۱۶ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۷
هنیئا لک یاعلی
یامهدی:
یامهدی:
هنیئا لک یا على
پیامبر صلى الله علیه و آله وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و فرمود: یا فاطمه: پدرت امروز مهمان تو است؟ فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: پدر جان، حسن و حسین خوراکى از من مى خواستند و من چیزى پیدا نکردم به آنها بدهم.
پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شد و با على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست و فاطمه علیهاالسلام متحیر بود و نمى دانست چه کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله لحظاتى به آسمان نگاه کرد که ناگاه جبرئیل نازل شد و گفت: یا محد، خداى على اعلى به تو سلام مى رساند و تو را به تحیت و اکرام اختصاص داده به تو مى گوید: به على و فاطمه و حسن و حسین بگو: از میوه هاى بهشتى چه میوه اى مى خواهند؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یا على، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، پروردگار عزیز مى داند که شما گرسنه هستید. از میوه هاى بهشتى چه مى خواهید؟ آنان از سخن گفتن خوددارى کردند، و از پیامبر صلى الله علیه و آله حیا کردند و جوابى نداند.
امام حسین علیه السلام عرض کرد: با اجازه ى تو پدر جان یا امیرالمؤمنین، و با اجازه ى تو مادر جان یا سیدة نساءالعالمین، و با اجازه تو اى برادر جان اى حسن زکى، من براى شما چیزى از میوه هاى بهشتى انتخاب کنم؟ همه گفتند: آنچه مى خواهى بگو یا حسین، ما به آنچه تو برایمان انتخاب کنى راضى هستیم. عرض کرد: یا رسول الله، به جبرئیل بگو: ما رطب تازه مى خواهیم. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند خواسته ى ما را مى دانست.
بعد فرمود: یا فاطمه، برخیز و داخل آن حجره شو، و آنچه در آنجاست براى ما بیاور. فاطمه داخل شد و در آنجا طبقى از بلور دید، که با دستمالى از سندس سبز پوشیده شده، و در آن رطب تازه در غیر فصل آن بود. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این براى تو از کجا آمده است؟ عرض کرد: از طرف خداست. خداوند هرکس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد همانگونه که مریم دختر عمران این کلام را گفت.
پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و آن را برداشت و در برابر آنان گذاشت و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. بعد خرمایى برداشت و به دهان حسین علیه السلام گذارد و فرمود: هنیئا مریئا، گوارا و نوش جان باد بر تو یا حسین. سپس رطبى برداشت و به دهان حسن علیه السلام گذاشت و فرمود: گوارا باد بر تو یا حسن. بعد رطب سوم را برداشت و به دهان فاطمه علیهاالسلام گذاشت و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا فاطمه. بعد رطب چهارم را برداشت و به دهان على علیه السلام گذاشت و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا على. سپس رطب دیگرى به على علیه السلام داد و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا على.
آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و ایستاد و بعد نشست، و همه از آن رطب خوردند. وقتى به قدر کافى خوردند و سیر شدند، آن طبق با اذن خدا به طرف آسمان بالا رفت.
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: پدر جان، امروز از تو چیز عجیبى دیدم. فرمود: یا فاطمه، اما رطب اولى که به دهان حسین گذاشتم و گفتم: «گوارا باد یا حسین»، شنیدم که میکائیل و اسرافیل مى گفتند: گوارا باد بر تو یا حسین، من هم مثل آنها گفتم. بعد که رطب دومى را برداشتم و بر دهان حسن گذاشتم شنیدم که جبرئیل و میکائیل مى گفتند: گوارا باد بر تو یا حسن، من نیز مثل آنان همان را گفتم. رطب سومى را که برداشتم و بر دهان تو گذاشتم یا فاطمه دیدم حورالعین خوشحالند و از بهشت مشرف بر ما هستند و مى گویند: «گوارا باد بر تو یا فاطمه»، من نیز مثل آنها گفتم. وقتى رطب چهارمى را برداشتم و به دهان على گذاردم، ندا از طرف حق سبحانه و تعالى مى شنیدم که مى گفت: «گوارا و نوش جان باد بر تو یا على»، من نیز موافق قول خداى عزوجل گفتم: سپس رطب دیگرى به على دادم و بعد دیگرى را دادم در حالیکه صداى حق تعالى را مى شنیدم که مى فرمود: «گوارا و نوش جان باد بر تو یا على». سپس من براى احترام و اجلال رب العزة جل جلاله برخاستم و مى شنیدم که خدا مى فرمود: «یا محمد، به عزت و جلالم قسم، اگر از این ساعت تا روز قیامت یکى یکى رطب به على مى دادى، من هم متصل مى گفتم: گوارا و نوش جان او باد».
[ بحار الانوار: ج 43 ص 310 ح 73.]
یامهدی:
هنیئا لک یا على
پیامبر صلى الله علیه و آله وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و فرمود: یا فاطمه: پدرت امروز مهمان تو است؟ فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: پدر جان، حسن و حسین خوراکى از من مى خواستند و من چیزى پیدا نکردم به آنها بدهم.
پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شد و با على و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نشست و فاطمه علیهاالسلام متحیر بود و نمى دانست چه کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله لحظاتى به آسمان نگاه کرد که ناگاه جبرئیل نازل شد و گفت: یا محد، خداى على اعلى به تو سلام مى رساند و تو را به تحیت و اکرام اختصاص داده به تو مى گوید: به على و فاطمه و حسن و حسین بگو: از میوه هاى بهشتى چه میوه اى مى خواهند؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یا على، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، پروردگار عزیز مى داند که شما گرسنه هستید. از میوه هاى بهشتى چه مى خواهید؟ آنان از سخن گفتن خوددارى کردند، و از پیامبر صلى الله علیه و آله حیا کردند و جوابى نداند.
امام حسین علیه السلام عرض کرد: با اجازه ى تو پدر جان یا امیرالمؤمنین، و با اجازه ى تو مادر جان یا سیدة نساءالعالمین، و با اجازه تو اى برادر جان اى حسن زکى، من براى شما چیزى از میوه هاى بهشتى انتخاب کنم؟ همه گفتند: آنچه مى خواهى بگو یا حسین، ما به آنچه تو برایمان انتخاب کنى راضى هستیم. عرض کرد: یا رسول الله، به جبرئیل بگو: ما رطب تازه مى خواهیم. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند خواسته ى ما را مى دانست.
بعد فرمود: یا فاطمه، برخیز و داخل آن حجره شو، و آنچه در آنجاست براى ما بیاور. فاطمه داخل شد و در آنجا طبقى از بلور دید، که با دستمالى از سندس سبز پوشیده شده، و در آن رطب تازه در غیر فصل آن بود. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: این براى تو از کجا آمده است؟ عرض کرد: از طرف خداست. خداوند هرکس را بخواهد بدون حساب روزى مى دهد همانگونه که مریم دختر عمران این کلام را گفت.
پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و آن را برداشت و در برابر آنان گذاشت و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم. بعد خرمایى برداشت و به دهان حسین علیه السلام گذارد و فرمود: هنیئا مریئا، گوارا و نوش جان باد بر تو یا حسین. سپس رطبى برداشت و به دهان حسن علیه السلام گذاشت و فرمود: گوارا باد بر تو یا حسن. بعد رطب سوم را برداشت و به دهان فاطمه علیهاالسلام گذاشت و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا فاطمه. بعد رطب چهارم را برداشت و به دهان على علیه السلام گذاشت و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا على. سپس رطب دیگرى به على علیه السلام داد و فرمود: گوارا و نوش جان باد بر تو یا على.
آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله برخاست و ایستاد و بعد نشست، و همه از آن رطب خوردند. وقتى به قدر کافى خوردند و سیر شدند، آن طبق با اذن خدا به طرف آسمان بالا رفت.
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: پدر جان، امروز از تو چیز عجیبى دیدم. فرمود: یا فاطمه، اما رطب اولى که به دهان حسین گذاشتم و گفتم: «گوارا باد یا حسین»، شنیدم که میکائیل و اسرافیل مى گفتند: گوارا باد بر تو یا حسین، من هم مثل آنها گفتم. بعد که رطب دومى را برداشتم و بر دهان حسن گذاشتم شنیدم که جبرئیل و میکائیل مى گفتند: گوارا باد بر تو یا حسن، من نیز مثل آنان همان را گفتم. رطب سومى را که برداشتم و بر دهان تو گذاشتم یا فاطمه دیدم حورالعین خوشحالند و از بهشت مشرف بر ما هستند و مى گویند: «گوارا باد بر تو یا فاطمه»، من نیز مثل آنها گفتم. وقتى رطب چهارمى را برداشتم و به دهان على گذاردم، ندا از طرف حق سبحانه و تعالى مى شنیدم که مى گفت: «گوارا و نوش جان باد بر تو یا على»، من نیز موافق قول خداى عزوجل گفتم: سپس رطب دیگرى به على دادم و بعد دیگرى را دادم در حالیکه صداى حق تعالى را مى شنیدم که مى فرمود: «گوارا و نوش جان باد بر تو یا على». سپس من براى احترام و اجلال رب العزة جل جلاله برخاستم و مى شنیدم که خدا مى فرمود: «یا محمد، به عزت و جلالم قسم، اگر از این ساعت تا روز قیامت یکى یکى رطب به على مى دادى، من هم متصل مى گفتم: گوارا و نوش جان او باد».
[ بحار الانوار: ج 43 ص 310 ح 73.]
۹۵/۰۵/۱۶
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک