرفته و شرحهاى فراوانى بر آنها نگاشته شده است. از او بیش از صد کتاب در دانشهاى گوناگون ضبط کرده اند و ایشان را باید از عالمان شگفت انگیز تاریخ اسلام به شمار آورد. کتابهاى قواعدالاحکام و ارشاد الأذهان و تبصرة المتعلمین و مختلف الشیعة و تحریر الاحکام و تذکرة الفقها، پنج اثر جاودانه فقهى است که از او به یادگار مانده.

۳. فخرالدین حلّی [۵۳] فرزند علاّمه. از او با لقب امام فخرالدین و فخرالمحققین یاد مى شود. وى، در سال ۶۸۲ متولد شده و به سال ۷۷۱هـ.ق. از دنیا رخت بر بسته است. او، بسیار مورد توجه علاّمه حلّى بوده؛ از این روى، در آغاز قواعدالاحکام و بعضى کتابهاى دیگر از او به بزرگى یاد کرده است. وى شرحى بر قواعدالاحکام دارد، با عنوان ایضاح الفوائد فی شرح القواعد. معروف است که فخرالدین قبل از بلوغ، به درجه اجتهاد دست یافته است.

۴. سید عمید الدین الأعدجی (۶۸۱ ـ ۷۵۴هـ.ق.) [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] خواهرزاده علاّمه حلّى و شاگرد اوست و تعلیقه اى بر قواعدالاحکام دارد، با عنوان کنزالفوائد فی حل مشکلات القواعد.

قواعد شرحهاى برجسته دیگرى نیز دارد، از آن جمله مفتاح الکرامه، نوشته سید محمد جواد عاملی (۱۲۲۸هـ.ق.) کشف اللثام نوشته فاضل هندی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.)، جامع المقاصد، نوشته محقق کرکی (۹۴۰هـ.ق.) ارشادالأذهان علاّمه هم، مورد توجه قرار گرفته و شرحها و حاشیه هاى بسیارى بر آن نگاشته شده است، مانند: غایةالمراد، نوشته شهید اول، مجمع الفائدة و البرهان نوشته علاّمه ملا احمد اردبیلی (۹۹۳هـ.ق.) ذخیرة المعاد، نوشته محقق سبزواری (۱۰۹۱هـ.ق.).

۵. محمد بن مکی عاملی جزین، معروف به شهید اول [۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] [۶۹] (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) وى، از شاگردان نامور فخرالمحققین، فرزند علاّمه است. زادگاه وى، جبل عامل از مناطق جنوب لبنان است. این منطقه از قدیمى ترین منطقه هاى شیعه نشین به شمار مى رود و عالمان برجسته اى از آن جا برخاسته اند. شهید اول، با فتواى فقیهى از فرقه مالکی و تایید فقیهى از فرقه شافعی به شهادت رسید.

او کتابهاى گوناگونى در فقه دارد. از جمله کتاب لمعه است که یک دوره فقه شیعه را در بردارد. این اثر بزرگ و ماندگار را آن شهید والا، در مدت هفت روز در زندان، به درخواست امیر علی بن مؤید، امیر سربداران خراسان نگاشته است.

این اثر، به خامه زین الدین جبعى عاملى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) از عالمان جبل عامل، شرح شده با عنوان: الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة.

شهید ثانى خواب مى بیند که سرنوشتى بسان شهید اول دارد. از آن دو بزرگوار با عنوان: الشهیدان و از کتاب لمعه و شرح آن، با عنوان لمعتین یاد مى شود. هر چند در محاورات عرفی طلبه ها، در این سالها هرگاه لمعتین گفته مى شود، مراد دو جلد روضه است.

از قرن هشتم به بعد، عصر شرح و بسط فقه شروع شد. غالب فقیهان ترجیح مى دادند تا دست از نگارش متن فقهى برداشته و به شرح و بسط متنهاى نگارش شده پیشین بپردازند. بر همین اساس پس از قرن هفتم و هشتم، کتابهاى سه فقیه بزرگوار: محقق حلّى (۶۷۵)، علاّمه حلّى (۷۲۶) و شهید اول (۷۳۴ ـ۷۸۶هـ.ق.) بسیار مورد توجه فقیهان قرار گرفت.

۶. مقداد بن عبدالله معروف به فاضل مقداد (۸۲۶هـ.ق.) نیز شرحى بر مختصر النافع دارد، با عنوان التنقیح الرائع و کتابى در آیات الاحکام با عنوان کنزالعرفان. کتاب او را باید در زمینه شرح آیات الاحکام، بهترین کتاب نامید. [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳]و به همین دلیل بسیار مورد توجه بوده است.

۷. جمال السالکین ابوالعباس احمد بن فهد حلّى اسدى. [۷۴] [۷۵] [۷۶] [۷۷] [۷۸] [۷۹] وى، در سال ۷۵۷ چشم به جهان گشوده و در سال ۸۴۱هـ.ق. رخت از جهان بر بسته است. وى، دو شرح بر مختصر النافع دارد: یکى مهذب البارع و دیگرى المقتصر که شهید مطهری، از روى سهو، آن را شرح ارشاد الاذهان نامیده است. [۸۰]

او اهل سیر و سلوک نیز بوده و عدةالداعی را در این موضوع نگاشته است.

۸. یحیی بن سعید حلّی (۶۰۱ ـ ۶۹۸ ـ ۶۹۰هـ.ق.) صاحب کتاب جامع للشرایع. [۸۱] [۸۲] [۸۳] او نخستین فقیهى است که در بین عالمان شیعى موفق شد در موضوع قواعد فقهیه کتاب بنویسد. او کتابى با عنوان الاشباه و النظائر نگاشته که بعدها احمد بن فهد حلّی آن را شرح کرده است.

۹. شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (۹۴۵هـ.ق.) معروف به محقق ثانی و محقق کرکى. از او و شهید ثانى با عنوان المحقق و الشهید الثانیان یاد مى شود. او به دعوت علماى ایران، به ایران هجرت کرد و شیخ الاسلام گردید. هجرت محقق کرکى به همراه شمارى از عالمان جنوب لبنان به ایران، باعث شد، تا شیعه در ایران رواج یابد و ایرانیانى که سنى مذهب بودند، به مذهب تشیع بگروند. کتاب معروف او در فقه، جامع المقاصد است. [۸۴] [۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱]

۱۰. زین الدین جبعی عاملی [۹۲] معروف به شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) وى اهل جبل عامل است و مسافرتهاى فراوانى داشته و از استادان گوناگونى بهره برده است. وى، مدتى در جنوب لبنان پنج فقه تدریس مى کرده و شبها، براى گذران زندگى هیزم کشى مى کرده است!

روضه و مسالک الافهام و روض الجنان، از آثار اوست و مورد توجه عالمان بزرگ و حوزه های علمیه و کتاب روضه او، سالهاست که در حوزه هاى علمیه تدریس مى شود.

پس روشن شد که فقیهان از عصر محقق حلّى تا شهید ثانى را متأخران مى گویند و وقتى گفته مى شود: متأخرین این گونه فتوا داده اند، منظور فقهاى این دوره اند.


← متأخرى، المتأخرین

متأخرى، المتأخرین:

هرگاه متأخرى المتأخرین گفته مى شود، در آغاز آنها محقق برجسته و نامور ملااحمد اردبیلی (۹۳۳هـ.ق.) است. او، مکتب فقهی نوینى را بنیان نهاد و فتاواى جدیدى را ارائه داد. پیروان او در فقه بسیارند. در کتابهاى فقهى، از او و پیروان او با عنوان: (اردبیلى و اتباع او) یاد مى شود. او معاصر شاه عباس صفوی بوده و در حوزه نجف سکونت داشته است. سید محمد عاملی (۱۰۰۹هـ.ق.) و شیخ حسن عاملی (۱۰۱۱هـ.ق.) از شاگردان و پیروان او به شمار مى آیند. مجمع الفایدة والبرهان و زبدةالبیان در آیات الاحکام از نگاشته هاى اوست.

۲. ملاعبداللّه شوشتری (۱۰۲۱هـ.ق.) که در علم رجال استاد قهپائی بود. قهپائى در مجمع الرجال به مناسبت شرح قاعده اجماع (أجمعت العصابة على تصحیح مایصحّ عنهم) معناى آن را از استاد خود، ملا عبداللّه شوشترى نقل مى کند و به نظر مى آید که در این دوره، در معناى قاعده اجماع اختلاف رخ داده بوده و دو تفسیر براى آن ارائه شده که ایشان دیدگاه استاد خود را مطرح مى کند.

او مجموعه سخنان ابن غضائری را از نوشته هاى استادش که از کتاب حل الاشکال احمد بن طاووس حلی (۶۷۳هـ.ق.) جمع آورى کرده بوده، در مجمع الرجال، با مقدمه خود استاد آورده است.

۳. ملاعبدالله یزدی، صاحب حاشیه تهذیب المنطق. وى شرحى بر قواعدالاحکام نیز دارد. در کتابهاى فقهى ندیدم که از فتاواى وى یاد شود.

۴. سید محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) شاگرد محقق اردبیل، ولى در حدیث شناسی و علم رجال از محقق اردبیلى دقیق تر و سخت گیرتر است. او فقط به روایت صحیح اعلائى عمل مى کند و روایات حسنه و موثّقه را مردود مى شمارد؛ از این روى، بسیار مورد طعن محدث بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.) واقع شده است. [۹۳]

۵. شیخ حسن عاملى (۱۰۱۹هـ.ق.) او با سید محمد عاملى همدرس بوده و هر دو از محضر محقق اردبیلى استفاده کرده اند. کتاب معالم الدین او معروف است. مقدمه اى در اصول دارد که در حوزه علمیه به عنوان کتاب درسى تدریس مى شود. به تازگى بخش فقه معالم نیز، در دو جلد چاپ شده است. شیخ حسن عاملى آرا و افکارى مانند سید محمد موسوی دارد؛ از این روى، محدث بحرانى با او نیز میانه خوبى ندارد.

۶. ملامحمد باقر معروف به محقق سبزواری [۹۴] [۹۵] [۹۶] .(۱۰۹۰هـ.ق.) او اهل سبزوار و در اصفهان رشد کرده است. جامع معقول و منقول است. وى دو کتاب معروف در فقه دارد: کفایةالاحکام که دوره کامل فقه است و ذخیرة المعاد فی شرح إرشادالأذهان. این کتاب شرح بخش عبادات؛ یعنى از طهارت تا آخر حج است. ذخیرة المعاد بسیار ناظر به عبارات سید محمد عاملى در مدارک الاحکام است؛ از این روى، شمارى از آن، به شرح مدارک الاحکام تعبیر مى کنند. او بسیار از آراى سید محمد عاملى و محقق اردبیلى اثر پذیرفته است؛ بدین جهت او را از پیروان مکتب اردبیلی شمرده اند. هرگاه گفته مى شود اردبیلى و پیروان او، مراد سید محمد عاملى، شیخ حسن عاملى و محقق سبزوارى است.

۷. حاج آقا حسین خوانساری [۹۷] [۹۸] [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] (۱۰۹۸هـ.ق.) وى، در مکتب اصفهان رشد یافته و جامع معقول و منقول بوده است. از او با عنوان استاد الکل فى الکل یاد مى شود. شرحى بر دروس شهید اول با عنوان مشارق الشموس دارد که بسیار مورد توجه فقها، بویژه صاحب جواهرالکلام است. او معاصر محقق سبزوارى بوده و حکایتها و لطیفه های بسیارى از آمد و شد آنان نقل شده است.

۸. جمال المحققین، معروف به آقاجمال خوانساری (۱۱۲۵هـ.ق.) فرزند حاج آقا حسین خوانسارى. وى، مانند پدرش [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] [۱۱۰]حاشیه معروف بر روضه شهید ثانى دارد با عنوان: الحواشی علی الروضه. فقهاى پس از او بویژه شیخ انصارى در کتابهاى خود به آراى او توجه دارند. او حاشیه اى نیز بر شفاى بوعلى دارد.

۹. بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانى، [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] [۱۱۴] معروف به فاضل هندی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.) وى، شرحى بر قواعدالاحکام علاّمه حلّى دارد، با عنوان کشف اللثام. وى در سال ۱۱۳۷هـ.ق. در گاه فتنه افغانان درگذشت.

۱۰. شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.) صاحب کتاب حدائق الناضره. حدائق جامع اقوال و روایات است و مورد توجه فقیهان. او اخباری معتدل بوده و با وحید بهبهانی بحثهاى فراوانى داشته است.

به نظر مى آید تا سال ۱۲۰۰ را متأخرى المتأخرین مى نامند. بنابراین، از سال ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ را متأخرى المتأخرین نام نهاده اند. گاهى در پاره اى از نوشته ها دیده مى شود که حتى آرا و دیدگاههاى فقیهان پس از سال ۱۲۰۰هـ.ق. همچون: محمد باقر وحید بهبهانى (۱۲۰۵هـ.ق.) محمد مهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲هـ.ق.) کاشف الغطاء (۱۲۲۸هـ.ق.) سید محمد جواد عاملی (۱۲۲۸هـ.ق.) سید علی طباطبائی (۱۲۳۱هـ.ق.) ملامهدی نراقی (۱۲۰۹هـ.ق.) ملا احمد نراقی (۱۲۴۵هـ.ق.) و میرزا ابوالقاسم قمی (۱۱۵۲ ـ ۱۲۲۱هـ.ق.) [۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] که همه از فقهاى مکتب وحید بهبهانى استاد کل به شمار مى آیند، در محدوده آراى متأخرى المتأخرین مى شمارند و فقیهانى همچون محدث بحرانى (۱۱۸۶هـ.ق.) و فاضل هندى (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.) را در ردیف متأخران به شمار مى آورند.


← الطبقة الأولى، الطبقة الثانیة والطبقة الثالثة

الطبقة الأولى، الطبقة الثانیة والطبقة الثالثة:

مراد از طبقه اولى، همان متقدمان و از طبقه ثانیه متأخران و از طبقه ثالثة متأخرى المتأخرین است. علاّمه ملا احمد نراقى، در بحث عصیر عنبی نوشته است.

(والذى یظهر لى: انّ المشهور بین الطبقة الثالثة الطهارة، وبین الثانیة: النجاسة، وأما الأولى فالمصرّح منهم بالنجاسة اما قلیل او معدوم.) [۱۱۹] [۱۲۰] [۱۲۱] [۱۲۲]

آنچه ظاهر مى شود براى من آن است که مشهور بین طبقه سوم، طهارت عصیر عنبى است و بین طبقه دوم، نجاست است، اما در طبقه اول، کسانى که به روشنى حکم به نجاست داده ان، یا کم هستند یا کسى نیستند.


← ابنا سعید

ابنا سعید:

مراد از دو پسر سعید، یکى محقق حلّى، شیخ ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى (۶۷۵هـ.ق.) صاحب شرایع الاسلام و دیگرى یحیى بن سعید حلّى (۶۰۱ ـ ۶۸۹هـ.ق.) صاحب جامع للشرایع است:

شهید اول در کتاب غایةالمراد، از یحیى بن سعید و محقق حلّى به ابنا سعید تعبیر مى کند.


← المحقق یا المحقق الاوّل

المحقق یا المحقق الاوّل:

هرگاه محقق به طور مطلق گفته مى شود، یا با قید اول مقید مى شود، مراد همان جعفر بن حسن حلّی (۶۷۵هـ.ق.) صاحب شرائع الاسلام است.


← المحقق الثانى

المحقق الثانى:

مراد علی بن عبدالعالی، معروف به محقق کرکى (۹۴۰هـ.ق.) است او شارح قواعدالاحکام، با عنوان جامع المقاصد است. این کتاب در ۱۴ جلد به چاپ رسیده است.


← الثلاثة

الثلاثة:

مراد از این واژه، سه نفر هستند:

۱. شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (۴۱۳هـ.ق.)

۲. شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.)

۳. شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.)


← جوامع أربعة

جوامع أربعة

مراد چهار کتاب روایى حدیثى شیعه است، که گاهى از آنها با عنوان: جوامع روایى متقدمین یاد مى شود:

۱. کافى نوشته محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.).

۲. من لایحضره الفقیه، نوشته محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.).

۳. تهذیب الاحکام نوشته شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.).

۴. استبصار نوشته همو.


← محمد بن ثلاثة متقدّمة

محمد بن ثلاثة متقدّمة

۱. محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.)

۲. محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.)

۳. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) است.


← محمد بن ثلاثة متأخرة یا محمد بن ثلاثة اول

محمد بن ثلاثة متأخرة یا محمد بن ثلاثة اول

۱. محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱هـ.ق.) صاحب بحارالانوار.

۲. محمد بن حسن الحر العاملی (۱۱۰۴هـ.ق.) صاحب وسایل الشیعه.

۳. محمد محسن فیض کاشانی (۱۰۹۱هـ.ق.) صاحب وافی.


← جوامع روایى متقدمین

جوامع روایى متقدمین

کافى، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار.


← تهذیبین یا کتابى الاخبار

تهذیبین یا کتابى الاخبار

مراد از هر دو تعبیر، کتاب تهذیب الاحکام واستبصار است؛ در مثل گفته مى شود: شیخ طوسى در تهذیبین یا کتابی الاخبار این گونه روایت کرده است.


← اتباع الثلاثة

اتباع الثلاثة:

محقق حلّى در مقدمه المعتبر از حمزة بن عبدالعزیز دیلمی، معروف به سلاّر دیلمی و عبدالعزیز بن برّاج و ابوالصلاح حلبى به عنوان اتباع الثلاثة یاد مى کند. على الظاهر مقصود وى این است که این سه نفر، پیروان سه نفر دیگر: شیخ مفید، سید مرتضى و شیخ طوسى هستند و بدان جهت از آن بزرگواران به عنوان اتباع یاد مى شود. زیرا در فتاواى خود پیرو آن سه بزرگوار بوده و کم تر با آنان به مخالفت پرداخته اند. [۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵]


← المفید وتلمیذه

المفید وتلمیذه:

مراد از المفید، شیخ محمد بن محمد بن نعمان (۴۱۳هـ.ق.) و مراد از شاگردش حمزة بن عبدالعزیز دیلمى، معروف به سلاّر است. او در حدود ۴۴۸ تا ۴۶۳ هـ.ق. در خسروشاه تبریز، درگذشته است. کتاب معروف وى در فقه، مراسم نام دارد. [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸]


← المحقق و تلمیذه

المحقق و تلمیذه:

مراد از محقق جعفر بن حسن حلّی هذلی (۶۷۶هـ.ق.) است و مراد از شاگردش مؤلف کاشف الرموز، معروف به فاضل آبى، شارح مختصر النافع است.


← المتأخر

المتأخر:

مراد محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) صاحب کتاب سرائر است. [۱۲۹] [۱۳۰] او پایان حلقه متقدمین شمرده مى شود. پس از او، با ظهور محقق حلّى دوره متأخرین شروع مى شود. او با گذشت صد سال از زمان شیخ طوسى و حکومت فتاواى او بر فقیهان، به این حکومت پایان داد. از او در کتابهاى فقهى، با عنوان حلّی و گاهى عجلّی و بسیارى از اوقات با عنوان المتأخر یاد مى شود. فاضل آبى در کشف الرموز، بسیار از محمد بن ادریس حلّى با عنوان المتأخر یاد مى کند.


← السیّدان

السیّدان:

مراد از این واژه، سید مرتضى، معروف به علم الهدى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.) استاد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و نیز سید ابوالمکارم ابن زهره حلبی (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) صاحب کتاب غنیة النزوع است. و فتاواى ابوالمکارم مورد توجه فقها بوده است. شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) در بحث خیار حیوان مى نویسد:

(بسیارى از اجماعهاى کتاب غنیة النزوع، از کتاب انتصار سید مرتضى است.)


← فاضلان

فاضلان:

مراد محقق حلّى جعفر بن حسن بن سعید (۶۷۵هـ.ق.) و علاّمه حسن بن یوسف بن مطهر حلّى (۷۲۶هـ.ق.) است.


← الشیخ و اتباعه

الشیخ و اتباعه:

مراد از شیخ، شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) مراد از اتباع او شخصیتهایى هستند که پس از او تا عصر محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) ظهور کرده اند؛ مانند: عبدالعزیز بن برّاج دیلمى، معروف به سلاّر دیلمى؛ ابوالمکارم سید بن زهره حلبى، صاحب غنیة النزوع (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) عبدالعزیز بن براج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب مهذّب و جواهر الفقه، ابن حمزه عماد الدین طوسى صاحب الوسیله، صاحب الاشاره، ابوالحسن على بن الحسن بن أبى مجد حلبى. این بزرگان که فقیهان پس از دوره شیخ طوسى تا عصر ظهور محمد بن ادریس حلّى هستند، به عنوان پیروان شیخ طوسى و گاهى أتباع الثلاثة؛ یعنى پیروان شیخ طوسى، سید مرتضى و شیخ مفید، نام برده مى شوند. شهید ثانى در کتاب شریف الرعایة از جدّ خود ورّام بن ابی فراس نقل مى کند:

(پس از شیخ، مجتهدى که صاحب نظر باشد ظهور نکرده، تا عصر محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) و فقهاى پس از دوره شیخ، گروهى مقلّد بوده اند.) [۱۳۱]


← المحقق والشهید الثانیان

المحقق والشهید الثانیان:

مراد محقق کرکى صاحب جامع المقاصد (۹۴۰هـ.ق.) و شهید ثانى زین الدین جبعى عاملى (۹۶۵هـ.ق.) است. [۱۳۲]


← الأربعة

الأربعة:

مراد شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) سیّد مرتضى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.) شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و علاوه بر آنها محمد بن على بن بابویه قمى، شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) است. [۱۳۳] [۱۳۴]


← سید بن طاووس

سید بن طاووس:

محدث قمی، در کتاب الکنی والالقاب نوشته است:

(هرگاه در کتابهاى فقه و رجال، سید بن طاووس گفته مى شود. مراد احمد بن طاووس (۶۷۳هـ.ق.) حلّى استاد علامه حلّى (۷۲۶هـ.ق.) است.)

وهرگاه در کتابهاى حدیثى نوشته مى شود: سیّد بن طاووس، مراد علی بن طاووس حلّی (۶۶۴هـ.ق.) [۱۳۵] [۱۳۶]صاحب کتاب اقبال است. شهید ثانى در روضه و در کتاب مسالک الافهام آورده است:

(اگر یک نفر شهادت داد که فلانى خمر نوشیده و قی کرد، آیا باید حد بر او جارى شود، از علی (ع) نقل شده که فرمود: (ما قاءها الا وقد شربها) آن را ننوشیده مگر این که آن را خورده.)

در ذیل سخن حضرت، شهید ثانى از ابن طاووس نقل مى کند که گفته است: (لا أضمن درکه) من درستى طریق این حدیث را ضمانت نمى کنم. مراد از ابن طاووس در این عبارت، احمد بن طاووس است.


← سیّد سند

سیّد سند:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود: سیّد سند، مراد سید محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) صاحب کتاب مدارک الاحکام و نهایةالمرام است؛ ولى هرگاه در کتابهاى کلامى گفته مى شود: سیّد سند، مراد سیّد شریف جرجانی [۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱] [۱۴۲] (۷۴۰ ـ ۸۱۶هـ.ق.) است، که حاشیه هاى فراوانى بر کتابهاى گوناگون دارد، از جمله:

۱. حاشیه بر کشّاف.

۲.حاشیه بر شرح عضدى بر مختصر المنتهى تألیف ابن حاجب.

۳. حاشیه و شرح مواقف.


← کاشف الرموز، کاشف الغطاء و کاشف اللثام

کاشف الرموز، کاشف الغطاء و کاشف اللثام:

در میان کتابهاى فقهى، چند کتاب وجود دارد که نام آنها با کلمه کشف آغاز مى شود؛ در مثل کشف الرموز، کشف الغطاء و کشف اللثام و نویسندگان این آثار در کتابهاى فقهى، بویژه پس از شیخ انصارى به همین نامها خوانده مى شوند:

۱. زین الدین ابوعلى حسن بن أبى طالب ابن أبى مجد یوسفى، معروف به فاضل آبى. سال فوت او روشن نیست، ولى کتاب خود کشف الرموز فى شرح مختصر النافع را در ۶۷۲هـ.ق. به پایان برده است.

۲. شیخ جعفر نجفى (۱۲۲۸هـ.ق.) صاحب کشف الغطاء.

۳. بهاءالدین محمد بن حسن اصفهانى، معروف به فاضل هندى (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷هـ.ق.)

سه فقیه نامبرده، در کتابهاى متأخرین کم تر به اسامى خود معروف و مشهورند، بویژه پس از عصر شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) از فاضل آبى بیش تر به کاشف الرموز، از شیخ جعفر نجفى، به کاشف الغطاء و از فاضل هندى به کاشف اللثام یاد مى شود.


← العاملیّین

العاملیّین:

مراد سیّد محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) و شیخ حسن عاملى (۱۰۱۱هـ.ق.) صاحب معالم الدین است.


← اللمعتین

اللمعتین:

مراد لمعه شهید اول محمد بن مکى عاملى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) و روضه شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.) است.


← الآخوند

الآخوند:

در کتابهاى فلسفى و کلامى این لفظ اشاره به آخوند ملاصدرا صدرالمتألهین شیرازی (۱۰۵۰هـ.ق.) صاحب الأسفار الأربعة است و در کتابهاى فقهى و اصولى، مراد محمد کاظم خراسانی هروی (۱۲۵۵ ـ ۱۳۲۹هـ.ق.) صاحب کفایةالاصول است.


← المصّنف


المصّنف:

در کتابهاى: مجمع الفائده، غایةالمراد، مسالک الافهام، مهذّب البارع، نهایةالمرام، جواهر الکلام و روضة واژه المصنف بسیار به کار مى رود. مراد از (مصنف) که در سالهاى اخیر از این تعبیر به ( ماتن ) مى کنند، درمجمع الفائدة و روض الجنان و غایةالمراد، علامة حلّى صاحب متن کتاب است و در کتاب مسالک الافهام و جواهر الکلام و نهایةالمرام و مهذب البارع و تنقیح الرائع، محقق حلّى است؛ زیرا او صاحب متن کتاب است. خلاصه مراد از کلمه (المصنف) صاحب متن است.


← الخمسة

الخمسة:

مراد پنج شخصیت زیر است:

۱. شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان (۱۴۱۳هـ.ق.)

۲. شیخ طوسى محمد بن حسن (۴۶۰هـ.ق.)

۳. سید مرتضى علم الهدى.

۴. شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.)

۵. على بن محمد بن بابویه قمى پدر شیخ صدوق. [۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵]


← ثقةالاسلام

ثقةالاسلام:

مراد محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.) صاحب کتاب کافى است. [۱۴۶]


← القاضى

القاضى:

مراد عبدالعزیز بن برّاج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب کتاب مهذّب است. [۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹]


← تقی

تقى:

مراد ابوالصلاح حلبى، صاحب کتاب الکافى است. [۱۵۰]


← الشامیّین

الشامیّین:

مراد از الشامیّین وقتى به طور مطلق و بدون قید گفته مى شود، ابوالصلاح حلبى صاحب الکافى، عبدالعزیز بن براج صاحب مهذّب، سید ابوالمکارم ابن زهره (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.) صاحب غنیةالنزوع و شیخ محمد حمصّی [۱۵۱] [۱۵۲] [۱۵۳] [۱۵۴] و علاءالدین أبوالحسن على بن أبى الفضل حسن بن أبى مجد حلبى است.


← الحلّى

الحلّى:

هرگاه الحلّى به طور مطلق در کتابها آورده مى شود، مراد محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.) است، همان طور که از واژه المتأخر او اراده مى شود.


← حلّیین

حلّیین:

مراد از آن ابنا سعید است:

۱. نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید الحلّى معروف به محقق حلّى است.

۲. یحیى بن سعید حلّى هذلى صاحب جامع للشرایع. [۱۵۵]


← الحلیّین

الحلیّین:

مراد از آن دو بزرگوار پیش گفته است، به علاوه علامه حلّى حسن بن یوسف بن مطهر حلّى.


← العلاّمة

العلاّمة:

هرگاه به طور مطلق آورده مى شود، مراد علاّمه حلّى است.


← الحلبیّین

الحلبیّین: [۱۵۶] [۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹]

۱. ابوالصلاح حلبى صاحب الکافى.

۲. سید المکارم ابن زهره حلبى صاحب غنیة النزوع.

۳. علاءالدین ابوالحسن على بن ابى الفضل حسن بن ابى مجد حلبى، صاحب کتاب أشارة السبق الی معرفة الحق است.) [۱۶۰]


← الحلبیّین الثلاثة

الحلبیّین الثلاثة:

۱. ابوالصلاح حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷هـ.ق.) صاحب الکافى.

۲. ابوالمکارم ابن زهرة حلبى صاحب غنیة النزوع (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.).

۳. شیخ علاءالدین ابوالحسن على بن أبى الفضل الحسن بن أبى مجد حلبى.


← الشامیّین الخمسة؛ الحلیّین الستّة

الشامیّین الخمسة:

الحلیّین الستّة:

مناسب است عبارتى را از شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) از کتاب مکاسب نقل کنیم، تا شرح عبارت آن دو اصطلاح فوق را نیز روشن کند. او در آغاز بحث خیار حیوان مى نویسد:

(المشهور اختصاص هذا الخیار بالمشترى، حکى عن الشیخین والصدوقین والاسکافى وابن حمزة والشامیّین الخمسة والحلبیین الستّة ومعظم المتأخرین.) [۱۶۱]

بنابر رأى مشهور این خیار حیوان، ویژه مشترى است. حکایت شده است این مطلب از: شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.) و پدرش على بن بابویه قمى و ابن جنید اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) وابن حمزة طوسى صاحب وسیله و از شامیهاى پنجگانه و حلبیهاى ششگانه و بیش تر متأخرین.

سید محمد کلانتر که در احیاى دو متن برجسته فقهى و تراث بر جا مانده شیعه: روضةالبهیة ومکاسب شیخ انصارى نقش برجسته اى داشته، در شرح عبارت بالا مى نویسد:

مراد از شامیین پنجگانه شخصیتهاى زیر هستند:

۱. شهید اول محمد بن مکى عاملى جزینى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۲. زین الدین جبعى عاملى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

۳. شیخ عبدالعالى کرکى (۹۴۰هـ.ق.)

۴. فرزند محقق کرکى. [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴]

۵. سید محمد موسوى عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) [۱۶۵]

این تفسیر چندان نزدیک به واقع نیست؛ زیرا سید محمد موسوى عاملى دو کتاب در فقه دارد با عنوان مدارک الاحکام و نهایةالمرام و هیچ یک بحث بیع را ندارند. و دیگر این که فرزند محقق کرکى شهرتى نداشته که فتاواى او مورد توجه فقها باشد.

در بیان مراد از واژه (الحلبیین، الستّة) مى نویسد:

(ضبط این کلمه در نسخه هاى مکاسب گوناگون است؛ در پاره اى از نسخه ها، با (با) نوشته شده است؛ یعنى الحلبیّین، جمع حلبّى، منسوب به واژه حلب و در پاره اى از نسخه هاى مکاسب با (یا) نوشته شده است؛ الحلیّین. در فرض اول باید به صیغه تثنیه خوانده شود و مراد از کلمه حلب، شهر حلب است، که در منطقه شمال سوریه واقع شده و از مهم ترین شهرهاى جهان به شمار مى آید و بلکه قدیمى ترین آنها و پیشینه بناى آن به دو هزار سال قبل از میلاد بر مى گردد، سیف الدوله حمدانی آن را به عنوان پایتخت مملکت خود برگزید. علوم و فنون در آن ظاهر شده و آثار باستانی مشهورى دارد:

۱. قلعه معروف.

۲. مدرسه حلبیّه.

و پارچه بافی در آن از موقعیت خاصى برخوردار است.

در این صورت، کلمه حلبیین، باید به صورت تثنیه خوانده شود و مراد از دو حلبى، عبدالعزیز بن برّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) صاحب مهذب و سید ابوالمکارم ابن زهره (۵۸۵ ـ ۵۱۱هـ.ق.) صاحب غنیة النزوع است. در این صورت، واژه (الستّة) زاید خواهد بود و ضرورتى بر ذکر آن نیست. اما اگر به صیغه جمع و حلیّین خوانده شد، نسبت به شهر حلّه خواهد داشت. حلّه از شهرهاى زیباى عراق است و آثار قدیمى بسیارى در آن وجود دارد. از این شهر شخصیتهاى برجسته اى برخاسته اند که از فروزنده ترین عالمان جهان اسلام بوده اند. بنابراین واژه ستّة زاید نخواهد بود و حلیّین ششگانه عبارتند از:

(۱. محقق حلّى (۶۷۵هـ.ق.).

۲. علامه حلّى (۷۲۶هـ.ق.).

۳. فخرالدین حلّى (۷۷۱هـ.ق.).

۴. محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.).

۵. یحیى بن سعید حلّى.

۶. فاضل مقداد سیّورى حلّى (۸۲۶هـ.ق.)). [۱۶۶]

سید محمد شیرازی نیز در ذیل کلمه (الحلبیین الستّه) نوشته (المعروفون).

و نیز مى نویسد:

(گفته شده: کلمه با یا خوانده مى شود، در این صورت نسبت به شهر حلّه مراد است و آنان عبارتند از: ابن ادریس، محقق، علامه، فرزندش، ابن سعید و سیورى.) [۱۶۷]

آقاى فخار طوسی، در شرح درس گفته است:

(مراد از شامیین خمسه پنج نفر از علماى شام هستند که عبارتند از:

۱. حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷)

۲. قاضى (۴۰۰ ـ ۴۸۱)

۳. شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۴. محقق کرکى (۹۴۵ هـ.ق.)

۵. شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

و مراد از حلبیین ستّه، شش تن از علماى حلب هستند که عبارتند از:

۱. ابى المکارم (۵۱۱ ـ ۵۸۵هـ.ق.)

۲. علاّمه (۷۲۶هـ.ق.)

۳. فخرالمحققین (۷۷۱هـ.ق.)

۴. ابن سعید.

۵. سیورى (۸۲۶هـ.ق.)

۶. أبى العباس (۸۴۵هـ.ق.).

به نظر مى آید این تأویل و تفسیر اشتباه باشد، همان طور که تفسیر آقاى سید محمد کلانتر اشتباه بود.

در مکاسب چاپ مجمع الفکر الاسلامی آمده است:

(مشهور اختصاص هذا الخیار بالمشترى، حکى عن الشیخین والصدوقین والاسکافى وابن حمزه والشامیّین الخمسة والحلّیین السّتة ومعظم المتأخرین، وعن الغنیة وظاهر الدروس: الاجماع.)

در این تحقیق، الشامیین الخمسه، به شخصیتهاى زیر تفسیر شده است:

(۱. الکافى فى الفقه، ابوالصلاح حلبى.

۲. المهذّب، عبدالعزیز بن البرّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۰هـ.ق.)

۳. الدروس، شهید اول محمد بن مکى عاملى (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.)

۴. الروضة، زین الدین جبعى عاملى شهید ثانى (۹۱۱ ـ ۹۶۵هـ.ق.)

۵. جامع المقاصد، محقق کرکى (۹۴۰هـ.ق.))

و حلیّین، به شخصیتهاى زیر تفسیر شده است:

(۱. السرائر، محمد بن ادریس حلّى (۵۹۸هـ.ق.)

۲. شرایع الاسلام، نجم الدین جعفر بن الحسن الحلّى (۶۷۵هـ.ق.)

۳. الجامع للشرایع والنزهة، یحیى بن سعید حلّى (۶۰۱ ـ ۶۸۹هـ.ق.)

۴. مختلف الشیعة، الحسن بن یوسف بن المطهر (۷۲۶هـ.ق.)

۵. ایضاح الفوائد، فخرالدین حلّی (۷۷۱هـ.ق.)

۶. التنقیح الرائع، مقداد بن عبدالله السیوری، معروف به فاضل مقداد (۷۲۶هـ.ق.))

سپس درباره معظم متأخرین نوشته اند: ما شخصى را نیافتیم، ولى در ریاض المسائل [۱۶۸] و مستندالشیعه [۱۶۹] آمده: علیه عامة المتأخرین؛ بنابراین احتمال مى دهیم این تفسیر نیز صحیح نباشد، زیرا متأخرین از محقق حلّى آغاز مى گردند؛ و حلیّین از زمره متأخرین شمرده مى شوند. در این جا مناسبت دارد، در خاتمه بحث عبارتى را از خود شیخ انصارى در مکاسب محرّمه نقل کنیم، که به روشنى دلالت دارد، بر این که حلیّین از زمره متأخرین به شمار مى روند. او درباره خرید و فروش سگ گله و باغ و مزرعه نوشته است:

(حکى الجواز أیضا عن الشیخ والقاضى کتاب الاجاره، و عن سلاّر و أبى الصلاح و ابن حمزه و ابن ادریس و أکثر المتأخرین کالعلاّمه و ولده السعید و ا لشهیدین والمحقق الثانى وابن القطّان فى المعالم والصیمری وابن فهد وغیر هم من متأخرى المتأخرین عدا قلیل وافق المحقق، کالسبزوارى والتقى المجلسی وصاحب الحدائق والعلامة الطباطبائى فى مصابیحه و فقیه عصره فى شرح القواعد.) [۱۷۰]


← شیخ

شیخ:

هرگاه این واژه به طور مطلق آورده مى شود، مراد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) است. [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴]


← العجلّى

العجلّى:

مراد محمد بن ادریس حلّى است.


← الستّة

الستّة:

۱. شیخ طوسى محمد بن حسن (۴۶۰هـ.ق.)

۲. محمد بن محمد بن نعمان، معروف به مفید (۴۱۳هـ.ق.)

۳. سید مرتضى علم الهدى (۳۵۵ ـ ۴۳۶هـ.ق.)

۴. شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه (۳۸۱هـ.ق.)

۵. على بن بابویه قمى (۳۲۹هـ.ق.)

۶. ابن أبى عقیل عمانى.


← السبعة

السبعة:

مراد همان شش فقیه نامبرده و به اضافه أحمد بن جنید کاتب اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) است. [۱۷۵] [۱۷۶]


← علم الهدى

علم الهدى:

لقب سید مرتضى است. حکایت شده که این لقب را مولی امیرالمؤمنین به او بخشیده است. گویند:

( وزیر ابوسعید محمد بن حسین بن عبدالصمد در سال ۴۲۰هـ.ق. مریض شد؛ در خواب مولى امیرالمؤمنین علیه السلام را دید که به او فرمود: به علم الهدى بگو بر تو دعا کند، تا شفایابى.

وزیر گفت: یا امیرالمؤمنین علم الهُدى کیست؟

امام فرمود: علی بن الحسین الموسوی.

وزیر جریان خواب را براى سید مرتضى نوشت.

مرتضى گفت: پناه مى برم به خدا در پذیرش این لقب.

وزیر در جواب نگاشت: قسم به خدا من تو را لقب نداده ام، مگر به آنچه جد تو امیرالمؤمنین تو را به آن لقب داده.

قادر بالله خلیفه عباسى از جریان با خبر شد و به سید مرتضى نوشت: اى على قبول کن آنچه را که جد تو بر تو گذاشته.

سید پذیرفت و به مردم نیز واگو کرد.) [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹] [۱۸۰] [۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] الشریف:

مراد سید عمید الدین عبدالمطلب بن أعرج حسینی [۱۸۷] است. وى در سال ۶۸۱ به دنیا آمد و در سال ۷۵۷ فوت کرد. او صاحب کنزالدقائق فی حل مشکلات القواعد است.


← الشهید

الشهید:

به طور مطلق مراد شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ.ق.) است. [۱۸۸] اگر با قید ثانى ذکر شود، مراد زین الدین جبعى عاملى است و هرگاه با یکدیگر ذکر شوند، مقیّد به قید شهید اول و ثانى مى شود.


← الحسن

الحسن:

مراد حسن بن أبی عقیل عمانی است.

ابن على مراد احمد بن جنید اسکافى (۳۸۱هـ.ق.) است.


← شیخ وتلمیذه

شیخ وتلمیذه:

مراد شیخ طوسى و شاگردش قاضى عبدالعزیز بن برّاج (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.) است.


← الفقیه

الفقیه:

مراد پدر شیخ صدوق، على بن بابویه قمى (۳۲۹هـ.ق.) است. [۱۸۹]


← فقیهین

فقیهین:

مراد شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) و پدرش على بن بابویه (۳۲۹هـ.ق.) است. [۱۹۰]


← ابنا بابویه

ابنا بابویه:

مراد شیخ صدوق و پدرش على بن بابویه است.


← ابن بابویه

ابن بابویه:

به طور مطلق مراد شیخ صدوق (۳۸۱هـ.ق.) است، نه پدرش على بن بابویه (۳۲۹هـ.ق.)


← الشیخ فى کتابى الفروع

الشیخ فى کتابى الفروع:

منظور، تهذیب الاحکام واستبصار است.


← الشیخ فى کتابى الخلاف

الشیخ فى کتابى الخلاف:

مراد، مبسوط و خلاف است.


← کتابى القاضى

کتابى القاضى:

مراد مهذب و کامل است.


← الشیخ فى کتابى الاخبار

الشیخ فى کتابى الاخبار:

مراد شیخ طوسى (۴۶۰هـ.ق.) و کتاب شریف تهذیب الاحکام و استبصار است.


← صاحب ریاض و ریاض

صاحب ریاض و ریاض:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود، صاحب ریاض، مراد سید على طباطبائى [۱۹۱] [۱۹۲] (۱۲۳۱هـ.ق.) صاحب کتاب شریف ریاض المسائل شرح مختصرالنافع محقق حلّى است. این کتاب، در برهه اى درسى بوده و افزون بر چاپ حجرى، دو نوبت توسط مؤسسه آل البیت و مؤسسه نشر اسلامی به چاپ رسیده است.

اما مراد از صاحب ریاض، در مقام بیان تراجم و کتابهاى ترجمه، میرزا عبدالله أفندی، صاحب ریاض العلماء است.

هرگاه مسأله فقهى را به ریاض حواله دهند، مراد ریاض المسائل و هرگاه ترجمه و تاریخ را به ریاض حواله دهند، مراد ریاض العلماء است.


← صاحب الکفایة

صاحب الکفایة:

هرگاه در کتابهاى فقهى گفته مى شود، صاحب الکفایة، مراد محمد باقر مؤمن سبزواری (۱۰۹۱هـ.ق.) از فقیهان برجسته قرن یازدهم است. او در اصفهان رشد یافته و با حاج آقا حسین خوانسارى (۱۰۹۸هـ.ق.) معاصر بوده و در فقه، اصول و فلسفه تبحر داشته و پنج اثر مهم از خود به یادگار گذاشته است:

۱. ذخیرةالمعاد فی شرح ارشاد الأذهان: این اثر، شرحى است بر بخش عبادات از کتاب ارشاد الأذهان علاّمه حلّى. محمّد باقر مؤمن سبزوارى در این کتاب بسیار از مدارک الاحکام، نوشته سید محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.) اثر پذیرفته که گویى مدارک متن است و ذخیرةالمعاد شرح آن.

۲. کفایةالاحکام: این اثر، دوره کامل فقه است و در اصفهان به گونه حجرى به چاپ رسیده است. از آراى معروف او در اصول آن است که صیغه امر دلالت بر وجوب نمى کند.

محدث بحرانى (۱۱۸۶هـ.ق.) در کتاب حدائق الناضره وى را به شدت مورد حمله قرار داده است. ایشان، اصالة الطهاره را نیز نمى پذیرد. محقق وحید بهبهانى (۱۲۰۵هـ.ق.) در الفوائد الحائریه، نقدى بر آن دارد. در غناء نیز آراى خاصى دارد. شیخ انصارى (۱۲۸۱هـ.ق.) در مکاسب محرمه، آراى او را به بوته نقد و بررسى مى نهد.

۲. شخصیت دیگرى که از صاحب الکفایة اراده مى شود، محمد کاظم خراسانی هروی، صاحب کفایةالاصول است. بویژه درکتابهاى اصول، هرگاه گفته مى شود: صاحب الکفایة، مراد آخوند خراسانی است.


← المشایخ الثلاثة

المشایخ الثلاثة:

این اصطلاح در چندین جا کاربرد دارد و در هرجا چیزى مراد است:

الف. هرگاه در کتابهاى فقهى مى آید: این روایت را مشایخ ثلاثة روایت کرده اند، مراد، شخصیتهاى زیر است:

۱. محمد بن یعقوب کلینى (۳۲۸هـ.ق.) پدید آورنده کافى.

۲. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) پدیدآورنده تهذیب الاحکام واستبصار.

۳. ابوجعفر محمد بن على بن بابویه قمى (۳۸۱هـ.ق.) پدید آورنده من لایحضره الفقیه.

ب. هرگاه در فقه گفته مى شود: مشایخ ثلاثه به این مضمون و مسأله فتوى داده اند، مراد همان چیزى است که از کلمة الثلاثه اراده مى شود: یعنى:

۱. محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (۴۱۳هـ.ق.) نویسنده مقنعه.

۲. محمد بن حسن طوسى (۴۶۰هـ.ق.) نویسنده نهایه و مبسوط.

۳. سید مرتضى علم الهدى (۳۳۶هـ.ق.) نویسنده انتصار.

اطلاق اول در کتابهاى فقهى بسیار است؛ بویژه در مقام جبران ضعف روایت گفته مى شود: این حدیث را مشایخ ثلاثه روایت کرده اند. امّا تعبیر دوم: شیخ انصارى در خیار الشرط مى نویسد:

(یظهر من المحکى عن المشایخ الثلاثه فى تلک المسألة تجویز اشتراط الخیار فى الواقف.) [۱۹۳] ج. هرگاه در کتابهاى رجالى گفته مى شود: مشایخ ثلاثه، بدین گونه:

(نقل مشایخ ثلاثة، دلیل توثیق راویِ است.)

و یا:

(مرسلات مشایخ ثلاثة معتبر است.)

مراد از مشایخ ثلاثه افراد زیر است:

۱. محمّد بن أبى عمیر (۲۱۷هـ.ق.)

۲. صفوان بن یحیى.

۳. احمد بن أبى نصر بزنطى.

و هرگاه در کتابهاى رجالى عبارت بدین گونه باشد که مشایخ ثلاثه او را توثیق کرده اند، مراد شخصیتهاى زیر است:

۱. احمد بن على النجاشى (۴۵۰هـ.ق.).

۲ . محمد بن عمر الکشى.

۳. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى (۴۶۰ هـ.ق.)


← الحلیّین الأربعه

الحلیّین الأربعه:

۱. ابوالمکارم ابن زهره حلبى (۵۸۵هـ.ق.) صاحب غنیة النزوع.

۲. عبدالعزیز بن برّاج حلبى (۴۰۰ ـ ۴۸۱هـ.ق.)

۳. ابوالصلاح حلبى (۳۷۴ ـ ۴۴۷هـ.ق.) صاحب الکافی فی الفقه.

۴. علاءالدین ابوالحسن علیّ بن أبى الفضل حسن بن أبى مجد حلبیّ، صاحب أشارة السبق الی معرفة الحقّ.


← الأردبیلى وأتباعه

الأردبیلى وأتباعه:

مراد علاّمه ملاأحمد أردبیلى (۹۹۳هـ.ق.) صاحب مجمع الفائدة والبرهان و فقیهانى است که پس از او آمده و با واسطه و یا بدون واسطه شاگرد او بوده اند.

اینان عبارتند از:

۱. سیّد محمد عاملى (۱۰۰۹هـ.ق.)

۲. شیخ حسن عاملى (۱۰۱۱هـ.ق.)

۳. محمد باقر مؤمن سبزوارى (۱۰۹۱هـ.ق.)


← الأخباریّون، الأخباریّین

الأخباریّون، الأخباریّین:

این اصطلاح در کتابهاى اصولى و فقهى بر پیروان مکتب أخباریگری اطلاق مى شود که به دست میرزا محمد أمین استرآبادی (۱۰۲۸ هـ.ق.) بنیان نهاده شده است.

او در دو کتاب: الفوائد المکیّة، و الفوائد المدنیّه، پایه هاى مکتب اخبارى را استوار ساخت. از جمله پیروان این مکتب عبارتند از:

۱. علاّمه محمد تقی مجلسی (۱۰۷۰هـ.ق.).

۲. علاّمه محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱هـ.ق.)

۳. سید نعمت اللّه جزائری (۱۱۱۲هـ.ق.)

۴. شیخ حرّ عاملی (۱۱۰۴هـ.ق.)

۵. ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۹۱هـ.ق.)

۶. سیّد ماجد بحرانی (۱۰۲۸هـ.ق.)

۷. سید هاشم بحرانی.

۸. شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶هـ.ق.)

و…


← الاصولیون، المجتهدون

الاصولیون، المجتهدون:

علماى اصولى که ظواهر قرآن را حجت مى دانسته اصل براءت را در شبهات حکمیه جارى مى ساخته و خلاصه به علم اصول معتقد بوده اند، در دوره قدماء، در برابر محدثین (شیخ صدوق، محمد بن یعقوب کلینى) قرار داشته اند و در دوره متأخرین در برابر پیروان مکتب اخباریگرى.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۴
مهدی فراحی
««با التماس»»
*گلوله توپ صد و شش ، دو برابر اون قد داشت، چه برسد به قبضه اش
*گفتم: "چه جوری اومدی اینجا؟"
**گفت: "با التماس"
*گفتم: "چه جوری گلوله توپ را بلند میکنی؟"
*گفت: "با التماس"
**گفتم: "میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟"
*گفت: "با التماس"
**و رفت، چند قدم که رفت، برگشت و
*گفت :"شما دست از راه امام برندارید"
**وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بود شهید شه ...
««شهید 'مرحمت بالازاده'»»
««اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»»
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۶:۳۳
مهدی فراحی

««توصیه های امام خامنه ای  برای لیالی قدر»»


۱-با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید

*دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید،.....

*....شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی....

*سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسّر است؛

*به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید. 

۱۳۷۶/۰۹/۰۵


۲-ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید

*قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد 

 ۱۳۸۲/۰۸/۲۳


۳-از رذائل مادی خود را دور کنید

*کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه می توانیم، خود را دور کنیم.

*.....این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵


۴-بهترین اعمال در این شب، دعاست

*بهترین اعمال در این شب، دعاست... *احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شب‌های قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. 

۱۳۸۴/۰۷/۲۹


۵-به معانی دعاها توجه کنید

*ادعیه‌ی رسیده‌ی از معصومین (علیهم ‌السّلام) همه پرمغز، پرمضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است....

*و من خواهش میکنم جوانان عزیز ما سعی کنند معانی این کلمات و این فقرات را در این دعاها مورد توجه قرار بدهند. 

 ۱۳۸۷/۰۶/۲۹


۶-با خدا حرف بزنید

*در این شبها با خدا باید حرف زد، از خدا باید خواست.

*اگر معانی این دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواسته‌ها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابی‌حمزه و دعاهای شبهای قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. 

 ۱۳۸۷/۰۶/۲۹

 

۷-از خدای متعال عذرخواهی کنید

*شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. 

 ۱۳۷۶/۱۰/۲۶


۸-دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید

*....ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دلهایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. 

۱۳۸۷/۰۶/۲۹


۹-به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید

*امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. 

*به ولیّ‌عصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ 

 ۱۳۷۱/۰۱/۰۷

 

۱۰-در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید

*این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بی‌اعتباری این زندگی مادّی و این‌که همه‌ی این چیزهایی که میبینید، مقدّمه‌ی آن عالمی است که لحظه‌ی جان دادن، دروازه‌ی آن عالم است، بگذرانید.

 ۱۳۷۵/۱۱/۱۲


۱۱-برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید

*شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶


۱۲-حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید

*نگاه کنید به حاجات خودتان، حاجات مسلمانان، حاجات کشورتان، حاجات برادران مؤمنتان؛ به مریضها، به مریض‌دارها، به جانبازان، به غم دیده‌ها، به دلهای غمگین، به چشمهای نگران،

*به نیازهای فراوانِ انسانهایی که حول و حوش شما، زیر سقف شما و در کشور شما هستند، در دنیای اسلام هستند، روی کره خاک هستند. 

 ۱۳۷۳/۱۱/۲۸


http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26977

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
مهدی فراحی