««خاطره رهبر از ترور خودشان »»
*خاطره امام خامنه ای از ترور ایشان در ششم تیر ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران
*وقتی بمب منفجر شد، قبل از بیهوشی کامل، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم.
*در یکی از حالات، احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم
*احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛ هیچ دستاویزی!
*یعنی هر چه هم عمل پشت سرخودش داشته باشد، باز اگر نتواند تفضّل الهی و رحمت خدا را جلب کند، خاطر جمع به آن عمل نیست.
*آدم شک میکند: آیا این عمل را با اخلاص بهجا آوردم؟ آیا نیّتم صددرصد، خدایی بود؟ آیا در آن شرک و ریا نبود؟ آیا ملاحظهی این و آن نبود؟ به هر حال، ماها مرکز عیوبیم. متأسّفانه، همهی شائبهها در ما هست.
*آنجا انسان احساس میکند که مثل پرِ کاهی بین زمین و آسمان است. از همه چیز منقطع میشود.
*من این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و پیش خدای متعال، تضرّع نمودم و گفتم: «پروردگارا! میبینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم! اگر تفضّلی بکنی، کردهای وَاِلّا ما رفتهایم.»
*منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود. بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم.."
**لینک تفصیلی و اصلی
http://tnews.ir/news/5B9D43781726.html?nm=1