با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

««شبهه ازدواج ام کلثوم»»

۱-ازدواج و ارتباط با یک خانواده در زمان قدیم دلالت بر دوستی دو خاندان نداشته بر عکس دلالت بر دشمنی بین دو خانواده داشته که با ازدواج و دختر گرفتن در صدد از بین بردن و کنترل دشمنی هم داشتند، و این موضوع در تمام زندگی های قبیلگی قدیم مرسوم بوده است

۲-ازدواج دو نفر دلیل بر پذیرش عقاید طرف مقابل نیست

۳-رسول الله (ص) با دختران دشمنان خود نیز ازدواج کرده‌اند، مثلا دختر ابوسفیان به نام ام‌حبیبه و نیز دختر حی ابن اخطب (از منافقین معروف) و  دختران ابوبکر و عمر به نام عایشه

۴-مرحوم کلینی در فروع کافی(ج5، ص346 در باب تزویج ام‌کلثوم) از امام صادق:«آن ازدواج، ناموسی بوده است که از ما به اکراه ربوده‌اند»

۵-مرحوم کلینی باز از امام صادق(ع) روایت کرده است:

*چون عمر از امیرالمؤمنین  علی (ع) وی را خواستگاری نمود، حضرت به او فرمودند: «ام کلثوم دخترکی است!».

*عمر به عباس [عموی پیامبر] گفت: «ایراد بر من چیه؟ آیا در من عیبی است؟!» 

*عباس گفت: قضیه چیست؟!

*عمر گفت: «من از پسر برادرت خواستگاری دخترش را نموده‌ام و او مرا رد کرده است! آگاه باشید که من حتماً و یقیناً چاه زمزم را با خاک پر می‌کنم و جای هیچ شرف و مکرمتی برای شما باقی نمی‌گذارم مگر آن که آن را از اساس ویران می‌کنم! و حتماً و یقیناً برای علی دو شاهد می‌گمارم که وی دزدی کرده است و حتماً و یقیناً دست او را می‌بُرَم!»

*عباس به نزد امیرالمؤمنین علی(ع) آمد و از او خواست تا امر نکاح او را به دست وی بسپرد و حضرت هم اختیار ازدواج را به عباس سپردند.

*پس می‌بینیم که اگر چنین ازدواجی هم رخ داده باشد(بنابر ناقلین فوق) ازدواجی از روی اکراه و بلکه به خاطر جلوگیری از اقدامات نامعقول و تهاجمی خلیفه دوم بوده است، نه اینکه از روی رضایت و طیب خاطر باشد.

*تذکر: عده ای اصلا قائل به این ازدواج نیستند

**منبع: نرم افزار پاسخ های ما، موسسه قرآنی میقات القرآن، بازار اندروید

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۳
مهدی فراحی

المناجات الاُولى‏:«مناجاه التَّائِبینَ»


مناجات اول: مناجات توبه‏کنندگان‏


 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


بنام خداى بخشاینده مهربان


اِلهى‏ اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى‏، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ‏


خدایا خطاها و گناهان لباس خوارى بر تنم کرده و دورى از تو جامه‏


مَسْکَنَتى‏، وَاَماتَ قَلْبى‏ عَظیمُ جِنایَتى‏، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ یا اَمَلى‏


بیچارگى بر تنم افکنده و برزگ جنایتم دلم را میرانده پس تو زنده‏اش کن به بازگشت خودت (بسوى من) اى آرزو


وَبُغْیَتى‏، وَیا سُؤْلى‏ وَمُنْیَتى‏، فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى‏ سِواکَ غافِراً،


و مقصودم و اى خواسته و آرمانم به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده‏اى نیابم‏


وَلا اَرى‏ لِکَسْرى‏ غَیْرَکَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَهِ اِلَیْکَ، وَعَنَوْتُ‏


و براى شکستگیم جز تو شکسته‏بندى نبینم و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته و با زارى کردن‏


بِالْاِسْتِکانَهِ لَدَیْکَ، فَاِنْ طَرَدْتَنى‏ مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى‏


در برابرت خود را به خوارى کشاندم پس اگر توام از درگاه خویش برانى در آن‏حال به که روآورم؟ و اگر توام‏


عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ، فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى‏ وَافْتِضاحى‏، وَوا لَهْفاهُ‏


از نزد خویش بازگردانى به که پناه برم؟ و بس افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ‏


مِنْ سُوءِ عَمَلى‏ وَاجْتِراحى‏، اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ


از کار بد و گناهانى که بدست آورده‏ام از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکسته‏بند


الْعَظْمِ الْکَسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى‏ مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ‏


استخوان شکسته که ببخشى بر من گناهان نابود کننده‏ام را و بپوشى بر من کارهاى پنهانى‏


السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى‏ فى‏ مَشْهَدِ الْقِیامَهِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ،


رسواکننده را و مرا در بازار قیامت از نسیم جان‏بخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى و از


وَلاتُعْرِنى‏ مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ، اِلهى‏ ظَلِّلْ عَلى‏ ذُنُوبى‏


لباس زیباى گذشت و چشم‏پوشى خود برهنه‏ام نکنى خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز


غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى‏ عُیُوبى‏ سَحابَ رَاْفَتِکَ، اِلهى‏ هَلْ‏


و ابرریزان مهربانى و رأفتت را براى شستشوى عیبهایم بفرست خدایا آیا


یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى‏ مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ،


بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وى‏را از خشم او پناه دهد


اِلهى‏ اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَاِنّى‏ وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ،


معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم‏


وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَهِ حِطَّهً فَاِنّى‏ لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ،


و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم‏


لَکَ الْعُتْبى‏ حَتّى‏ تَرْضى‏، اِلهى‏ بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ‏


خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خوشنود شوى خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه‏ام بپذیر و به بردباریت‏


عَنّىِ اعْفُ عَنّى‏، وَبِعِلْمِکَ بى‏ اِرْفَقْ بى‏، اِلهى‏ اَنْتَ الَّذى‏ فَتَحْتَ‏


از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن خدایا تویى که درى از عفو خود


لِعِبادِکَ باباً اِلى‏ عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَى اللَّهِ تَوْبَهً


بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى و فرمودى «بسوى خدا بازگردید با توبه‏


نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ، اِلهى‏ اِنْ کانَ‏


صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد خدایا اگر براستى‏


قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ، اِلهى‏ ما اَنَا بِاَوَّلِ‏


سرزدن گناه از بنده‏ات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکو است معبودا من نخستین کسى نیستم‏


مَنْ عَصاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یا مُجیبَ‏


که نافرمانیت کرده و توبه پذیرش گشته‏اى و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان‏


الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا


کرده‏اى، اى پذیرنده بیچاره اى غمزدا اى بزرگ احسان اى داناى اسرار نهان اى‏


جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ‏


نیکو پرده‏پوش شفیع گردانم نزد تو جود و کرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانیت‏


[بِجَنانِکَ‏]وَتَرَحُّمِکَ‏لَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى‏، وَلا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى‏،


در پیش تو پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن‏


وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى‏، وَکَفِّرْ خَطیئَتى‏ بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.


و توبه‏ام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۱
مهدی فراحی

««قبله بهشتیان»»

**آیا در بهشت نیز قبله‌ای وجود دارد که بهشتیان به یک سمت بایستند؟

**پاسخ 

*از آیات قرآن و یا روایتی قطعی الصدور چنین موضوعی استفاده نمی‌شود،

*از برخی روایات ضعیف چنین مفهومی استشمام می شود، مانند روایت مرسله زیر:

*امام باقر(ع): خداوند در زیر عرش چهار ستون نهاد و نام آن‌را ضراح گذاشت که همان بیت المعمور است. پس به فرشته‌‏ها امر کرد تا به دور آن طواف کنند. بعد از آن فرشتگان را فرستاد و به آنان فرمود تا در زمین، خانه‌‏اى شبیه و به اندازه آن بسازند، و دستور داد تا کسانی که در زمین هستند دور آن طواف کنند. [1] 


[1]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبداللّٰه، فقه القرآن، محقق، مصحح، حسینی‌، سید احمد، ج ‏1، ص 292، قم،

کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1405ق.

**لینک تفصیلی و اصلی خبر

http://shiastudies.net/portal/mobile/?id=22992

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰
مهدی فراحی

««خروپف»»

**چگونگی به وجود آمدن:در هنگام خواب جریان هوای پر تلاطم می‌تواند، باعث می شود بافت‌های بینی و گلو مرتعش شوند خروپف به وجود بیاید.

**آمار: حدودا 45% مردان و 35% زنان به خروپف دچارند

**دلایل اصلی خروپف**

۱-تنفس دهانی 

بیشتر دهانی تنفس کنندگان خروپف می‌کنند، زیرا جریان یافتن هوا از طریق دهان سبب ارتعاش قویتر بافت‌ها می‌شود.

البته علل تنفس از دهان انسداد راههای بینی می باشد که انحراف تیغه، آلرژیها، عفونت‌های سینوسی، تورم مخروط ها، یا آدنوئیدهای بزرگ میباشد.

تذکر: در بالغین، معمولترین علل انسداد انحرافات تیغه‌ای ناشی از شکستگی بینی یا تورم بافتی ناشی از آلرژی و در کودکان، اغلب آدنوئیدهای بزرگ علت هستند 

 ۲-وضعیت خوابیدن

هنگامیکه ما دراز کش می‌ خوابیم، جاذبه سقف دهان، زبان کوچک و زبان را به سمت عقب فشار می‌دهد و این باعث انسداد راه هوا و خروپف می شود. در این مورد، اگر به خروپف کننده با ملایمت یادآوری شود (با آرنج به دنده‌ها) که به پهلویش بچرخد، بافت‌ها دیگر به سمت عقب فشار داده نمی‌شوند و خروپف کردن کاهش می‌یابد.

۳-داروها و الکل و خروپف

برخی داروها مثل الکل می‌توانند منجر به افزایش شل شدن عضلات سقف دهان، زبان، گردن و گلو و منسد شدن راههای تنفس هوا و خروپف می شوند و برخی داروها هم به سطوح عمیق‌تر خواب کمک می‌کنند که همچنین می‌تواند خروپف را بدتر کند.

۴-تنگی مادرزادی بینی و حلق

۵-پولیپ بینی

۶-احتقان بینی

۷-بزرگی لوزه ها (کودکان با لوزه های بزرگ اغلب خروپف می کنند.)

۸-بزرگی زبان

۹-چاقی (افراد چاق دارای بافت حجیم گردن هستند.)

۱۰-بلندی کام نرم و زبان کوچک


**آثار زیانبار خروپف**

۱-بعد از خواب، احساس سرحالی نمی‌کنید

۲-در طول روز خسته هستید

۳-با سر درد از خواب بیدار می شوید

۴-نمی‌توانید تمرکز کنید و یا مسائل را به خاطر بسپارید

۵-اطرافیان‌تان متوجه شوند که برای چند ثانیه نمی توانید نفس بکشید


*تذکر: هر فیزیک بدنی می تواند آمادگی خروپف را داشته باشد



** درمان خروپف**

درمان خروپف بستگی به علت آن دارد ولی با رعایت نکات زیر احتمال بهبود هست


1- به پهلو بخوابید. 


2-وزن کم کنید. در برخی موارد وقتی که شما دچار اضافه وزن هستید و گردنتان از حد معمول کمی بیشتر چربی به خود می گیرد به  راه تنفستان فشار می آید و در نتیجه خروپف می کنید .

3-استفاده نکردن از قرصهای آرامبخش هم در این مورد نقش آفرینی می کنند. معمولا با خوردن این قرصها ماهیچه های گردن و تنفسی حالت شل‌تری به خود می گیرند و تنفس را مختل می کنند. و خروپف ایجاد می شود


4- اگر آلرژی دارید آن را درمان کنید. 


5- سیگار نکشید.


6- برای خوابتان برنامه ریزی داشته باشید. در ساعت مشخصی به رختخواب بروید و ساعات معینی برخیزید.


7- اگر باردار هستید و خروپف می کنید حتما به دکتر مراجعه کنید. زنانی که هنگام بارداری خروپف می کنند فرزندان خود را در خطر کمبود اکسیژن قرار می دهند. اگر شما این نشانه ها را دارید حتما با پزشک خود موضوع را در میان بگذارید.


8- زیر سر خود را بلند بگذارید. اگر هنگام خواب بالش بلند استفاده کنید امکان خروپف کردنتان کمتر است زیرا تنفس شما راحت‌تر خروپفمی گیرد.


**لینک اصلی مقاله

http://www.fardanews.com/fa/news/255916/%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D8%B1-%D9%88-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%B1-%D8%AE%D8%B1%D9%88%D9%BE%D9%81-%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA-%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۹
مهدی فراحی

««تبدیل تخم مرغ آب پز به خام»»

*دانشمندان موفق شده اند با استفاده از اوره و نوعی همزن مخصوص، تخم مرغ آب پز را دوباره به تخم مرغ خام تبدیل کنند.

*این شیوه در تولید پنیر کاربرد دارد.

*در درمان سرطان نقش مهمی خواهد داشت.

* بازیافت پروتئین کاری گرانقیمت است و حدود چهار روز طول می کشد و بسیار گرانقیمت هست ولی با استفاده از این روش می‌توان از مخمر یا باکتری ای‌کولای استفاده کرد و پادتن ضد سرطان را بسیار ارزانتر و سریعتر تولید کرد.

منب

*ستاره نیوز

*لینک اصلی و تفصیلی خبر

http://www.zendegisalem.com/?p=13916

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۵
مهدی فراحی

««سوال و جواب درباره مرگ»»

*پرسش: من نمی خوام زنده باشم، کی گفته منو بیافرینی؟ چرا من من شدم؟ خدا دوست ندارم!

 

پاسخ:

1ـ کدام خدا را دوست ندارید؟! اگر منظورتان همان خدایی است شما برای خود ساخته اید بنده هم او را دوست ندارم. چون اساساً چنان خدایی وجود ندارد که کسی دوستش داشته باشد.

2ـ فرموده اید: « چرا من، من شدم؟»

چنین سوالی از ریشه مشکل دارد. چون محال است الف، الف شود. محال است، انسان انسان شود. محال است شما، شما شوید. خدا شما را شما نیافریده، بلکه شما را آفریده است. به تعبیر اهل حکمت، خدا به جعل بسیط خلق نموده نه به جعل مرکّب.

3ـ فرموده اید: « کی گفته منو بیافرینی؟!»

با کی هستید؟! با خدا؟! خدا ذاتاً غیر قابل بازخواست می باشد. کسی که از خدا بازخواست می کند، از خدا بازخواست نمی کند، بلکه از خدای توهّمی خودش بازخواست می کند. خدای حقیقی متن وجود است، و امری واقع نمی شود مگر با او. اگر بازخواست بشر، وجود دارد، پس خود آن بازخواست، با خدا موجود می شود. خدا یعنی وجود. لذا «انسان وجود دارد» یعنی «انسان، خدا دارد». «بازخواست، وجود دارد» یعنی «بازخواست، خدا دارد».

امّا غیر خدا، وجود نیستند، بلکه ماهیّاتی هستند که وجود دارند؛ یعنی خدا دارند.

4ـ فرموده اید: « من نمی خواهم زنده باشم»

حیات، از اوصاف ذاتی وجود و بلکه عین وجود می باشد؛ لذا هیچ موجودی نیست که حیّ نباشد. موجود غیر زنده یعنی موجودی که موجود نیست. لذا تعبیر « موجود غیر زنده » مثل تعبیر « دایره چهارضلعی» تعبیری است گزافه و متناقض. بر این اساس، « من نمی خواهم زنده باشم» یعنی « من نمی خواهم وجود داشته باشم». و گفتیم که « وجود » یعنی خدا. لذا معنی این حرف آن است که « خدا، خدا نباشد» یا « وجود، وجود نباشد». حیات، خداست؛ و موجودات حیات دارند، یعنی خدا دارند.

تا اینجا فکر کنم به اندازه ی کافی ذهنتان را آشفته کرده ام. غرض این بود که بگویم در آن پایین ها خبری نیست؛ سرتان را بلند کنید تا ببینید که در این بالا چه خبرهاست؟! از زمین تن فراتر شوید در آسمان خویش نظر کنید تا ببینید که از صمیم قلبتان خدا را دوست دارید و حیات می خواهید؛ و از اینکه هستید لذّت می برید. اگر خدا را دوست ندارید و حیات نمی خواهید و از آفرینش خود لذّت نمی برید، پس برای چه سوال می کنید؟ پس برای چه می گویید: « چرا من ، من شدم».

سوال کردن یعنی از جهل ـ که امر عدمی است ـ فرار کردن و علم خواستن ، که امر وجودی است. اگر شما از وجود داشتن بیزارید پس چرا با سوال نمودن، وجود بیشتر(علم) می خواهید؟! و حقیقت علم خداست؛ لذا شما با سوال نمودن، در حقیقت ظهور خدا را در خودتان بیشتر می خواهید. بلی شما خدایی وهمی برای خود ساخته اید که ارزش دوست داشتن ندارد. چنین موجودی را نباید هم دوست داشت. چون امر عدمی است.

اگر شما طالب عدم شدن هستید، پس این همه من من گفتن چیست؟ این همه من می خواهم و دوست دارم و دوست ندارم و ... چیست؟ اینها همه از وجود برمی خیزند. اگر عدم شدن می خواهید، سوال نکنید؛ دوست داشتن و نداشتن را کنار بگذارید؛ طلب را رها کنید؛ من من نکنید؛ اعتراض نکنید؛ و ... . چون همه ی اینها آثار وجودند؟! چطور شما آثار وجودی را به نمایش می گذارید و مدّعی عدم خواهی هستید؟!!! مثل کسی که در مذمّت آب خوردن سخنرانی می کند و بین سخنرانی مدام آب می خورد. اصلاً مگر می شود که عدم را خواست؟! خواستن امر وجودی است و به عدم تعلّق نمی گیرد.

 

5ـ ریشه ی اساسی مشکل حضرت عالی، در کشف هدف خلقت انسان ، در نوع نگاه شما بزرگوار به عالم هستی ، نحوه ی تصوّرتان از خدا و خلق و نحوه ی نگرشتان به رابطه ی بین خدا و خلق می باشد ؛ و با چنان نگاهی طبیعی است که چنین مشکل فکری پیش آید. لذا برای رسیدن به پاسخ پرسشتان لازم است مقداری درباره ی حقیقت وجودی عالم و انسان و رابطه ی بین خدا و خلق بحث شود تا حضرت عالی در فضایی دیگر به جستجوی هدف خلقت بگردید. بر این اساس ، عرض می شود:

الف. عدم محض ، نه قابل تصوّر است و نه حکم بر می دارد. لذا حکما فرمودند: « المعدوم المطلق لایخبر عنه ـــ از معدوم مطلق نتوان خبر داد.» یعنی عدم حقیقی ، موضوع هیچ گزاره ای واقع نمی شود. امّا آنچه انسان آن را عدم یا معدوم می نامد ، صرفاً مفهومی ذهنی است که خودش وجود ذهنی دارد. و وجود ، چه ذهنی باشد و چه خارجی ، وجود است نه عدم.

ب. باید توجّه داشت که عدم و نیستی چیزی نیست که موجودی از آن خلق شود و شیء موجود نیز قابل معدوم شدن نیست. چون وجود، نقیض عدم می باشد و چیزی تبدیل به نقیض خود نمی شود. عالم سراسر وجود است و جز وجود هیچ نیست و هر چه غیر وجود فرض شود ، اعتباراً غیر وجود است ولی حقیقتاً موجودی ذهنی است و در ظرف دهن وجود دارد.

ج. همچنین باید توجّه داشت که اگر چیزی حقیقتاً معدوم بوده و در هیچ موطنی وجود نداشته محال است موجود شود ؛ چرا که این هم در حقیقت تبدیل شدن عدم به وجود است. بلی انسان زمانی نبود و اکنون هست ، امّا این عدم محض نیست ، بلکه معدومیّت در عالم زمانی است. خدا موجودات را از چیزی برنساخت ولی از عدم نیز نیافرید ؛ بلکه او را از بطن وجود به متن وجود و از کنه وجود به حدّ ظهور آورد. همان گونه که آدمی صور خیالی خود را از کنه اراده اش به صحنه ی ذهن می آورد و آنگاه آنها را به کنه اراده باز می گرداند و باز دوباره می تواند آنها را ظاهر سازد. موجودات نیز ظهور اراده ی خداوند متعال می باشند ؛ و البتّه شکّی نیست که برای خداوند سبحان تجدّد اراده و ذهن و خیال بی معنی است ؛ و مثال یاد شده صرفاً برای تقریب مطلب به ذهن بود. خداوند متعال فرمود: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ـــــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معیّن. » (الحجر:21) و امیر مومنان(ع) فرمودند: « فِی الْعَرْشِ تِمْثَالُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَالَ وَ هَذَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُه ـــــ در عرش تمثال هر آنچه خدا خلق نموده ـ از خشکی و دریا ـ موجود می باشد ؛ و این است تأویل قول خداوند که فرمود: « و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم و معیّن. »» (بحار الأنوار ، ج‏55 ،ص34 )

پس چنان نیست که ما نبودیم و ناگهان پیدا شدیم. بلی در این دنیا نبودیم و به این دنیا نازل گشتیم. امّا حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه ، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت ؛ و قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود ؛ و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم ؛ و سابق بر آن در عرش بودیم که مرتبه ی علم الهی است امام رضا (ع) فرمودند:« ... الْعَرْشُ اسْمُ عِلْمٍ وَ قُدْرَةٍ وَ عَرْشٍ فِیهِ کُلُّ شَیْ‏ء ــــ عرش اسم علم و قدرتی است و عرشی است که هر چیزی در آن است.» (بحار الأنوار ، ج‏55 ،ص14 ) و قبل از آن در حضرت اسماء الله شرف حضور داشتیم ، لکن وجودمان عین اسماء الله بود.

پس چون مشیّت حضرت احدیّت بر آن تعلّق گرفت که حقیقت آدمی را از نزد خود ، که عالم اسماء الله و عرش اوست ، به صحنه ی دنیا بیاورد ، ملائک را گفت: « من قرار دهنده ی خلیفه ای در زمین هستم ». فرشتگان گفتند: « پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟! در حالی که ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم ، و تو را تقدیس مى‏کنیم». پروردگارت فرمود: « من چیزی مى‏دانم که شما نمى‏دانید.» ؛ سپس علم الاسماء را تماماً به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: « اگر راست مى‏گویید ، اسماء اینها را به من خبر دهید! » ؛ فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو ، ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم؛ تو دانا و حکیمى.» فرمود: «اى آدم! آنان را از اسمائشان آگاه کن!» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را می دانم؟! و نیز می دانم آنچه را آشکار می کنید، و آنچه را پنهان می داشتید.»» (بقره:30 ـ 33)

آری آدمی ظهور دنیایی تمام اسماء الله است لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا می باشد ؛ یعنی موجودی است که خدا را می نمایاند. از اینرو فرشتگان از درک حقیقت آدم و از درک اسماء عاجز بودند ، ولی آدم بر جمیع اسماء الله عالم بود ؛ چرا که خود ظهور آن حقایق بود. البته مخفی نماند که ما افراد عادی بالقوّه خلیفة الله هستیم نه بالفعل ؛ لکن باید از پستترین مرتبه ی وجود که دنیاست تا عالم اسماء الله را با اختیار خویش طیّ نماییم تا مظهر تامّ اسماء الله گردیم و آنگاه است که خلیفة الله بالفعل خواهیم بود.

پس اگر گفته شده که هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است ، مقصود رسیدن به مقام خلیفةاللهی است ؛ مقامی که در آن رتبه ، انسان نه بهشتی که بهشت آفرین می شود. چرا که مرتبه ی اسماء ، مقام کن فیکون است و صاحب آن مقام به حکم آنکه مظهر اسم الخالق گشته به اذن الله ، توان خلق دارد. البته فعلاً آنچه از این حقایق قدسی می گوییم و می شنویم ، الفاظی بیش نیستند ؛ که شنیدن کی بُوَد مانند دیدن و دیدن کی بَُوَد مانند شدن. به قول شیخ محمود شبستری: « که وصف آن به گفت و گو محال است ـــ که اهل حال داند کان چه حال است.»

حاصل کلام اینکه ترسیم رابطه ی خدا و خلق به صورت مخترع و روبات و امثال آن، صحیح نیست و طبعاً نتایجی هم که از چنان تصوّری گرفته می شود متناسب با همان تصویر خواهد بود.

خلق ، نه عین خدا هستند و نه جزء خدا و نه داخل خدا ، چرا که خدا نه جزء دارد و نه داخل. ولی مخلوقات جدا از خدا و خارج از او هم نیستند ؛ چون خدا وجود نامحدود است و برای وجود نامحدود ، خارج ، معنی ندارد ؛ و چون خارج ندارد ، خلق او نیز نمی توانند بیرون از او و جدا از او باشند. همچنین خدا داخل در اشیاء است ولی نه جزء آنهاست و نه عین آنها و نه محدود به حدّشان ؛ کما اینکه خارج از آنهاست امّا از آنها جدا نیست و از خودشان به خودشان نزدیکتر است.

« سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع بِمَ عَرَفْتَ رَبَّکَ فَقَالَ بِمَا عَرَّفَنِی نَفْسَهُ قِیلَ وَ کَیْفَ عَرَّفَکَ نَفْسَهُ فَقَالَ لَا تُشْبِهُهُ صُورَةٌ وَ لَا یُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا یُقَاسُ بِالنَّاسِ قَرِیبٌ فِی بُعْدِهِ بَعِیدٌ فِی قُرْبِهِ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یُقَالُ شَیْ‏ءٌ فَوْقَهُ أَمَامَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‏ءٍ فِی شَیْ‏ءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‏ءٍ مِنْ شَیْ‏ءٍ خَارِجٍ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لَا هَکَذَا غَیْرُهُ وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُبْتَدَأ ــــــ از امیرمومنان(ع) پرسیده شد: پروردگارت به چه چیزی شناختی؟ فرمودند: به آنچه که خودش ، خودش را به من شناساند. گفته شد: چگونه خودش را به تو شناساند: فرمود: صورتی شبیه او نیست و با حواسّ ادراک نمی شود و با مردم مقایسه نمی گردد. نزدیک است در عین دوری و دور است در عین نزدیکی. فراتر از هر چیزی است ولی گفته نمی شود چیزی است فوق آن. پیشاپیش هر چیزی است ولی به او پیش گفته نمی شود. داخل در اشیاء است ولی مانند داخل بودن چیزی در چیزی و خارج از اشیاء است امّا نه مانند خارج بودن چیزی از چیزی. منزّه است آن کسی چنین است غیر او چنین نیست و برای هر چیزی آغازی است. » (التوحید للصدوق ،ص 285 )

همچنین فرمودند: « هُوَ فِی الْأَشْیَاءِ عَلَى غَیْرِ مُمَازَجَةٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَیْرِ مُبَایَنَةٍ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یُقَالُ شَیْ‏ءٌ فَوْقَهُ وَ أَمَامَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لَا یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‏ءٍ فِی شَیْ‏ءٍ دَاخِلٍ خَارِجٌ عَنِ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‏ءٍ مِنْ شَیْ‏ءٍ خَارِج‏ ـــــــ هو در اشیاء است بدون اینکه با آنها آمیخته باشدو خارج از آنهاست بی آنکه از آنها جدا باشد. فراتر از هر چیزی است ولی گفته نمی شود چیزی است فوق آن. پیشاپیش هر چیزی است ولی به او پیش گفته نمی شود. داخل در اشیاء است ولی مانند داخل بودن چیزی در چیزی و خارج از اشیاء است امّا نه مانند خارج بودن چیزی از چیزی.» ( إرشاد القلوب إلى الصواب ، ج‏2 ،ص 375 )

حال خود قضاوت فرمایید که خدای موجود در اذهان اکثر مردم و از جمله خودتان، چنین خدایی است یا نه؟ حتماً تصدیق می فرمایید که خدای اکثر ما انسانها ، انسان واره ای است مثل خودمان ، لکن در ابعادی کیهانی. افراد راه نرفته در وادی معارف اهل بیت (ع) قادر نیستند اراده و ذهن و عقل خود را بشناسند کجا رسد که از حقیقت فرشتگان آگاهی یابند و کجا رسد که عرش و کرسی را بشناسند و کجا رسد که به درک اسماء الله نائل گردند و کجا رسد که به ذات احدی معرفت یابند. و آنگاه قضاوت فرمایید که با چنین تصویر ابتدایی از خدا و خلق و رابطه ی بین آن دو ، ما انسانهای دور افتاده از معارف اهل بیت (ع) ، چه تصویری از هدف خلقت انسان خواهیم داشت؟! امّا اولیای الهی که به حقیقت کلام امیر مومنان رسیده اند ، هدف انسانی را چنان والا یافته اند که حتّی حاضر نیستند یک لحظه از عمر خویش را هم به بطالت بگذرانند. لذا یکی از بزرگان در حقّ آیةالله بهجت و حضرت امام راحل (رحمة الله علیهما) فرمودند: « این دو بزرگوار یک لحظه هم در عمر خود بازی نداشتند.» یعنی همه ی کارهایشان در مسیر هدف غایی بود و بس. در روایت نیز آمده است: « حضرت یحیی (ع) کودکی بود ، پس کودکان به وی گفتند: بیا با ما بازی کن! فرمود: آه ، به خدا سوگند که ما برای بازی خلق نشده ایم ، بلکه جدّاً برای امر عظیمی آفریده شده ایم. » ( تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) ، ص 659 ) ؛ مشکل برخی ها در این است که این امر عظیم را نیافته اند؛ لذا آفرینش در نظرشان بازیچه می نماید.


http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D9%87%D8%AF%D9%81-%D8%AE%D9%84%D9%82%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D9%85%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D9%85-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%85%D8%8C-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%A7-%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D8%9F.htm

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۸
مهدی فراحی

««ناگفته هایی از ام المومنین خدیجه کبری»»

*حضرت خدیجه (س) به فرموده پیامبر عظیم الشان اسلام یکی از چهار زن برتر خلقت از آغاز تا انجام بوده

*دلیل عظمتش معرفتش به رسالت و امامت هست.

*اختلاف سنی با پیامبر ۲سال بوده نه ۱۵ سال

*ایشان خواستگاران سر شناس عرب را رد کرد و به جوانی پیشنهاد ازدواج داد که امتیازش فقط شرافت خانوادگی بود

*حضرت خدیجه اولین مسلمان و اولین شیعه هست چرا که اولین نفری است که با امام علی ده ساله بیعت کرد.

*پیامبر به حضرت خدیجه (س) رو کردند و فرمودند: ای خدیجه با علی به عنوان جانشین و امام پس از من بیعت کن. حضرت خدیجه (س) بیعت کرد. 

لینک اصل 

http://shiastudies.net/portal/mobile/?id=22973

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۰
مهدی فراحی

««اقسام وطن»»

**وطن بر چند قسم است:


۱. وطن اصلى یا پدرى و مادرى یا مسقط الرأسى: انسان در وطن پدر ومادر که متولد شد و همراه آنان زندگى مى کند، این محل، وطن پدر و مادرى انسان محسوب مى شود و تامادامى که از این وطن اعراض نکند، وطن او حساب مى شود.[۱]


۲ وطن انتخابى: انسان گاهى از وطن اصلى خود به مکان دیگرى منتقل مى شود و آن جا را وطن خود انتخاب مى کند و تصمیم دارد تا آخر عمر در آن جا زندگى کند.[۲]


۳ وطن عرفى: گاهى انسان تصمیم دارد مدت طولانى در شهرى مشغول کار یا مشغول درس شود، اگر این مدت طولانى باشد به طورى که به هر کجا سفر مى کند باز به این جا بر مى گردد، به این وطن، وطن عرفى مى گویند و نماز او در این وطن تمام و روزهء او صحیح است و مانند وطن اصلى است، در این گونه وطن لازم نیست انسان قصد ماندن تا آخر عمر داشته باشد، آیات عظام خویى، گلپایگانى، تبریزى، سیستانى، مکارم و...این گونه وطن را قبول دارند.[۳]

*تذکر: وطن عرفی را امام خمینی و رهبری قبول ندارند

[۱]. توضیح المسائل مراجع، ج ۱ مسئله ۱۳۳۱.

[۲]. همان، مسئله ۱۳۲۹و ۱۳۳۰.

[۳]. همان، مسئله ۱۳۳۱.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۴
مهدی فراحی

متن شایعه


 "فوری فوری 

گرفتن گوشی  Galaxy s6 به صورت رایگان 



(هنوز فرصت باقیسست تا شما هم صاحب گران قیمت ترین گوشی Galaxy S6 شوید.) 


آیا شما نیز میخواهید صاحب Galexy S6 شوید؟ 

آیا شما هم مشکل مالی دارید برای خرید گوشی؟ 

آیا از گوشی خود خسته شده اید؟ 


پس این پست های پیج ما را Share دهید و IP خود را ثبت و افزایش دهید. 


روش ثبت IP: برای ثبت IP شما باید عضو پیج ما باشید و به طور خودکار IP شما ذخیره میشود و هر کاربر که از طرف شما عضو پیج ما میشود به IP شما متصل میشود و در شاخه ی زیر مجموعه ای شما قرار میگیرد و خود نیز IP جدید تشکیل میدهد پس تعداد کاربر های خود را با دعوت دوستان افزایش دهید. 


روش دریافت کالا: 

سریال نامبر شما برای دریافت لازم است یعنی وقتی شما تعداد کافی کاربر به پیج معرفی کنید به طور خودکار برای شما سریال نامبر IP ارسال میشود و شما برای دریافت به معتبر ترین مرکز خدمات سامسونگ در شهر خود مراجعه کرده و با سریال نامبر گوشی خود را دریافت میکنید. 

برای شروع بر روی لینک زیر کلیک کنید. 

Linke Page Samsung: 

http://line.me/ti/p/%........."

پاسخ شایعه


1. در اکانت های line@ یا همان پیجهای رسمی لاین، امکان رهگیری اشخاص منتشر کننده مطالب پیجها یا لینک آنها ، وجود ندارد و دسترسی به آی پی کاربران نیز با هیچیک از نرم افزارهای منتشر شده سایت لاین امکان ندارد. 


http://terms.line.me/line_rules/?lang=en-US

2. تصاویر این صفحات ، ناشیانه از سایتهای مختلف کپی شده و مشخصا نماینده رسمی هیچ شرکتی نیستند . 

حتی از عدم آگاهی عده ای سو استفاده شده و وعده هدیه محصولاتی را می دهند که هنوز تولید نشده اند ! 


http://shayeaat.ir/extrapage/0207

3. متنهای این صفحات سرشار از غلطهای املایی و نگارش کودکانه بوده  و موید غیر رسمی بودن آنهاست. 


4. شرکتهای رسمی نیازی به چنین تبلیغات پر هزینه و کم بازدهی ندارند. آنهم صرفا در یک نرم افزار تلفن همراه و صرفا در یک کشور ! 


5. کامنتهای دریافت کالا در این پیجها غیر واقعیست و با تبانی با برخی کاربران و وعده انتشار اکانت آنها و ... درج شده است . 

نمونه ای از پیشنهاد بیشرمانه اداره کنندگان این پیج ها : 


http://uupload.ir/files/4dkm_1431858601526.jpg

6. پیج هایی که با نام بازیگران اقدام به انتشار محتوای مشابه کرده اند نیز فاقد اصالت بوده و در مواردی از جانب ایشان تکذیب شده است. 


https://instagram.com/p/2vfVoEsY-C/

7. در مواجهه با این پیام ها به جای طمع کردن می بایست با تفکر و تحقیقی ساده از سو استفاده سودجویان از خودمان جلوگیری کنیم . لذا به آن دسته که فریب گردانندگان پیجها را خورده اند ، توصیه می شود هر چه سریعتر نسبت به خروج و بلاک کردن این پیجها اقدام نمایند . 


حق جو و حق طلب باشیم


لینک مطلب جهت انتشار: http://shayeaat.ir/post/270

عضویت در پیج سیره شهدا و رهبری:

http://line.me/ti/p/%40cnj5604b

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۸:۴۲
مهدی فراحی

شایعه و پاسخ جنبش خزینه

**در زیر متن شایعه جنبش خزینه به همراه جواب امده است، در مقدمه اهداف شایعه بیان می شود:

**اهداف از شایعه:

*متمدن نشان دادن بی سوادترین و بی فرهنگترین شاه ایران

*بدجلوه دادن قیام مقدس و خونین مسجد گوهرشاد

*تخریب دین و علما


««متن شایعه»


"خزینه" حوضچه ای در حمام بود که مردم خودشان را در آن می شستندو آب می کشیدند و غسل می کردند. البته آب خزینه ها معمولا کثیف بود و به راحتی میتوان تصور کرد چنین حوضچه ای منبع پخش انواع و اقسام میکرب ها و شیوع بیماری ها به همه شهر بود. بخصوص انواع بیماری های پوستی مانند تراخم و کچلی و بیماری های قارچی و آبله که در شهر ها بیداد میکرد. معمولا حمامی ها بین دو نوبت مردانه و زنانه هم چوب درخت زالزالک را در خزینه میگرداندند و مو و چرک و کف صابون را جمع میکردندو مقداری آهک هم درون آن می ریختند بلکه از آلودگی آن کمی کاسته شود. از طرفی رضا شاه میدید نیروی کار درمملکت بعلت بیماری و مرگ عملا در حال کاسته شدن است.پس از پیگیری متوجه شد که یکی از علل اصلی مرگ ومیر مردم استفاده از خزینه هاست.تا اینکه به فرمان رضا شاه رسما استفاده از خزینه در حمامها ممنوع اعلام شد.


اماداستان به اینجا پایان نیافت. بعد از بسته شدن خزینه ها اعتراض برخی علما و روحانیون بخصوص روحانیت خراسان بلند شد. آنها حزبی به نام حزب خزینه تاسیس کردند و فریاد وا اسلاما سر دادند و استفاده از دوش به جای خزینه را از مظاهر غربگرایی اعلام کردند. این علمای معظم تنها آب خزینه را پاک و به اصطلاح "کرّ" میدانستند و هر چه غیر از آنرا را ناپاک و نجس اعلام کردند. آیات عظام فتوا دادند که منع خزینه "غیرشرعی" است و با آبی که از شیر آب میریزد نمیتوان غسل کرد. بنابراین ممنوع کردن خزینه "عمل خلاف شرع رضا شاه" اعلام شد. انها آب «کرّ» را آبی میدانستند که در سه و نیم وجب در سه و نیم وجب در سه و نیم وجب باشد. هر چند که درباره اندازه وجب توضیح ندادند. در چنین آبی میتوان وضو گرفت و غسل کرد ولو در آن حیوانی یا انسانی ادرار کرده باشد. به شرط آنکه عین نجاست در آن دیده نشود و پس از ادرار، آب از خزینه سرریز شود.


بنابراین موضوع خزینه تبدیل شد به یکی از کشاکش های تاریخی بین برخی روحانیون و افرادی که میل به مدرن شدن جامعه داشتند و جنگی بر علیه "دوش حمام" آغاز شد. جنبش خزینه و مخالفت هایی پیرامون آن شکل گرفت و برخی مومنین و متدینین هم تا سالها پنهانی از خزینه استفاده میکردند و نقشه میریختند که چگونه نیمه شبها و به دور از چشم پاسبانها و با چرب کردن سبیل حمامی خود را به خزینه برسانند. تا کم کم به زور باطوم و دگنگ رضا شاه و به مرور زمان مردم به محاسن دوش پی بردند. بعضی علما هم بالاخره فتوا دادند که دوش در حمام عیبی ندارد به شرط آنکه بعد از آن در خزینه غسل کنند! بعدها فعالان جنبش خزینه فتوا دادند که میشود زیر دوش بجای غسل ارتماسی، غسل ترتیبی انجام داد و


احکام و مسائل آن را مطرح نمودند.


اما روایت و جنگ علیه دوش و جنبش خزینه نه اول ماجرا بود و نه آخر ماجرا. علما از مدرسه رفتن دختران و تاسیس مدرسه مدرن گرفته تا تاسیس رادیو و تلویزیون و تریبون به جای منبر و اصولا هر ابزاری که نیاز بشر امروز و نشانه پیشرفت بود دخالت میکردند و از قرآن و دین مایه می گذاشتند و آنرا خلاف شرع و خلاف احکام الهی اعلام میکردند و بقیه را غربزده و طاغوتی اعلام میفرمودند. جنگی که تا امروز به دیش ماهواره و اینترنت ادامه یافته و هنوز آتش بس اعلام نشده است.!!


 جنبش خزینه نه اول ماجرا بود و نه آخر ماجرا. علما اولین بار که دوچرخه به ایران آمد آنرا ارابه جن معرفی کردند. اما داستان شناسنامه از همه جالب تر بود. اولین بار که اعلام کردند مردم برای گرفتن شناسنامه به شهربانی مراجعه کنند، علمای عظام فتوا دادند که این دسیسه انگلیس است تا نام دختران و همسران شما بدانند!!!!!


منبع:عصر ایران"


 پاسخ شایعه



1. این متن در سایت عصر ایران یافت نشد و بر خلاف آن مطلبی در خصوص فواید حمامهای سنتی و شرایط خزینه های پاک و سالم قدیم در این سایت وجود دارد !

http://www.asriran.com/fa/news/241919

2. جستجوها نشان داد این مطلب سابقه و سندیت تاریخی ندارد و منابع منتشر کننده ، همگی از مقاله "فریبا داوودی مهاجر" در سایت ضد انقلاب و ضد دین "روز آنلاین" نقل کرده اند !

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-b132d7edb8.html

3. نویسنده مقاله ، مشاوراسبق دولت اصلاحات بود که در شبکه صدای آمریکا کشف حجاب کرد و در جایی رسما اعلام کرد مذهب را کنار گذاشته و حتی درصفحه اجتماعی خود بخشی برای تبلیغ همجنسگرایی راه اندازی کرده است !

http://www.yjc.ir/fa/news/4671683

4. از چنین فرد و چنین سایتی انتظاری جز دین ستیزی نیست و تولید مطالب جعلی علیه دین و عالمان دین تنها بخشی از اهداف رسمی آنهاست .

5. قیام مردم خراسان به رهبری علما بر ضد رضاخان بابت سیاستهای فرهنگی او خصوصا کشف حجاب بود که منجر به کشتار مسجد گوهرشاد شد و دوش آب و خزینه ، بهانه نویسنده شبهه برای ایجاد بدعت و انحراف افکار از این قیام بزرگ است .

http://www.hawzah.net/fa/Occation/View/66471

6. تغییر سنتها در آن عصر برای بخشی از مردم سخت بوده و در برابر آن مقاومت می کردند اما ارتباط دادن این مطالب بی سند به فتوای علما و دین ، صرفا برای تخریب و کذب محض است.


۷.در بعضی از موارد اهداف استعماری پشت پرده هم بوده مثلا شناسایی انقلابیون و مخالفون طاغوت ووو که اون اهداف بعدها کمرنگ شده است

 

حق جو و حق طلب باشیم

لینک مطلب جهت انتشار: http://shayeaat.ir/post/303

عضویت در پیج سیره شهدا و رهبری:

http://line.me/ti/p/%40cnj5604b

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۹
مهدی فراحی