با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

**قائم و ایستادن**

**سوال:

*آیا ایستادن، به هنگام شنیدن نام (قائم)، که سخنرانان و مداحان از آن به جهت برخاستن مردم از جای خود تغییر مکان استفاده می کنند، واجب است ؟

**پاسخ تفصیلی

*درباره فلسفه برخاستن و دست در سر گذاشتن، روایتی ذکر شده است مثل:

*از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» لازم است برخیزیم؟ 

*فرمود: براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‏آمیز مى‏کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید. [1]

 

حضور امام رضا (ع) در خراسان کلمه «قائم» ذکر شد، حضرت برخاست و دستش را بر سر نهاد و فرمود: «اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه» خداوندا! بر فرجش شتاب کن، و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان”۱


و از روایتی چنین استفاده می شود که این رفتار در عصر امام صادق (ع) نیز معمول بوده است.


از حضرت صادق (ع) سوال شد: علت قیام در موقع ذکر «قائم» چیست؟

حضرت فرمود:

صاحب الامر غیبتی دارد بسیار طولانی، و از کثرت لطف و محبتی که به دوستانش دارد، هر کس وی را به لقب قائم – که مشعر است به دولت کریمه او، و اظهار تأثری است از غربت او – یاد کند، آن حضرت هم نظر لطفی به او خواهد نمود؛ و چون در این حال، مورد توجه امام واقع می شود سزاوار است از باب احترام به پا خیزد و از خدا تعجیل در فرجش را مسئلت نماید.» ۲

[1]   . اقتباس از پاسخ شماره 5294 (سایت: 5585)، صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص 640، مؤسسة السیدة المعصومة، 1419 قمری.

[ البته برخاستن به هنگام شنیدن نام قائم امری اخلاقی و مستحب است، واجب نیست.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa10959

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۰
مهدی فراحی

««کریم دواتگر»»

*مردی اصالتا زنجانی و آشوب طلب و ماجراجویی از طبقه سوم زیرین اجتماع.

*در تهران گروه های افراطی او را تشویق به ترور شیخ فضل الله کردند. *البته شیخ او را بخشید.

*در دوره مهاجرت بعد از سقوط دولت موقت کرمانشاه به ریاست نظام السلطنه به تهران بازگشت. 

*در این زمان عضو کمتیه مجازات شد و‌در حقیقت توسط جوخه  ها ی ترور دوره مشروطه استخدام شد و کارش ایجاد رعب و هراس بود.

*او خودش هم نمی دانست چرا با ید به این اقدامات مبادرت ورزد‌، و اصلا  نمی دانست مشروطه و فعالیت سیاسی یعنی چه؟

 

منبع:

حسین آبادیان،«‌ایران؛‌از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند»،‌تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1385، صفحه ۳۴۹


** http://www.yandory.ir/p/Shotent.aspx?id=6289&title=%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%84%D9%85%D9%BE%D9%86

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۲
مهدی فراحی

خیانت در دوران نامزدی

اقدامات لازم پس از روبرو شدن با خیانت نامزد


پس از پی بردن به خیانت خیلی‌ها دست به اقداماتی می‌زنند که بعدها خودشان را شرمنده و پشیمان می‌کند. این کارها ممکن است رفتارهایی چون تلفن زدن به دوستان، والدین یا همکاران فرد مقابل و بردن آبروی او در برابر دیگران، راه‌انداختن دعوا و سروصدای زیاد در محل کار او، موارد شدیدی مانند شروع یک رابطه جدید یا درگیر شدن در روابط جنسی بدون چارچوب و حساب‌نشده صرفاً برای انتقام گرفتن از فرد مقابل را شامل شود.

بنابراین، به نظر می‌رسد که بیش از هر چیز صبر و تحمل زیاد و جلوگیری از هر اقدام غیر عاقلانه‌ای دارای اهمیت فراوانی است.


یکی از مهم‌ترین نکاتی که در اینجا باید ذکر کرد این است که حتماً از برقراری ارتباط با فرد دیگری برای جبران خلأ فرد مقابل یا تلافی کار او اجتناب کنید.

در بسیاری از موارد، پس از مشاوره، با بررسی اوضاع و یا کاهش التهاب و ناراحتی ناشی از این امر و پشیمانی فرد مقابل، ممکن است دو طرف تصمیم بگیرند به ارتباط خود ادامه دهند. در اینجا، حضور فرد سوم (یا به عبارتی، چهارم) که صرفاً برای پوشاندن خلأ فرد خیانت‌دیده یا انتقام از او وارد ماجرا شده است، بسیار مشکل‌ساز خواهدبود.


م. ب مرد جوانی است که از ارتباط خود با نامزدش بسیار راضی است. او با شرمندگی این موضوع را مطرح کرد که چندی پیش، دختر جوانی با حیله‌های فراوان تلاش کرده بود توجه وی را به خود معطوف کند و تا حدی نیز به رغم علاقه شدید به نامزدش، در این امر موفق شده بود،

 اما نامزدش با صبر و حوصله پس از پی بردن به موضوع توانسته بود برخوردی منطقی نشان دهد و ارتباط خود را حفظ کند.



نوشتن


یکی از بهترین و کارکشته‌ترین مشاورانی که می‌توانید در شرایط سختی به او تکیه کنید صبر و تحمل است.

شاید یکی از بهترین راه‌ها برای به‌کار گرفتن این مشاور نوشتن هر چیزی است که در دل دارید.

وقتی دفتری برمی‌دارید و هر چه در دل دارید در آن می‌نویسید، بیش از هر چیز بین احساسات و هیجان‌هایی که در آن لحظه دارید و رفتارهایی که ممکن است از شما سر بزند وقفه ایجاد می‌کنید.

این وقفه می‌تواند به شما در تحمل کردن این مسئله و کنارآمدن با آن کمک‌های فراوانی کند. پس از نوشتن و مرور آنچه نوشته‌اید،‌ خودتان به بسیاری از افکار نادرست یا افراطی خود پی می‌برید و می‌توانید با آنها منطقی‌تر برخورد کنید.


برای مثال، یکی از افکاری که پس از متوجه شدن این امر ممکن است به ذهن خطور کند این است که «او مرا احمق فرض کرده و به من دروغ گفته. بهش نشان می‌دهم که احمق کیست.» این فکر می‌تواند به طیف وسیعی از رفتارهای نابهنجار و غیر منطقی منجر شود، ولی با نوشتن و مرور آن، پس از مدتی، احساس و هیجان همراه با آن ملایم‌تر و قابل تحمل‌تر شود.

وقتی التهاب و خشم ناشی از این فکر کاسته شود، می‌توان آن را با افکار دیگری مانند «احتمالاً امیدوار بوده که من این موضوع را نفهمم» یا «حتی اگر چنین فکری داشته، من هوشمندتر از این حرف‌ها هستم» و یا هر فکر منطقی دیگری جایگزین کرد.


هنگامی که پس از فهمیدن مسئله به این فکر می‌افتید که «حتماً اشکالی در کار من بوده که او مرا کافی نمی‌داند»، می‌توان با مکث و صبر اندکی متوجه این مسئله شد که «اگرچه احتمال دارد مشکلی در رابطه باشد، مسلماً این مسئله صرفاً تقصیر من نیست» یا «من می‌دانم چیزی برایش کم نگذاشته‌ام، پس مشکل صرفاً از سوی من نیست» عبارت‌های مناسب‌تر و تسکین‌بخش‌تری هستند.


نوشتن و مرور هر آنچه ممکن است در آن لحظه ذهن شما را مشغول کند مزیت دیگری نیز دارد: درباره خودتان و کاستی‌ها و حتی مشکلاتتان نکات بسیاری می‌آموزید. مرور کردن و خواندن دوباره فکرها و یادداشت‌ها و تلاش برای سروکله‌زدن با آنها و یافتن جایگزین منطقی‌تری برای آنها، هم با مشغول کردن ذهن شما، التهاب و ناراحتی مربوط به ماجرا را می‌کاهد و هم به شما در حل منطقی‌تر مسئله کمک می‌کند.


س.ب دختر جوانی بود که برای بار دوم از نامزد جدید خود خیانت دیده بود. او بار اول، پس از ناراحتی و گریه فراوان، ازآنجا که فکر می‌کرد حتماً مشکلی در درون اوست که باعث این عکس‌العمل در نامزدش شده است، تصمیم گرفت نامزدی‌اش را لغو نکند و تلاش کرد رابطه‌اش را ترمیم کند. اما بار دوم، مواجهه با این مسئله او را دچار افسردگی کرد. او به شدت به خاطر کاستی‌هایش خود را سرزنش می‌کرد. روزی در پی یافتن راه‌حل به مشاور مراجعه کرد و پس از درک این مسئله که مشکل اصلی در خود او نیست، توانست احساس بهتری پیدا کند و راحت‌تر با این مسئله کنار بیاید.



درد دل و مشورت کنید


در مواقعی که چنین مشکلی روی می‌دهد و از آنجا که این امر با ناراحتی و پریشانی بسیاری همراه است، مشورت و درد دل کردن با فردی دیگر می‌تواند بسیار کمک‌کننده و تسکین‌بخش باشد.

اما باید در انتخاب کسی که با وی مشورت می‌کنید دقت زیادی داشته باشید، زیرا خیلی از افراد ممکن است برای این کار مناسب نباشند.

برای مثال، دوستی را که خود تجربه مشابهی داشته ـ اگرچه ممکن است شما را خوب درک کند ـ برای مشورت انتخاب نکنید. این دوست شکست خورده ممکن است به خاطر همدلی و برانگیخته شدن احساسات مشابه در خودش و وارد کردن مسائل شخصی‌اش، شما را به بیراهه بکشاند یا آتش غم و اندوه شما را شعله‌ورتر کند.

همچنین کسانی که ممکن است در آینده با هر دو نفر سروکار داشته باشند و دانستن این مسئله باعث ازبین رفتن آبروی فرد مقابل نزد او می‌شود برای مشاوره مناسب نیستند. این را به خاطر داشته باشید که از بین رفتن آبروی فرد مقابل به ضرر خود شما خواهدبود.


از سوی دیگر، در این شرایط حساس و آسیب‌پذیر، مشاوره با فرد جوان دیگری از جنس مخالف ـ

برای مثال دوستان او ـ ممکن است شما را در معرض خطر درگیر شدن در رابطه دیگری قرار دهد که به احتمال زیاد منطقی و سنجیده نیست و پایان خوشی نخواهدداشت.


مریم ـ س پس از به هم زدن رابطه با دوست قبلی‌اش، متوجه شد که یکی از دوستان وی برای حمایت و دلداری او تلاش زیادی می‌کند.

او با خوشحالی شکایت‌ها و اندوه‌هایش را با این دوست جدید مطرح می‌کرد و از دریافت حمایت مردانه‌اش لذت می‌برد، تا جایی که روزی متوجه شد وابستگی‌اش به دوست قبلی به این فرد منتقل شده است.

اما این پایان کار نبود. پس از فهمیدن ماجرای خیانت دوست جدیدش، با شگفتی تمام متوجه شد که دوستان صمیمی این فرد خواهان حمایت از او هستند. او بعدها طی مشاوره با مرد میانسالی که برای مشکلاتش به وی مراجعه کرده بود دریافت که این روش متداولی در بعضی از گروه‌های جوانان است که نمی‌گذارند دختری پیش از برخوردار شدن تعداد زیادی از دوستان از گروه آنها خارج شود.


به نظر می‌رسد مشورت با افراد میانسال، به خصوص آقایان میانسالی که به تجربه و خرد آنها اطمینان داریم و می‌توانیم به رازداری و کمک ایشان اعتماد کنیم، بهترین گزینه برای مشورت و کمک گرفتن است.



بخوانید


با گشتی در بازارهای کتاب می‌توانید کتاب‌های خودیاری مناسبی پیدا کنید که به شما در درک و فهم مسئله خیانت و کنار آمدن با آن کمک کنند.


خواندن کتاب‌های مرتبط با این قضیه مانند «چرا بعضی مردها خیانت می‌کنند؟» یا کتاب‌هایی که به طور کلی در کنار آمدن با مشکلات و ناراحتی‌ها به ما کمک می‌کنند یکی از راه‌هایی است که می‌تواند علاوه بر حل مشکل کنونی، در آماده کردن فرد برای مقابله با مشکلات بعدی نیز راهگشا باشد.


منبع : مجله سپیده دانایی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۳
مهدی فراحی

«پو» در کمین ماست


گزارشی درباره سرگرمی این روزهای دختران و زنان جوان


چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!

 وسط جلسه نشسته است و تند و تند از حرف های رییس نت برمی دارد تا چیزی از قلم نیفتد. یکهو صدای آشنایی از گوشی بلند می شود که نشان می دهد بچه از خواب بیدار شده. وقتی این بچه از خواب بیدار می شود خودش را کثیف کرده و طبیعتا گرسنه است. زمان در اینجا حیاتی ست. باید هر چه زودتر به «پو» برسی تا وضعش خراب تر از این که هست نشود. 


کار را رها می کند و دو سه دقیقه ای به رتق و فتق امور این بچه ی مجازی می پردازد و دوباره برمی گردد سرکار!


به گزارش روزنامه خبر؛ «پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد.


وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.


وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و ...


وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!


شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.


یک عاشقانه مثلا آرام!

می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»


در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.


این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.


کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.


این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.


واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:


پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟


بچه من 98 سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.


من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.


کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!


وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!


من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.


عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده... این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.


خطر! «پو» در کمین شماست!

کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!


خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»


اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.


رحیمی، کارشناس روانشناسی رد مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمی‌کنند و وقتی به خود می‌آیند که ساعت‌های زیادی از وقتشان صرف این بازی‌ها شده‌است. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.


این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»


رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای، کمتر وقت می‌کنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده‌است، به گونه‌ای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.


به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.


باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست!

اخبار اجتماعی - واحد مرکزی خبر


باز نشر مطالب بیتوته تنها با ذکر نام و آدرس سایت مجاز می باشد .

http://www.beytoote.com/news/social/mnews5613.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۲
مهدی فراحی

**همنشینی با مردگان**

*بهلول را در قبرستان گفتند، چه می کنی؟

*گفت:  با جمعی نشسته ام که

*به من آزار نمیرسانند،

*حسادت نمی کنند،

*دروغ نمی گویند،

*طعنه نمیزنند، 

*خیانت نمی کنند،

*قضاوت نمی کنند،

*مرا به یاد سرای آخرت می اندازند،

*و پشت سرم بد گویی نمی کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۷
مهدی فراحی

««یار سفرکرده بیا»»

*من از دیار حبیبم غریب افتادم

*بیا بیا گل نرگس برس به فریادم

*در این زمانه ی غربت تو تکیه گاه منی

*ز لطف و مرحمت خویش کن تو امدادم

*تمام زندگی من تصدق سر توست

*وجود خویش همه نذر نام تو دادم

*همیشه گریه ام از دوری شما بوده

*ولی به یاد سحرگاه وصل دلشادم

*خوشم اگرکه حقیرم حقیر خوبانم

*اسیر موی تو هستم ز غیر آزادم

*کمال عاشقی عارفانه حیرانی است

*بدین اصول قدم در ره تو بنهادم

*اگر مرا ز سرخویش وا کنی چه کنم؟

*شبیه یک کفی از خاک رفته بر بادم

*بدین طریق بود عاقبت به خیری من

*تو در میان قنوت سحر کنی یادم

*قسم به اشک غریب مدینه و حرمش

*من از دیار حبیبم غریب افتادم

*به خاک خونی کوچه قسم عزیز الله

*دگر بیا ز سفر ای ذخیره ی الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۲
مهدی فراحی

**صیاد خمینی**

*نام: شهید عبدالرسول زرین 

*سال تولد: ۱۳۲۰

*محل: استان کهکیلویه و بویر احمد

*تا ۶ سالگی پدر و مادرش از دست داد

*در ۱۵ سالگی تنها به اصفهان کوچ کرد

*در ۲۷ سالگی اقوامش را پیدا کرد.

*تعداد فرزندان: ۷ عدد

*در زمان جنگ در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی و سردار رحیم صفوی به نبرد پرداخت

*۶۰ درصد از کار افتادگی داشت اما معافیت را قبول نکرد

*دارای رکورد ۷۰۰ شلیک موفق

*بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعب العبور ، فقط با یکبار فشار دادن ماشه تفنگ (( اس وی دی و اف پی کا)) خاموش کرد.

*شهید حاج حسین خرازی تایید کرده است که او به تنهایی چند هزار بعثی و چندین فرمانده عراقی به هلاکت رسانده

*چند تپه را به تنهائی تصرف نموده، که به نام خودش نام گذاری کرده اند .

*شهید خرازی: انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود و در جای دیگر ایشان را گردان تک نفره زرین خطاب کرده بودند بدین لحاظ که او به اندازه یک گردان موثر بود

*شهادت: سال ۶۲ عملیات خیبر

*دیدار با پیر مراد:وقتی این شهید بزرگوار به دیدار امام خمینی رفته، امام که قبلا تصویرش را دیده بود او را شناخته بود.


**یک خاطره:

*وقتی یکی از نگهبانان را سر بریدند، فردا شهید خودش رفت نگهبانی، یک سنگر دیگر همان نزدیکی درست کرد و کامل استتارش کرد. 

*توی سنگر قبلی هم آدمکی شبیه یک نگهبان درست کرد و منتظر ایستاد.

*دید چیزی شبیه بوته به سنگر نزدیک شد و پرید توی سنگر.

*عبدالرسول هم پشت سرش رفت تو سنگر و سرنیزه را فرو کرد توی گردنش.

*صبح وقتی نیرها، جسد مرد قوی هیکلی دیدند،  باورشان نمی‌شد که عبدالرسول از پس او برآمده باشد.

*به سختی سر نیزه را از گردن آن کومله بیرون آوردند.

«شادی روح امام و  شهدا صلوات»

**منابع:


1-http://www.dsrc.ir/contents/view.aspx?id=13018


2-http://www.dana.ir/News/124862.html


3-http://www.dana.ir/News/124862.html


4-http://taktirandazshhid.blogfa.com/post/5

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۸
مهدی فراحی

متن کامل پرسش

چرا قبر حضرت آدم(ع) در نجف و قبر حضرت حوا در جدّه است؟ آیا واقعاً قبر ایشان در مکه بوده و به نجف برده شده است؟ اگر بله توسط چه کسی این کار انجام شده است؟


پاسخ

روایاتی که درباره دفن حضرت آدم(ع) در نجف اشرف رسیده اگر چه تفاوتی در نقل آن وجود دارد، اما بیشتر آنها در این مسئله که حضرت آدم(ع) در نجف دفن شده است اتفاق نظر دارند، این مسئله در زیاراتی که از اهل بیت(ع) در کیفیت زیارت امیر مؤمنان علی(ع) در نجف وارد شده نیز آمده است.[1]

البته روایت غیر مشهوری نیز در برخی منابع وجود دارد که حضرت آدم(ع) در مکه دفن شده و انتقال به نجف داده نشده است؛ که راه جمع این روایات این است که حضرت آدم(ع) ابتدا در مکه دفن شدند و سپس توسط حضرت نوح(ع) جسدشان به نجف برده شد که برخی از این روایات را بیان می‌کنیم:

1. امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالى به نوح(ع) در حالى که او در کشتى قرار داشت وحى کرد که یک هفته پیرامون کعبه طواف کند و او چنین کرد، سپس وارد آب شد در حالى که آب تا زانوهایش را فرا گرفته بود، آن‌گاه تابوتى را از آب بیرون آورد که در آن استخوان‌هاى آدم(ع) بود و تابوت را به داخل کشتى منتقل ساخت و بارها به دور کعبه طواف نمود، آن‌گاه به باب کوفه و وسط مسجد آن رسید و گروهی که با نوح در کشتى بودند پراکنده شدند، سپس تابوت را در محلّى به نام "غَرى" دفن نمود».[2]

2. روایت شده است: «جنازه حضرت آدم در کوه ابو قبیس که در مکّه است مدفون شد آن‌گاه حضرت نوح(ع) بعد از طوفان استخوان‌هاى آدم(ع) را در تابوتى ریخته آن تابوت را در پشت کوفه دفن کرد، قبر آدم و نوح(ع) در "غرى" (یعنى نجف اشرف) می‌باشد و تابوت امیر المؤمنین على(ع) بالاى تابوت آنها در یک مکان قرار دارد».[3]

3. امام باقر(ع) فرمود: «ما بین رکن و مقام، انباشته از قبور پیامبران الهى است و قبر آدم(ع) نیز در همان محل است».‏[4]

سید بن طاوس درباره قبر حضرت حوا(ع) در جدّه روایت کرده است:

«در صُحُف ادریس(ع) آمده که آدم(ع) ده روز به مرض تب بیمار بود و وفات او در روز جمعه یازدهم محرّم اتّفاق افتاد و او را در غارى در کوه ابو قبیس دفن‏ کرده و او را رو به قبله قرار دادند و عمر او از زمان ایجاد تا هنگام وفات نهصد و سى سال بود و حوّا(ع) فقط یک سال بعد از او زنده بود، سپس پانزده روز بیمارى کشید و آن‌گاه وفات یافت و او را در کنار آدم دفن کردند».[5]


[1]. ر.ک: «قبر حضرت آدم و نوح در نجف»،

[2]. جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 59، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ جزائری، نعمت الله، قصص الأنبیاء، ترجمه: مشایخ، فاطمه، ص 97، انتشارات فرحان، تهران، چاپ اول، 1381ش.

[3]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 23، انتشارات انصاریان، قم، چاپ سوم، 1384ش؛ مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، ص 20، مترجم: نجفى، محمد جواد، اسلامیه، تهران، 1362ش.

[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 214، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[5]. ابن طاوس، علی بن موسی، سعد السعود للنفوس منضود، ص 37، دار الذخائر، قم، چاپ اول، بی‌تا.

منبع: اسلام کوئست


http://shiastudies.net/portal/fa/faq/post/607/ur


کلیه حقوق این پایگاه متعلق به مجمع جهانی شیعه شناسی است. طراحی و پشتیبانی مهدی محمدی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۹
مهدی فراحی

**بدحجاب عاشق امام زمان عج**

.

کی گفته اونایی که چادر ندارن امام زمونو دوس ندارن؟

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ 

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!.... ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟


براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می‌خوره. تو هم سراسیمه میری و می‌بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می‌گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه: عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می‌گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله...

دیدم حالتش عوض شده

.

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقباز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۲
مهدی فراحی

**شهیدی که امام زمان (عج) کفنش کرد**

*یکی از روحانیون می گوید: وقتی عکس شهیدی را که وصیت کرده بود من در مجلس ختمش سخنرانی کنم دیدم، با اجازه در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:

«یا بن الزهرا

یا بیا یک نگاهی به من کن

یا به دستت مرا در کفن کن»

*وقتی این جمله را گفتم، یک نفر شروع کرد فریاد زدن و گفت: «من غسال هستم، دیشب این شهید را آوردند تا غلسش دهم  چون پشت جبهه شهید شده بود

*هنگام کفن کردن، شخص بزرگواری آمد و گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

*من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟

با عجله برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.

*از دیشب تو فکر رمز این جریان بودم.

«اما حالا فهمیدم ...نشناختم...»


**منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" حجه الاسلام سید مسعود پور اقایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۹
مهدی فراحی