با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با ولایت تا شهادت

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

*طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی  ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.*


*روز عاشورا چگونه گذشت؟*

*در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعت ها تنظیم کرده ایم.*


*۵:۴۷ اذان صبح*


*امام علیه السلام بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»*

*طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.*


*حدود ساعت۶*

*امام حسین علیه السلام دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند*


*طلوع آفتاب*

*کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام علیه السلام نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه ی مقابل از امام علیه السلام پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام علیه السلام حدوداً نیم ساعت طول کشده است*


*حدود ساعت ۸*

*بعد از سخنرانی امام علیه السلام چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» آقای قرآن خوانهای کوفه بود(الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.*

*بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.* 

*بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.*


*حدود ساعت ۹*

*روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام علیه السلام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)*


*حدود ساعت ۱۰*

*بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین علیه السلام نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.*

*بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.*

*همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌ علیه السلام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام علیه السلام را تیر باران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام علیه السلام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح،آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.*

*اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام علیه السلام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام علیه السلام حمله کنند زهیر و ده نفر به آنها حمله کردند.*


*حدود ساعت ۱۱*

*بعد از این حملات، امام‌ علیه السلام دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌ علیه السلام» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین علیه السلام را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».*

*یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌ علیه السلام در محاصره واقع شدند، حضرت عباس علیه السلام محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.*


*اذان ظهر*

*حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام علیه السلام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام علیه السلام از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» امام‌ علیه السلام نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌ علیه السلام اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»*


*حدود ساعت ۱۳*

*۳۰ نفر از اصحاب امام علبه السلام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین علیه السلام بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»*


*حدود ساعت ۱۴*

*عاقبت امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام تنها ماندند. عباس علیه السلام اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس علیه السلام دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام علیه السلام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست»*


*حدود ساعت ۱۵*

*امام علیه السلام به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.*

*امام علبه السلام به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام علیه السلام آمدند. بعد از شهادت امام، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.*

*در مقاتل نوشته اند زمانی که امام علیه السلام در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن علیه السلام دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»*


*ساعت ۱۶:۰۶ اذان عصر*

*وقت شهادت امام علیه السلام را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین علیه السلام کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»*

*گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام علیه السلام فرو برد ...*


*حدود ساعت ۱۷*

*بعد از شهادت امام علیه السلام عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.*

*غارت عمومی اموال امام حسین علیه السلام و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.*

*یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام علبه السلام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.*

*نزدیک غروب آفتاب است سر امام علیه السلام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.*


*۱۸:۴۹ اذان مغرب* 

*داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۲
مهدی فراحی

«داستان آموزنده حولاء»

روایت «حولا» دارای مضامین عالی تربیتی در بخش تربیت خانواده و امور زوجین است. توجه به این روایت دیدگاه اسلام را در خصوص مسائل زناشوئی و اهمیت مودّت و محبّت دو همسر بیان می کند.


«حولاء که نام اصلی وی زینب است، عطرفروش بود. وی به خانه پیامبر و همسران ایشان رفت و آمد داشت، و به آنان عطر می فروخت، روزی همسرش او را به کاری خواند ولی وی ابا کرد. تا اینکه شب شد و شوهر از دستش همچنان ناراحت بود، وقتی عازم مسجد شد تا نماز بگذارد، حولاء به دنبالش رفت ولی او روی برگرداند، به سویش رفت و دست راست و سر او را بوسید ولی شوهر همچنان محبّت او را نمی پذیرفت. حولاء فهمید که او به شدّت از وی عصبانی است لذا به رخسار زد و خاک به صورت می ریخت و به شدت و بلند بلند و زار زار می گریست و از ترس خدای جهانیان و اضطراب از آتش جهنّم و روزی که میزانها برپا و نامه ها باز می شود و ترس از عذاب مالک قیامت، می لرزید.


او سپس جعبه آرایش و عطرهای خود را آورد و خویش را معطر ساخت و پاکیزه نمود و چنان کرد که عروس در شب زفاف می کند، سپس رختخواب را پهن نمود و زیر لحاف خود را بر همسرش عرضه نمود ولی شوهر همچنان از او روی برمی گرداند، او دیگر بار به سویش آمد تا بلکه قبولش کند ولی شوهر باز صورتش را از وی برگردانید، حولاء چون وضعیت را چنین دید، سیلی به صورت خود نواخت و با صدای بلند گریه سر داد، او از خدای می ترسید و از عذاب قیامت اضطراب داشت و از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهایند، به شدّت بی تاب بود و آن شب را لحظه ای به خواب نرفت و البته شبی طولانی تر از روز قیامت برای او بود، چون شوهر خود را خشمگین از خود دید و مقصّر در ادای حقّ او می شناخت.


صبح که شد، نماز خویش اقامه نمود، پوشیه (مقنعه) برصورت زد، عبایش را بر سر افکند و راهی منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد، چون رسید بدین شیوه سلام کرد:


سلام بر شما ای اهل بیت پیامبر، ای معدن علم و رسالت، ای مکان ورود و خروج فرشتگان، آیا اجازه می فرمایید برشما وارد شوم، خدای شما را رحمت فرستد؟


ام سلمه زوجه مکرمه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صدایش را شنید و او را شناخت، به کنیزش گفت برو و در را باز کن، کنیز در را باز کرد و حولاء وارد شد، ام سلمه گفت:


چه شده است و در چه حالی؟ و البته حولاء بهترینِ زمانه خود بود، او پاسخ داد، بی بی از خداوند عالمیان خائفم، شوهرم برمن خشم گرفته و می ترسم من هم به کینه او دچار شوم و از او خشم گیرم، ام سلمه گفت: بنشین، عصبانی مشو تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیاید.


حولاء نشست و با امّ سلمه شروع به گفتگو نمود و در این اثنا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد شدند و فرمودند: حولاء را نزد شما می بینم آیا به شما از عطرهایش نداده است؟ ام سلمه عرض کرد: نه به خدا ای پیامبر، خدا به تو و اهل بیت طاهر تو درود فرستد او آمده از حق همسرش بروی سؤال کند و سپس داستان را برای ایشان بازگفت و حضرت در جواب و در بیان حقوق شوهر فرمودند:


1- ای حولاء هیچ زنی نیست که به خشم به شوهرش نگاه کند مگر اینکه به خاکستری از آتش جهنم سرمه کشیده شود.


2- ای حولاء به کسی که مرا به حق به نبوّت و رسالت برانگیخت زنی نیست که حرف شوهرش را برگرداند مگر اینکه در روز قیامت به زبانش آویزان می شود و با میخهای آهنی کوبیده می گردد.


3- ای حولاء به کسی که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، زنی نیست که دست دراز کند و بخواهد موی سر شوهرش را بکشد یا پیراهنش را پاره کند مگر اینکه خداوند دودستش را با میخ آهنین می کوبد.


4- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت برانگیخت زنی نیست که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج شود و در عروسی یا مجلس عزا و تشییع جنازه ای شرکت کند مگر اینکه خداوند چهل لعنت از راست و چهل لعنت از چپ بر او نازل کرده و لعنت بر او از پشت سرفرستاده تا وی را دربرگیرد، تا اینکه در لعنت خداوند از سر تا به پا غرق می شود و خدای متعال به قدر هرقدمی که بر می دارد چهل گناه تا چهل سال می نویسد و اگر چهل سال برسد، آن گناهان به تعداد کسانی که صدایش را شنیده براو نوشته می شود، سپس هیچ دعایی از او مستجاب نمی شود مگر اینکه شوهرش به مقدار نفرینی که براو فرستاده، به همان تعداد برایش از خداوند طلب غفران کند والّا این لعنت با این گستره تا مرگ او و برانگیختنش ادامه دارد.


5- ای حولاء به کسی که مرا به حق به نبوّت و رسالت برگزیده، زنی نیست که بی اذن همسر، نمازش را بیرون از خانه بخواند مگر اینکه روز قیامت با همان نماز می آید و آن به صورتش زده می شود، سپس دستور می یابد که وارد آتش شود، پس او چون ماهی از هم پاشیده و چون گوشت در آتش جهنم قطعه قطعه می شود.


6- ای حولاء به کسی که مرا به حق به نبوّت و رسالت برگزیده هیچ زن شوهرداری نیست که تنها در صحرا باشد و یا در آب رودخانه ای برهنه بوده باشد مگر اینکه خداوند در قیامت او را به یکی از صحراهای جهنّم پرتاب نماید و او آتش بزرگی را شعله ور کند و آن زن در آن آتش چون موج بلندی بایستد همانند ایستادن ماهی وقتی که در آتش افکنده شود.


7- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت و رسالت برانگیخته است، زنی نیست که مهر را برشوهر سنگین کند مگر اینکه خداوند زنجیرهایی از آتش جهنم را براو سنگین سازد.


8- ای حولاء بحق کسی که مرا به نبوّت و رسالت مبعوث کرده است؛ زنی نیست که مهرش را برشوهرش تا روز قیامت به تأخیر اندازد و نگیرد و آن روز مطالبه کند مگر اینکه خداوند رسوایی دنیا را به او خواهد چشاند و البته عذاب قیامت بزرگتر است اگر می دانستند.


9- ای حولاء به کسی که مرا به حق به نبوّت و رسالت برانگیخت زنی نیست که بی اذن شوهر روزه مستحبّی بگیرد (البته نه واجبات ماه مبارک رمضان و یا هرآنچه به نذر و عهد و قسم مشروع واجب شده است). مگر اینکه از جمله گنه کاران است.


10- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت و رسالت برانگیخت سزاوار نیست زن از اموال شوهرش بدون اذن او صدقه دهد که اگر چنین کند ثوابش از آن مرد و گناهش و وزر و وبالش برعهده زن است.


11- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت و رسالت برانگیخت، جانشین پروردگار متعال برزن، مرد است پس اگر مرد از زن راضی باشد، خدا از او راضی است و اگر مرد از زنش ناخشنود باشد و براو کینه داشته باشد، خداوند براو خشمگین است و او مغضوب خدا و فرشتگان اوست.


12- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت و رسالت و هدایت کننده و هدایت شونده برانگیخت اگر شوهر برزن خشم گیرد خداوند بر او خشم گرفته است و او در قیامت سرازیر محشور شود و با صورت به نهایت جهنم و وقعر آن با منافقین در پائین ترین درکات آتش انداخته می شود و خداوند مارها و عقربها و افعی ها از کوچک و بزرگشان بر او مسلط کرده و آنها گوشتش را می گزند و البته هرماری چون درخت و کوههای ثابت براو باشند.


13- ای حولاء هیچ زنی نیست که نمازش را بگذارد و ملازم خانه اش باشد و همسرش را اطاعت کند مگر اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشد.


14- ای حولاء جایز نیست زن بیش از حد توان مرد بر او تحمیل کند و جایز نیست شکوه همسرش را نزد احدی از خلایق چه دور یا نزدیک ببرد.


15- ای حولاء، واجب است زن برضرر و نفع شوهرش و برتنگدستی و گشاده دستی او صبر کند، همانطور که همسر ایوب بیمار علیه السلام بر او صبر کرد، این زن هجده سال بر او صبر کرد، او را بردوش خود حمل می کرد و خودش گندمها را آرد می نمود و لباسها را شستشو می دارد، نان برای همسرش می آورد، خدای را سپاس می گفت، او را در پارچه می پیچاند و بر روی دوشش حمل می کرد و همه را به خاطر شفقت و احسان و تقرّب به سوی خدا انجام می داد.


16- ای حولاء به کسی که مرا بحقّ به نبوّت و رسالت برانگیخت هرزنی در سختی و راحتی برشوهرش صبر کند و مطیع او و اوامرش باشد، خداوند او را با همسر ایوب علیه السلام محشور کند.


17- ای حولاء زینت خود را برای غیر همسرت آشکار منما، چرا که جایز نیست زن مچ و قدم خود را برای غیر شوهرش از مردان آشکار نماید. که اگر چنین کند دائماً در لعنت خدا و خشم اوست، خدا بر او خشم گیرد و فرشتگانش او را لعن کنند و برای او عذاب دردناک مهیا نمایند.


18- ای حولاء بدان هرزنی داخل حمام عمومی شود، ابلیس ملعون دستش را برعورتش می گذارد و او را در اختیار خود قرار می دهد تا اینکه از حمام خارج شود چرا که حمام خانه ای از خانه های جهنم و از خانه های کفّار و شیاطین است (احتمال هرمعصیتی در آنجا و در بین میسر وجود دارد).


19- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوت و رسالت برانگخیت، مرد حقوقی برزن دارد و از آن جمله اگر او را خواند راضی اش کند، و اگر به چیزی فرمانش داد، سرکشی نکند، به خلاف خواسته اش جواب او ندهد، مخالفت با او ننماید، در حالی که شوهرش از او ناخشنود است ولو اینکه بناحق باشد. شب را به صبح سپری نکند و هروقت که او خواست هرچند برکوهان شتر باشد خود را از وی منع ننماید.


20- ای حولاء اگر مرد برزن خشم گرفت، زن می بایست شوهرش را از خود راضی کند و جایز نیست به غضب به صورت شوهرش بنگرد بلکه او باید خود را به پای شوهر اندازد و دست برپاهایش بکشد تا اینکه خدا از او راضی گردد، چه اگر شوهر از او ناراضی باشد خدای متعال هم از او ناخشنود است.


21- ای حولاء حق زن برشوهر این است که شکمش را سیر کند و بدنش را بپوشاند و نماز و روزه و زکوة (البته اگر اموالی دارد) به وی بیاموزد، و البته زن در اینگونه واجبات نباید با او به مخالفت بپردازد.


22- ای حولاء به کسی که مرا بحق به نبوّت و رسالت برانگیخته است همانا پروردگارم به من مقام محمود عطا فرمود و بهشت و جهنمش را به من نشان داد پس مشاهده کردم که اکثر اهل جهنم زنانند. من گفتم: ای دوستم جبرئیل چرا چنین است؟ وی گفت: به خاطر کفرشان، گفتم: به خداوند کفر می ورزند؟ گفت: نه آنها کفران نعمت می کنند، گفتم: چگونه؟ گفت اگر همه زمانه شوهر آنها به آنها نیکی کند سپس خطایی نسبت به او از شوهر سرزند گوید من از تو هیچگاه خیری ندیده ام.


23- ای حولاء، بیشتر آتش جهنم از هیزم شعله و رشده زنان است؟ حولا پرسید: چگونه؟ حضرت فرمود: چون آنها وقتی لحظه ای برشوهرانشان خشم گیرند، گویند: من از تو هرگز خیری ندیده ام شاید از آن شوهر فرزندانی به دنیا آورده باشند.


24- ای حولاء مرد را برزن حقوقی است و باید او ملازم خانه اش باشد، شوهرش را دوست داشته باشد و نسبت به او مهربان باشد، از خشم او دور بوده و رضایت او را کسب کند، عهد و وعده با او را وفا کند، آنچه که شوهر را به خشم می آورد ترک کند و کسی را شریک در اولادش قرار ندهد (مرتکب فحشایی نشود) و او را اهانت نکند. در خانه جای گیرد، برای شوهرش خود را بیاراید، نمازش را بگذارد و از جنابت و عادت غسل کند.


اگر او چنین کند روز قیامت باکره با صورتی درخشان محشور می شود، پس اگر شوهرش فردی با ایمان و صاحب عمل صالح بوده باشد، در بهشت نیز همسر او خواهد بود وگرنه با شهیدی از شهداء ازدواج خواهد کرد، حضرت در نهایت فرمود: اگر شوهرت نزد تو نیست خود را معطر نساز.


25- ای حولاء هرکدام از شما زنان ایمان به خدا و روز قیامت دارد زینتش را برای غیرهمسرش قرار ندهد و حجاب خود را باز نکند و مچ دست خود را آشکار نکند و هرزنی هرکدام از اینها را برای غیرشوهرش قرار دهد، دینش را تباه کرده و خدا را برخود خشمگین ساخته است.


26- ای حولاء جایز نیست برای زن، که جوان بالغی وارد خانه اش شود و او حق ندارد چشمانش را از او پرکند و سیر به او نگاه کند و حق ندارد اجازه دهد جوان نیز به او سیر نگاه نماید و نباید با وی بخورد یا بیاشامد مگر اینکه آن جوان با وی محرم باشد و اینها در حضور شوهر صورت گیرد، در این هنگام عایشه گفت:


هرچند آن جوان بنده و مملوک باشد، حضرت فرمود: هرچند او مملوک باشد، زن نباید هیچ کدام از این کارها را انجام دهد که اگر زن چنین کرداری از او سرزند خداوند بر او خشم گرفته و او و تمام ملائک وی را لعن می کنند.


27- ای حولاء هیچ زنی نیست که آبی پاکیزه برای شوهرش آورد مگر اینکه خداوند از هر رنگی در بهشت برای او خلق کند و به او بگوید، بخور و بیاشام در مقابل اعمالی که در گذشته انجام داده ای.


28- ای حولاء زنی نیست که سخنی از شوهرش را بشنود و برآن صبر کند مگر اینکه خداوند به قدر هرکلمه ای که شنیده و برآن صبر نموده است، برای او مزد روزه گیر و مجاهد در راه خدا را بنویسد.


29- ای حولاء زنی نیست که از شوهرش شکایت کند مگر اینکه خداوند بر او غضب نموده و زنی نیست که لباسی برشوهرش بپوشاند مگر اینکه خداوند در قیامت هفتاد خلعت بهشتی که هرخلعتی از آنها چون گل سرخ و زیبا و ریحان باشد، به او بپوشاند و چهل کنیز از حوریان به او عطا گردد تا خدمتش کنند.


30- ای حولاء به کسی که مرا به نبوّت و رسالت و تبشیر و انذار فرستاده زنی نیست که از همسرش حامله شود مگر اینکه زیر چتر رحمت الهی و زیر سایه خداست تا اینکه درد زایمانش آغاز شود و او هربار که درد به سراغش آید، همانند این است که کنیزی مؤمنه را در راه خدا آزاد کرده باشد و چون فرزندش را بدنیا آورد و شروع به شیر دادن او کرد، فرزند سینه مادر را نمی مکد مگر اینکه از بین دو دست مادر نوری تا روز قیامت ساطع می شود به طوری که همه گذشتگان و آیندگان با دیدنش تعجب می کنند و او چون کسی است که همواره روزه دار و هرشب به قیام بگذراند و ثوابش به وی عطا می شود و هرچند به ظاهر روزه دار نباشد (یا هرچند ماه مبارک به خاطر ضرر روزه برای او و یا فرزندش روزه نگیرد) ثواب روزه دار و نمازخوان در همه عمر به وی عطا می شود و چون او فرزندش را از شیر بازگیرد، خدای متعال می فرماید: ای زن هرآنچه از گناهان داشتی برتو بخشیدم، اعمالت از سر گیر، خداوند به تو رحم نماید. حولاء پرسید: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خداوند برتو درود فرستد همه اینها به نفع مرد است. حضرت فرمود: بلی، حولاء عرض کرد:


زنان چه امتیازی دارند؟ حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: برادرم جبرئیل همواره مرا در مورد زنان سفارش می کرد به طوری که من گمان بردم جایز نیست شوهرش به وی اف گوید. او به من گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم از خدای متعال در مورد زنان بترس، چرا که آنها اسیران دست شمایند، شما امانات الهی را اخذ کرده اید به فرمان خدا و سنّت و شریعت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آنها را برخود حلال ساخته اید.


لذا برای آنها برشما حقی است واجب چرا که جسم آنها را برخود حلال ساخته و بدنشان به شما رسیده و فرزندانتان را در رحمشان نگه می دارند تا اینکه درد زایمان آنها را بگیرد، بنابراین با آنها مهربانی کنید، روحشان را شاد نمایید تا اینکه با شما باشند، آنها را ناراحت نکنید و به خشم نیاورید و از آنچه به آنها داده اید جز به رضای خودشان بازپس نگیرید. و آن حضرت نیز فرموده اند: هرمردی یک سیلی به زنش بزند خدای متعال به مالک که خازن جهنم است امر می کند و او هفتاد سیلی آتشین در آتش جهنم به صورتش خواهد زد».


منبع : غضنفری، علی؛ ازدواج و آداب زناشویی در آیینه حدیث، ص: 159


تاریخ انتشار : 1397/1/30



https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/52098/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%B5%D9%91%D9%84-%D8%AD%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%A1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۲۳
مهدی فراحی

جداکردن کودک از شیر 

از شیر گرفتن نوزاد معمولاً کار ساده ای نیست زیرا جدای از شیر خوردن ، کودک وابستگی هایی به مادر و آغوش او پیدا کرده است که به راحتی از آن دل نمی کند. بعضی از بچه ها به راحتی شیر خوردن را ترک می کنند اما برخی دیگر در دوره ای طولانی و با سختی های بسیار، راضی به خوردن غذاهای دیگر می شوند. برخی از اصول روان شناختی می تواند برای از شیر گرفتن کودک از شیر مادر موثر باشد.

از شیر گرفتن کودک مهم ترین خداحافظی دنیا 
جدا شدن از شیر مادر فقط دل کندن از یک غذا نیست بلکه کودک را برای نخستین بار با تجربه هایی مواجه می کند که در آینده او هم مؤثر است. اگر بدانید که شیرخوردن برای کودک شما با چه احساساتی همراه است می توانید حال کودک تان و بدقلقی های این دوران را بشناسید و برایش چاره اندیشی کنید:

* شیر مادر و مکیدن همراه آن نخستین فعالیت لذتبخش برای بچه هاست که واسطه ارتباط بهتر با مادرشان است.

* اینکه مادر بالاخره تصمیم بگیرد که شیر خوردن را از فرزندش بگیرد هم نخستین تجربه حس محرومیت برای بچه است که مادر اقدام به ایجاد آن محرومیت می کند. این تجربه احساس محرومیت آن هم از طرف مادری که همیشه مهربان است بچه ها را برای مدت کوتاهی دچار تضاد روحیه می کند تا جایی که مادر با روش های دیگر به ابراز محبت روبیاورد.

* چالش خداحافظی با شیر مادر نخستین قدم برای کمک به مستقل شدن و اجتماعی شدن بچه ها هم هست. استفاده نکردن از شیر مادر همانطور که یک قدم وجود بچه ها را از وجود مادر مستقل می کند روی دیگری هم دارد. مادرانی که نخواهند به موقع فرزندشان را از شیر بگیرند و کودکشان بیش از 2 سال شیر بخورد احتمال شخصیت وابسته به دیگران بودن را در فرزندشان به شدت تقویت می کنند..

از همسرتان بخواهید وقت بیشتری را با فرزندتان بگذراند. در دورانی که قصد دارید کودک را از شیر بگیرید، از او بخواهید به کودک غذا بدهد یا وقت هایی که شیر می خواهد، او را در آغوش بگیرد و بیرون از خانه ببرد

تصمیم های غلط جهت از شیر گرفتن کودک
این باورکه هرچه سریع تر بچه ها از شیر گرفته شوند کارتان راحت تر است، فقط عامل ضعف روحی و جسمی فرزند خواهد شد. هیچ وقت از تربیت تدریجی در هیچ زمینه ای دور نشوید. سینه مادر منبع آمال و آرزوی یک کودک شیرخوار است. پس اینکه برای قطع وابستگی او، از روش تلخ کردن سینه و... استفاده شود ناامید کردن بچه از منبع امید است و راه درستی نیست.

یکباره کودکتان را از شیر نگیرید 
بعضی مادرها از شیرگرفتن و کاستن از میل به مکیدن بچه ها را یکی می دانند و اگر قبلا بچه را وابسته به پستانک و شیشه شیر هم کرده اند، تصمیم به ترک یکباره آنها در مدت زمان کمی می گیرند که این شیوه درستی نیست و هرکدام مدت زمان خاص خود را برای قطع وابستگی می خواهد.

بعضی از مادران که شوق دارند هرچه زودتر فرزندشان از آب و گل دربیاید و کمی از آنها مستقل تر شود، ممکن است بلافاصله بعداز به پایان بردن دوران شیردهی، به از پوشک گرفتن کودک اقدام کنند اما این فاصله کم بچه ها را به لجبازی و ناآرامی سوق می دهد و در درازمدت آسیب رسان است.

 

نکاتی در مورد جدا کردن کودک از شیر 

خداحافظی با شیر مادر نخستین قدم برای مستقل شدن و اجتماعی شدن کودک است

 صبر را تمرین کنید 
از شرایط روحی بسیاری از کودکان در دوره قطع شیردهی می توان به بهانه گیری ها و لجبازی ها اشاره کرد. در این دوران تمرین صبر کنید و به جای استفاده از ابزارهای تنبیهی حواس بچه ها را پرت کنید و تفریحات او را بیشتر کنید.

کی و کجا بچه را از شیر بگیریم؟ 
ترک عادت شیر خوردن برای بچه ها شرایط نگران کننده و پراسترسی است. پس برنامه ریزی کنید تا موضوع آزار دهنده دیگری مثل سفر چند روزه پدر، اسباب کشی منزل، تولد یک نوزاد در نزدیکی کودک شما و... با این تصمیم شما همزمان نباشد. محل اقدام به حذف وعده های شیر خوردن را از مکان های مانوس و آشنا شروع کنید.

قبل از شیر گرفتن کودک ، میل غذایی را در او تقویت کنید 
قبل از شروع سعی کنید میل غذایی کودک را تقویت کنید تا به خوردن انواع غذاها، شیر پاستوریزه، استفاده از نی و... بیشتر انس بگیرد و بتوانید نیاز غذایی او را رفع کنید. اغلب باید 5وعده غذایی قبل از شروع به از شیر گرفتن برای بچه ها وجود داشته باشد اما تشخیص خاص پزشک کودک تان را هم جویا شوید.

زمان های خوش خلقی کودک را بشناسید 
اولین مرحله حذف را از زمان های غیراصرار بچه شروع کنید. اغلب، صبح ها یا ظهرها بچه ها کمتر برای خوردن شیرمادر اصرار می کنند.شما باید وعده خاص فرزندتان را بشناسید تا شروع کم حساسیتی برای قطع وابستگی داشته باشید. اگر اغلب در زمان و مکان خاصی به کودکتان شیر داده اید، در این دوران نظم گذشته تان را به هم بزنید.برنامه ریزی قطع دوران شیردهی را در مرحله اول به روزها موکول کنید و در آخر به شب ها برسانید.

کودک را در آغوش بگیرید 
بچه ها در این اوقات اگرچه از شیر شما باید دور شوند اما آغوش شما جبران نیاز عاطفی او است و نگرانی های او را کم می کند. نگران نباشید فیلش یاد هندوستان نمی کند. اما هرچه می توانید کودک تان را از دیدن صحنه شیر خوردن دیگر بچه ها یا تعویض لباستان دور نگه دارید.
چالش خداحافظی با شیر مادر نخستین قدم برای کمک به مستقل شدن و اجتماعی شدن بچه ها هم هست. استفاده نکردن از شیر مادر همانطور که یک قدم وجود بچه ها را از وجود مادر مستقل می کند روی دیگری هم دارد

جهت از شیر گرفتن کودک، از همسرتان کمک بگیرید 
از همسرتان بخواهید وقت بیشتری را با فرزندتان بگذراند. در دورانی که قصد دارید کودک را از شیر بگیرید، از او بخواهید به کودک غذا بدهد یا وقت هایی که شیر می خواهد، او را در آغوش بگیرد و بیرون از خانه ببرد. پدر می تواند شب ها فرزندتان را بخواباند و در کنار او باشد زیرا بسیاری از بچه ها عادت دارند با مکیدن سینه مادر خود به خواب بروند.

یادمان باشد 
عشق و علاقه بی ریای کودک به مادر برای رفع نیازهای عاطفی و روانی و رسیدن به آرامش وجود دارد اما به طور ناگهانی و با رفتار ضربتی و غلط این ارتباط قطع می شود و کودک را دچار شکست عاطفی تلخی می کند. این شکست عاطفی در فرآیند زندگی کودک تأثیر منفی می گذارد و در ازدواج و مسائل زناشویی وی در آینده مشکلات عدیده ای به وجود می آورد.

رفتار غلط مادر در ارتباط با این موضوع و نحوه از شیر گرفتن کودک ممکن است در ظاهر نتیجه بخش باشد و کودک دیگر شیر مصرف نکند اما باعث برهم خوردن حوزه روانی وی می شود و اختلالاتی چون وسواس، پرخاشگری، گاز گرفتن و... در رفتار وی ایجاد می شود. این فرآیند باید به طور تدریجی انجام شود و در یک دوره یک ماه تا ٤٥ روزه، به کودک فرصت دهیم تا بتواند با این موضوع کنار بیاید.

Aبارداری زن جن زده بدون رابطه با هیچ مردی! + عکس 16+Aفال روز یکشنبه 18 شهریور 1397

برگرفته از همشهری -/ ن.م

http://namnak.com/%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.p24803#


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۵۹
مهدی فراحی

‌*🔵 متن شبهه🔵 *


پیامی برای ایرانیان در ماه محرم!


*بجای پرداخت میلیاردها تومان*

*به مداحان برای گریاندن شما،آن را هزینه خنداندن یتیمی کنید*


✅ پاسخ شبهه بخش 1⃣


 *هزینه ها و خرج های پوچ کدام است؟!⁉*


*وقتی میلیاردها دلار صرف هزینه آرایش، سفر به ترکیه و تایلند، خرج های سنگین برای سگ و گربه خانگی و..می شود؛ هیچ کس به یاد فقرا نیست؟؟؟؟*


 *وقتی رکوردار جراحی بینی در دنیا می شویم، هیچ کس با فقرا کاری ندارد، وقتی در صف های طویل فست فود و رستوران می ایستیم، یادی از فقرا نمی کنیم وقتی ماشین های ملیاردی فقط برای دور دور بازی خرید و فروش میشود و …*


 *چرا همین افراد یکبار هم به خرج های میلیونی که به خوانندگان برای کنسرت های بی محتوا می شود اعتراض نمی کنند…*


*❌قیمت بلیط کنسرت❌*


میانگین 85.000 تومان

ظرفیت هر سالن کنسرت(از600 تا 3000 نفر) :

میانگین 1800 نفر

1800نفر ضرب در 85000تومان=

*153.000.000 تومان*

فقط برای یک سانس!!

هزینه اجاره سالن و سیستم صوتی و تیم اجرایی:

بطور متوسط 25 میلیون تومان

هزینه تبلیغات محیطی و اینترنتی:

بصورت حداقلی 50 میلیون تومان

دستمزد خواننده و تیم نوازندگی:

بطور میانگین 40 میلیون تومان!

*جمعاً 266.000.000 تومان!*

آمارتعداد کنسرت های سال1390: 170 مورد

تعداد سانس در هر مورد: میانیگین 2 سانس

مجموع تعداد اجرا در سال90: 340 اجرا

340اجرا ضرب در 266میلیون تومان=

*90.440.000.000 تومان!!!!*

بله بیش از 90 میلیار تومان هزینه ایست که در کنسرت ها جریان دارد!!


 *با این پول میتوان حدود 13 میلیون پرس غذا (قیمه+مخلفات) برای نیازمندان تهیه کرد!!!*


*⁉براستی چرا در کنسرت ها یادی از فقرا نمی کنید⁉*

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۴۳
مهدی فراحی

**شایعه و جوابش
شایعه:
🔵 بعد از هزار و چهارصد سال همچنان طبل حسین می غرد

🔻آیا صدای طبل حسین عدالت را بیدار می‌کند یا عدالت را خفه می‌کند؟

🔻آیا طبل حسین باعث شد که مداحان با عرق جبین ارتزاق کنند یا با تولید خرافه و گسترش دروغ در اطراف منابر ، دکان‌داری کنند؟

🔺پنجاه و یک میلیون نفر زیر خط فقر رفته‌اند و حقوق بازنشستگان فرهنگی کمتر از دو میلیون تومان است و طبل حسین همچنان می‌غرد.

🔺معادن کشور همه به بخش خصوصی که همان خاندان روحانیون و سرداران نظامی است رسیده و دریای خزر به روسیه واگذار شده تنها سهم اندکی بجا مانده و طبل حسین همچنان می‌غرد.

🔺کارخانه‌ها و کارگرانش با قیمت پایین به بخش خصوصی خودی‌ها رسیده و یک‌صد و پنجاه میلیارد دلار پول آزاد شده و تنها بیست میلیارد آن به صورت جنس به کشور بازگشته و بقیه به حساب‌های بانکی دیگران رفته و طبل حسین می‌غرد.

🔺خون‌بهای مردم ایران در سوریه و یمن و عراق و لبنان و فلسطین و بحرین و سومالی و.... هزینه می‌شود در صورتی‌که شرافت‌مندان ایرانی با فروش کلیه و اعضای پیکر خود به پاکی زندگی می‌کنند و طبل حسین همچنان می‌غرد.

🔺آوای اختلاس حکومتیان کشور رکورد گینس را شکسته، ولی مسئولین کشور همچنان در ایام محرم عزادارند و پیراهن سیاه و انگشتر عقیق و موی بلند بر صورت را تبلیغ می‌کنند و طبل حسین همچنان می‌غرد.

🔺دو سوم مدارس ایران نا امن است و در حال ریزش اما مکتب‌خانه‌های روحانیون با بالاترین ضریب استحکام و آسایش در حال آموزش علوم بیهوده که نه سودی به دنیای مردم دارد و نه آخرتشون ، خیابان‌ها پر شده از پرچم و پارچه‌های سیاه ، و شربت نذری و پلوی نذری دولتی و یا سهم برندگان دولتی، اما دخترکان با روپوشی مندرس به مدرسه می‌روند و طبل حسین همچنان می‌غرد.

🔺تکایا پر شده از صلیب‌های بزرگ و غول پیکر که هیبت عزاداران مسیحی را به رخ می‌کشاند و زنجیرها و قمه‌های وارداتی همچنان پیکرها را خونین و گل مالی صورت انسان آزاده را سرافکنده و حقیر می‌سازد و طبل حسین همچنان می‌غرد

**پاسخ:
✅این متن نه تنها از خانم الماسی که از هیچ یک از نمایندگان و در مجلس بیان نشده.
◀️هدف نویسنده این متون از نوع نگارش و نسبت دادن آن به نمایندگان مجلس کاملا مشخص است.
◀️هر دفعه با انتساب این مدل پیامها به افراد مختلف میخواهند به مردم القا کنند که مردم از عزاداری سیدالشهدا و....خسته شدند که زهی خیال باطل.
عشق حسین(ع) در دلهای ما شیعیان خاموش شدنی نیست! و تا ظهور منجی عالم بشریت با عشق حسین(ع) و اولادش بر طبل عالم میکوبیم و پیرو راهش خواهیم ماند.
◀️نه تنها بعد از ۱۴۰۰ سال، بلکه قبل از ۱۴۰۰ سال قبل هم غرش طبل حسین آسمان و زمین را به هم دوخته بود. و نه تنها در سرزمین ایران که در هر نقطه ای از عالم که فردی آزاده صدای حسین را می شنود.
شما کر و کور بودید و هستید که تازگی ها قلم تیز کرده اید ولی نه برای نوشتن، بلکه برای سوراخ کردن پوست این طبل.
📌عیب ندارد قلمتان را تیز تر کنید
ای کاش می شنیدید و می دیدید و می توانستید درک کنید که صدای غرش نمی گذارد هیچ یک از فضایل اخلاقی به خواب برود.
این طبل خود عدالت است. این صدا صدای خود عدالت است. 
روحانیون و مداحان اصیل، فقط وسیله ای برای رساندن پیام عاشورا هستند. مداحان واقعی هیچ وقت کسی را مجبور به حق الزحمه نمی کنند. کسانی مثل شما که ذره ای با این دستگاه آشنایی ندارند، حق اظهار نظر هم ندارند. اما دکان باز کردنِ عده ای برای مداحی، ربطی به امام حسین ندارد. اگر هم عده ای برای خودنمایی و چشم و هم چشمی پول کلانی به بعضی ها می دهند باز هم به امام حسین ارتباطی ندارد. این مشکلات از نفس اماره ای سرچشمه می گیرند که شما و امثال شما هم اسیر آن هستید. فقط مدلش فرق می کند. اینجا شما با باطن کور، ژست روشنفکری گرفته اید.
📌عیب ندارد قلمتان را تیز تر کنید
طبل حسین برای حل مشکل شکم شما و معیشت من و شما نمی غرد. و گرنه بیعت با ظالم لقمه ی چرب تریست. طبل حسین فقط برای هدایت انسان صدا میدهد و این صدا در طول تاریخ پیچیده است تا خفتگان سراسر تاریخ را بیدار کند.
📌عیب ندارد قلمتان را تیزتر کنید
آن وقتی که اربابان شما، سالهای متمادی، این مملکت را به باد دادند، طبل حسین صدا نمیداد و یا صدایش را نخواستید بشنوید؟؟
گویا صدای طبل حسین فقط در نظام اسلامی گوش شما را می خراشد!
📌عیب ندارد قلمتان را تیزتر کنید
تهمت زدن و اراجیف بافی خرجی ندارد. دلیل و سند ارائه کنید برای آمار جعلی و ارقام فضاییتان. چگونه است که این آمار فقط و فقط به دست شما می رسد؟؟ مسئول کدام بخش شایعات و خزعبلات هستید؟ و چطور شد که فهمیدید علت این فسادها فقط و فقط طبل حسین است؟؟
@shobhenews
@shobhenews شبهه نیوز 🔴 
@shobhenews

   کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به شرکت هماپلاس می‌باشد. 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۳۷
مهدی فراحی

گفتگوى امیرالمومنین و جمجمه

(لینک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۳۸
مهدی فراحی

چرا چند صباحی است,که بازار عرب ستیزی,یمن ستیزی,لبنانی و عراقی ستیزی در ایران بازارش بسیار داغ شده است.


این موضوع دلایل مختلفی دارد اما مهمتربن ان به بحثی تحت عنوان سرباز جهانی وطن برمی گردد.


سرباز جهان وطن در ایران زاده نشده است.

از لحاظ خونی ارتباطی با نژاد ما ایرانی ها ندارد.

ممکن است,لبنانی باشد,یا سوری,عراقی باشد یا بحرینی,کشمیری باشد یا افغانی,

افریقایی باشد,یا اسیایی .

این سربازان اکثرا مسلمان و بشکل ویژه شیعه هستند,حال یا چهارامامی یا هفت امامی و یا ۱۲ امامی.

این افراد,افرادی ایدءولوگ گرا هستند,

یعنی برای انها دین و مذهب فراتر از مرزهای جغرافیایی است,

معمولا کشورهای محدودی هستند که از این پتانسیل برخوردار باشند.

و تا کنون به شکل حاکمیتی,ایران در این عرصه استفاده نموده و بشکل سازمانی و گروهی,گروههایی همانند,القاعده و داعش بشکل جهانی از ان استفاده نموده اند.

سرباز جهان وطن,شناسایی ان بسیار سخت است و تهدیدی درون حاکمیتی برای هر کشوری که سرجنگ با ایران دارد,و میتواند منافع جانی و مادی دشمنان ایران را  فراتر از مرزها به خطر بیندازد.و از بازوان توانمند ایران در عرصه سیاست خارجی می باشد,

جهت اشنایی دوستان چند نمونه بشکل مصداقی می اوریم,,تا دوستان بیشتر اگاهی یابند.


چند وقت پیش کلیپی در عرصه فضای مجازی بعضی از ما دیدیم, که از یکی از نیروهای جزء حشد الشعبی,خبرنگار سوال می کرد,داعش به ایران حمله کند,واکنش شما چیست؟ 

گفت زن و بچه ام را برمیدارم میرم,ایران و جان میدهیم تا به ایران اسیبی نرسد.


کلیپی دیگر از فرمانده سپاه مختار عراق.


خبرنگار سوالات زیادی درمورد اختلافات ایران و عراق و ایران ستیزی,از ایشان می پرسد و جواب دادن ایشان برای من جالب بود,اما برای عراقی های ملی گرا و ناسیونالیست های عرب قطعا خیر.

ذکر چند نمونه از این پرسش و و پاسخ ؛

خبرنگار :عراق و ایران هشت سال باهم جنگ و درگیری داشتند,ایرانی ها صدها هزار عراقی را کشتند.

نظرتون چیست؟ 


فرمانده سپاه مختار :عراق متجاوز بود,ایرانی ها از خودشان دفاع کردند.


خبرنگار :اگر جنگی بین ایران و عراق دوباره صورت گیرد,شما طرفدار کدام هستید؟

فرمانده سپاه مختار :ایران.


خبرنگار :چرا؟😬😳.



فرمانده سپاه مختار :ولایت فقیه در ایران است.


خبرنگار :اما ایت الله سیستانی عراق است.


فرمانده سپاه مختار :

ایت الله سیستانی ولی فقیه نیست,نایب امام زمان.عج. نیست.یه مرجع تقلید مثل بقیه مراجع است.جانشین امام در تهران است.


مثالی دیگر؛


از بادیگارد سیدحسن نصرالله سوال می شود,اتفاق و حادثه ای برای سید حسن نصرالله پیش بیاید,چه واکنشی انجام می دهی؟

بادیگارد :سینه را جلویش سپر می کنم.


خبرنگار :اگر اختلافی بین سید حسن نصرالله و ایت الله خامنه ای پیش اید,جانب کدام را می گیری.؟


بادیگارد :بدون درنگ و تأملی امام خامنه ای.و هر دستوری بدهد در مورد سید حسن نصرالله اجرا می کنم.


خبرنگار :چرا؟


بادیگارد :امام خامنه ای جانشین امام زمان.عج. است و سید حسن نصرالله فقط یه فرمانده زیر نظر امام خامنه ای است.


این دو مصاحبه دو نمونه کوچک از سرباز جهان وطن است.

و بشکل کلی تر

شاید خیلی از دوستان اطلاع نداشته باشند,که در جنگ ایران و عراق بیش از پنج هزار کشمیری در راه دفاع از ایران به شهادت رسیدند,

شاید کمتر به شهادت سربازان جهان وطن افاغنه,عراقی,پاکستانی,بحرینی,لبنانی و دیگر ملل در جنگ هشت ساله پرداخته شده است,لذا امروز لازم است,که بیشتر درمورد سرباز جهان وطن مستنداتی در اختیار  ایرانی ها قرار گیرد,تا اگاهی ها نسبت به این موضوع بالا رود.

تادچار خودزنی نگردیم.


بدون شک ما در درون این کشورها دشمنانی قسم خورده داریم,همانطور که مجاهدین خلق,سلطنت طلب و گروههای چپ مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند و دشمنان این اب و خاک میتوانند جهت بی اعتمادی دیگر ملت ها نسبت به ایران از مخالفین ج.ا.ا. چه در درون ایران جهت بی انگیزه نمودن سربازان جهان وطنی و چه در دیگر کشورها جهت بی اعتمادی ایرانی ها نسبت به انها,سو استفاده نمایند,لذا یه ایرانی ولو مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد,اما دلش برای ایران و ایرانی بتپد,کارش عاقلانه نیست,که سربازان جهان وطنی که از ابزار دفاع از کیان و مرزهای  ایران و ناموس ایرانی در روزهای سخت   هستندرا با دست خود حذف کنیم و سپردفاعی کشور را تقدیم دشمن گردانیم.

یادمان باشد که امریکا فقط به کشورهای ضعیف حمله می کند,با دست خود موجب تضعیف ایران و ایرانی نگردیم.

نیاز است که مردم ایران بیشتر درمورد سربازان جهانی وطن بدانند,از دوستانی که در این زمینه اطلاعاتی دارند,تقاضا می گردد,که در این عرصه قلم بزنند.



کپی از این متن,بخصوص برای افسران جنگ نرم,بلامانع است.


#حسین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۷
مهدی فراحی

معرفی جنایت های آمریکا


ایالات متحده آمریکا کشوری است که تنها 239 سال از تاریخ حیاتش می گذرد و 93 درصد از این عمر خود یعنی 222 سال آنرا در جنگ و تجاوز به کشورهای مختلف در سرتاسر جهان سپری کرده!

بخشی از جنایات و جنگ های این کشور جنگ طلب را در لیست زیر می خوانید:


1901 — ورود مستقیم نیروهای آمریکایی به کلمبیا


1902 — حمله به پاناما


1904 — ورود به کره و مغرب


1905 — ورود به هندوراس علیه انقلاب این کشور*


1905 — حمله به مکزیک (در کمک به دیکتاتور وقت بورویریو دماز برای سرکوب قیام مردمی این کشور)


1907 — حمله به نیکاراگوئه 


1907 — ورود به دومینیکن برای سرکوب انقلاب این جمهوری


1907 — مشارکت در جنگ میان هندوراس و نیکارگوئه


1908 — مداخله در انتخابات پاناما


1910 — برای سرکوب کودتا علیه حکومت نیکاراگوئه


1911 — ورود به هندوراس برای حمایت از کودتا به رهبری مانوئل بونیلا بر ضد رئیس جمهور منتخب میگل داویا


1911 — سرکوب قیام ضد آمریکایی در فیلیپین


1911 — مداخله در چین


1912 — حمله و اشغال کوبا


1912 — حمله به پاناما


1912 — حمله به هندوراس


1912 — 1933 — اشغال نیکاراگوئه. از این زمان نیکاراگوا به مستعمره ای برای احتکار شرکت های آمریکایی تبدیل شد.


1914 — 1934 — هائیتی نیروهای آمریکایی پس از وقوع چندین انقلاب در هائیتی وارد این کشور شد و به مدت 19 سال هائیتی تحت اشغال آمریکا در آمد


1916 — 1924- اشغال جمهوری دومینکن به مدت 8 سال


1917 — 1933 — اشغال کوبا.


1917 — 1918 — مشارکت در جنگ جهانی اول


1918 — 1922 — مداخله در روسیه


1918 — 1920 — ورود نظامی به پاناما


1919 — ورود نظامی به کاستاریکا


1919 — حمله به هندوراس


1920 — حمله به گواتمالا


1921 — حمایت آمریکا از گروه های مسلح علیه کارلوس گیریرو


1922 — مداخله در ترکیه


1922 — 1927 — ورود نظامی به چین


1924 — 1925 — حمله به هندوراس


1925 — حمله به پاناما


1926 — حمله به نیکاراگوا


1927 — 1934 — آمریکا چین را به اشغال درآورد.


1932 — حمله به السالوادور


1937 — حمله به نیکاراگوا


1945 — درحالیکه جنگ جهانی تمام شده بود!! بمباران هیروشیما و ناکازاکی ژاپن. حدود ۲۲۰٬۰۰۰ نفر در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند .بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.


1947 — 1949 — حمله به یونان


1948 — 1953 — حمله به فیلیپین


1950 — حمله به پورتریکو


1950 — 1953 — حمله به کره


1958 — لبنان


1958 — جنگ با پاناما


1959 — نظامیان آمریکایی وارد لائوس شدن


بخش دوم و پایانى


1959 — حمله به هائیتی


1960 — عملیات نظامی آمریکا در اکوادور


1960 — حمله به پاناما


1965 — 1973 — تجاوز خونین به ویتنام


1966 — حمله به گواتمالا


1966 — حمایت نظامی از اندونزی علیه فیلیپین


1971 — 1973 — بمباران لائوس


1972 — حمله به نیکاراگوا


1980 — عملیات نظامی علیه ایران در طبس


1983 — دخالت نظامی در گرینادا

1986 — حمله به لیبی و بمباران لیبی


1988 — حمله به هندوراس


1988 — حمله به هواپیمای مسافربری ایرانی و قتل عام تمامی 290 نفر سرنشین این هواپیما


1989 — سرکوب ناآرامی ها در جزایر ویرجین


1991 — عملیات نظامی گسترده در عراق (جنگ اول خلیج فارس)


1992 — 1994 — اشغال سومالی و انجام خشونت بسیار مفرط علیه شهروندان این کشور


1998 — حمله به سودان.


1999 — آمریکا با پوشش ناتو جنگی را علیه یوگسلاوی براه انداخت. بمباران این کشور 78 روز به طول انجامید و یوگسلاوی از هم فروپاشید.


2001 — حمله و اشغال افغانستان به بهانه تعقیب گروه القاعده که بعدها ثابت شد القاعده را خود آمریکایی ها تجهیز کرده اند!!

2003 — حمله و اشغال عراق بدون مجوز سازمان ملل

2011 — حمله به لیبی پس از پیروزی انقلاب این کشور و سرنگونی قذافی


2011 — حمایت رسمی از گروه های مسلح تروریستی در سوریه با هدف براندازی نظام منتخب ملت سوریه


2011 — اعلام حمایت رسمی از رژیم آل خلیفه در سرکوب قیام مردمی این کشور

2015 — اعلام پشتیبانی رسمی از آل سعود در جنگ این کشور علیه انقلاب ملت یمن


حالا نکته جالب و وقاحت آمیز این قضیه اینجاست که آمریکا خود را کدخدای دنیا می داند و امثال ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کند!


و وقیح تر تفکری است که آمریکا را فرشته نجات معرفی می کند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۰۵
مهدی فراحی
مصحف فاطمه
*هر نوشته­‌ای را که بین دو جلد جمع آوری شده باشد، مصحف می­نامند. از این رو به هر کتابی می­توان مصحف گفت. در صدر اسلام به قرآن نیز مصحف گفته می­شد.[1]
*در منابع اسلامی از کتبی یاد شده است که اختصاص به معصومین (ع) داشته است و آنان از محتوای آن کتب باخبر بوده­اند. مانند کتاب علی(ع)، مصحف علی و مصحف فاطمه(س).
*در این منابع از کتاب اخیر به نام های مصحف فاطمه، صحیفه ی فاطمه و کتاب فاطمه یاد شده است.[2] روایات مرتبط با این مصحف کم  نیست. برخی از این روایات از حیث سند ضعیف اند، ولی دسته دیگری از این روایات از جهت سند صحیح هستند و می توان به اصل وجود چنین کتابی یقین پیدا کرد، هر چند که در جزئیات، این روایات با هم اختلاف دارند.

**چگونگی تألیف مصحف فاطمه

*پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دختر بزرگوار شان به خاطر از دست دادن پدر بسیار ناراحت بودند و تحمل فراق و دوری پدر برای فاطمه زهرا (س) بسیار سخت بود.
*در روایات معتبر آمده است که در فاصله وفات پیامبر(ص) تا زمان شهادت حضرت زهرا(س)- فرشته ­ای از سوی خداوند بر دختر نبی اکرم (ص) فرود می آمد و او را تسلی می داد تا حضرت آرام بگیرد. از این فرشته در برخی روایات به جبرئیل یاد شده است،[3] او حضرت زهرا(س) را  از احوال پدر بزرگوارشان در عالم برزخ و همچنین از حوادث آینده، مطلع می­ساخت.
*در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم:
«هنگامی که رسول خدا (ص) رحلت کردند، فاطمه به علت وفات پدر به قدری محزون شد که تنها خداوند از شدت غم و اندوه او باخبر بود. از این رو خداوند فرشته‌­ای را فرستاد تا او را تسلی دهد و اندوهش را برطرف سازد. فاطمه (س)، علی (ع) را از این موضوع با خبر ساخت و علی همه آن سخنان را نوشت و مصحف فاطمه این گونه تدوین شد».[4]
*از این روایت و روایات دیگر استفاده می­شود که این مصحف پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و به دست امیر المؤمنین (ع) تدوین شد و سخنانی است که فرشته الهی به حضرت زهرا گفته است. البته در برخی از روایات که نسبت به روایات قبلی کمتر هستند، این گونه به دست می‌آید که این مصحف در زمان خود رسول الله (ص) نوشته شده است. سید جعفر مرتضی عاملی (از دانشمندان معاصر شیعه در علم تاریخ) برای از بین بردن این اختلاف و جمع بین روایات می­نویسد: شروع تدوین مصحف در زمان رسول اکرم بوده است و قسمتی از این صحیفه در زمان حیات پیامبر خدا (ص) نوشته شده و ادامه ی آن هم پس از رسول خدا نگارش یافته است.[5]
*این که فرشته الهی با حضرت زهرا سخن گفته باشد، چیز بعیدی نیست؛ زیرا همان گونه که در قرآن آمده است که: «و چون فرشتگان گفتند: ای مریم خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و برتری بخشید بر زنان جهانیان».[6] این در حالی  است که حضرت مریم تنها سرور زنان زمان خویش بود، ولی فاطمه سرور زنان هستی از آغاز تا انجام است.

**محتوای مصحف

با مطالعه ی روایات در می­یابیم که در این کتاب شریف به موضوعات زیر پرداخته شده است:
1. خبر حوادث آینده[7]
2. وصیت حضرت فاطمه[8]
3. نام تمام فرمانروایانی که تا قیام قیامت به حکومت خواهند رسید[9]
4. خبر دادن از فرزندان حضرت زهرا[10]
5. گزارش احوال پیامبر و جایگاه او پس از وفاتش، به زهرا (س)[11]

**در این جا برای نمونه، یک روایت ذکر می شود:

امام صادق (ع) می فرماید: «همانا فاطمه 75 روز بعد از رسول خدا (ص) زندگی کرد در این مدت به خاطر از دست دادن پدر بسیار اندوهگین بود. در این ایام حضرت جبرئیل (ع) نزد او می آمد و عزای پدرش را بر فاطمه زهرا (س) تسلیت می گفت و وی را آرام می کرد و از پدرش و جایگاه او به حضرت خبر می آورد و او را از آینده ی فرزندانش مطلع می ساخت و علی (ع ) آن را می نوشت تا این که مصحف فاطمه تدوین شد».[12]

**تأکید ائمه (ع) بر تغایر این مصحف با قرآن

*از برخی روایات به دست می آید که مصحف فاطمه نزد اهل سنت امری شناخته شده بود و آنان می پنداشتند که شیعه بر اساس آموزه های اهل بیت (ع) معتقدند که بخشی از آیات تحریف و حذف شده در قرآن در این مصحف آمده است. از این رو ائمه به شدت وجود هر گونه آیات قرآن در این مصحف را انکار کرده اند.[13] علامه  عسگری می نویسد: «برخی نویسندگان اهل سنت تهمت دیگری به مدافعان مکتب اهل بیت می زنند و می گویند که آنان قرآن دیگری دارند به نام مصحف فاطمه؛ زیرا نام کتاب فاطمه مصحف است و برخی از مسلمانان در صدر اسلام قرآن را مصحف می نامیدند».[14] در حدیثی از امام  صادق (ع) می خوانیم : «به خدا قسم مصحف فاطمه نزد ما است و در آن یک آیه ی قرآن هم وجود ندارد».[15]

**نشانه ی امامت

*در حدیثی طولانی امام رضا (ع) نشانه های امام را می شمارد و می فرماید: یکی از علامت های امام این است که مصحف فاطمه نزد اوست.[16] امام صادق (ع) نیز می فرماید: پیش از این که امام باقر (ع) شهید شوند مصحف فاطمه را به من سپردند.[17]
*این مصحف از زمان تدوین آن در دست ائمه بوده و در میان آنان دست به دست گشته است و اکنون در دست امام زمان (عج) است.

**علم پیامبر(ص) نسبت به مصحف
از آن جایی که مصحف فاطمه بنابر مفاد بیشتر روایات پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و در زمان ائمه تدوین شده است  به همین دلیل رسول اکرم(ص) به آن اشاره نفرموده اند و این دلیل نمی شود که رسول خدا (ص) از آن آگاهی نداشته باشند. ما معتقدیم که پیامبر اکرم (ص) با اذن خدا از آینده با خبر بود. ایشان اکنون نیز طبق آیات قرآن، ناظر هستند و شاهد تمام اعمال و حوادث می باشند. این کتاب اختصاص به ائمه دارد و از نشانه های امامت است.
*همان گونه که پیش از این گفته شد اگر طبق برخی از روایات بگوییم قسمتی از این مصحف در زمان رسول خدا و با املای آن حضرت نوشته شده است، قهرا آن حضرت از این مصحف با خبر بوده اند.
*مضافا بر اینکه مصحف فاطمه (ع) جزء آیات قرآن نبوده تا پیامبر (ص) موظف به ابلاغ و بیان آن باشد. و از طرفی پیامبر اسلام (ص) بسیاری از مسائل را بیان نفرموده و بیان آنها را واگذر به عترت کرده است[18]. بنابر این، لازمه ی خبر ندادن بی اطلاعی نیست.

 **منابع
[1] لسان العرب، ج 9، ص 186.

[2] ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة، ص 12.

[3] کافی، ج 1، ص 241.

[4] کافی، ج1، ص 238.

[5] سیدجعفر مرتضی، خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج 6، ص 57- 58.

[6] آل عمران،42.

[7] الاحتجاج، ج2، ص 134.

[8] همان، ج 1، ص 241.

[9] همان، ج2، ص 134.

[10] کافی، ج1، ص 241.

[11] کافی، ج 1، ص 241.

[12] کافی، ج 1، ص 241.

[13] مغنیه، محمد جواد، الشیعة فی المیزان، ص 61.

[14] معالم المدرستین، ج 2، ص 32.

[15] کافی، ج1، ص 238.

[16] من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 419.

[17] بحار الانوار، ج 26، ص 47.

[18] چنان که در حدیث متواتر ثقلین آمده است.« إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ». وسائل‏الشیعة، ج27، ص33.

 منبع:
www.islamquest.net
تاریخ مراجعه: ۱۳۹۵/۱۱/۲۴
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۵۸
مهدی فراحی

وطن دوستی


یکی از جملاتی که به پیامبر اکرم(ص) تحت عنوان حدیث نسبت داده شده است، جمله «حبّ الوطن من الایمان» است؛ یعنی: «دوست داشتن وطن، از نشانه‌های ایمان است». این سخن در کتاب‌های حدیثی دسته اول و مورد اعتماد شیعه و اهل سنت نقل نشده است. ولی در کتاب‌هایی مانند «مستدرک سفینة البحار»،[1] «اعیان الشیعة»،[2] «خزائن» نراقی(ره)،[3] «کشف الخفاء»،[4]«بیان المعانی»،[5] و نظیر این منابع از شیعه و اهل سنت،  بدون ذکر سند نقل شده است. همچنین با جستجو در منابع غیر حدیثی اوایل قرن چهارم به بعد که در دست داشتیم، قدیمی‌ترین نقل این سخن به کتاب «مرزبان نامه»[6] بر می‌گردد.


به هر حال، این روایت با توجه به این‌که به‌صورت مسند و در منابع معتبر اسلامی نقل نشده است، اصل روایت بودن آن قطعی نیست و نمی‌توان آن را به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نسبت داد. اما نباید از متن آن دست برداشت، لذا در این‌جا به بررسی و توضیح متن آن می‌پردازیم.

متن جمله «حُبّ الوطن مِن الایمان»

در این جمله با دو واژه کلیدی «حُب الوطن» و «الایمان» مواجه هستیم، که هر کدام برای خویش تعریف و اصول و موازینی دارند که بر اساس آنها می‌توان گفت: کسی وطن دوست است که پایبند به این اصول و موازین باشد و شخصی دیگر چون پایبند به این اصول و موازین نبوده، حب وطن ندارد. دربارهٔ ایمان نیز اگر کسی اصول و موازین ایمان را داشته باشد، مسلمان و مؤمن است، و اگر پایبند به آنها نباشد، مسلمان و مؤمن نیست.[7]

همچنین اگر ما به هر کدام از این کلمات به‌طور جداگانه بنگریم، دارای بار معنایی مثبت و مشخص دینی هستند که یا در روایات به این معانی تصریح شده و یا مفهوم و مضمون آنها وجود دارد. لذا از این جهت نیز هیچ اشکالی ندارد. آنچه در موضوع مورد بحث اهمیت دارد، پی‌بردن به معنا و مفهوم «حب الوطن» و رابطه او با ذات و طبیعت انسانی است، و این‌که آیا وطن دوستی می‌تواند نشانه‌ای از ایمان باشد یا خیر؟ که در بخش‌های زیر بیان می‌شود.

الف. ارزیابی معنای وطن

دربارهٔ ارزیابی وطن و شناخت هویت و مختصات آن، مباحث فراوانی در کتاب‌های سیاسی و حقوقی مطرح شده است که باید به این منابع مراجعه نمود.[8] در علوم سیاسی  و حقوقی مدنی و همچنین در تفسیر لغوی وطن، اختلاف نظر وجود دارد؛ مقصود از وطن، مکه است که ام‌ّالقری و قبلهٔ عالم است. و یا منظور وطن متعارف و عرفی است؛[9] یعنی جایی که انسان در آن زندگی می‌کند، و یا این‌که مقصود، وطن بزرگ اسلامی است که حفظ و نگهداری آن بر مسلمانان لازم است. چون حفاظت از دین و انسانیت و عزّت دین و قوّت اسلام وابسته به آن است. پس دین و انسانیت اصل است و وطن و غیر آن باید در خدمت دین باشند.[10] تفسیرى که شیخ بهایى(ره) از وطن ارائه  می‌دهد، گواه دیگرى است که مشى و منش سیاسى او را در عقاید دینى و مذهبى نشان می‌دهد. وى کلمهٔ «وطن» را در جمله «حُبُّ الوطنِ مِن الایمانِ»، یک وطن جغرافیایى مبتنى بر ملّیت و ناسیونالیسم نمی‌داند،[11] بلکه وطن را به  جایگاه اخروى روح انسان تعبیر می‌کند؛ زیرا به عقیده او پیامبرى که محبت و علاقه به دنیا را سرچشمه همه خطاها و گناهان معرّفى می‌نماید، چگونه دوست داشتن یک چیز مادى همچون وطن را نشانه ایمان می‌داند؟ او در تبیین نظر خویش، این شعر را سرود:

«این وطن مصر و عراق و شام نیست

این وطن شهرى است کانرا نام نیست».[12]

ب. وطن دوستی از دیدگاه آیات و روایات

مقصود از وطن هر کدام از موارد بالا که باشد، با محبّت و دوستی آن هیچ منافاتی ندارد و وقتی به روایات بنگریم دوستی وطن حتی به معنای جایگاه و مکان و سرزمین آباء و اجدادی را نیز ستوده و به این محبت و علاقه‌مندی و آبادانی آن سفارش می‌کنند؛ چرا که اساساً انسان، رابطه مادی و معنوی فراوانی با زادگاه خود دارد و همین پیوند عاطفی، باعث علاقه او به وطن می‌شود. و حساسیت مخصوص درباره آن و هر موضوعى که حیات آدمى با آن انسى دارد، پدیده‌ای کاملاً طبیعی است.به‌علاوه؛ وطن‌دوستی، منطقی و موافق عقل نیز است؛ چون وطن دوستى، معلول حب ذات می‌باشد و مساوی با دفاع از زندگى و ارزش‌های آن است. پس، در حقیقت، بحث از وطن دوستى، بررسى یکى از نتایج و معلولات خود دوستى (به معناى عمومى آن) می‌باشد.

اصول و ریشه‏ هاى وطن‌دوستی به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم در قرآن مجید بیان شده است:

یک. آیاتى که علاقه به وطن را کاملاً تأیید می‌کند؛ مانند: «و هنگامى را که از شما پیمان گرفتیم که خون هم را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید. سپس شما اقرار کردید (و بر این پیمان) گواه بودید»،[13]در این آیه شریفه، آوارگى از وطن را در اهمیت مانند کشته شدن متذکر شده، و اجتناب از آن دو را مشمول پیمان الهی قرار داده است.[14]

و «خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏کند چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد، تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى می‌کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند یا به بیرون‌راندن شما کمک کردند و هرکس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است».[15]در این آیه، نیکوکارى و عدالت و انصاف را در باره کسانى که اگر چه خارج از دین اسلام می‌باشند، تا هنگامی که به کشتار برنخاسته‌اند و مسلمانان را از وطن خود آواره ننموده‏اند، مطلوب معرّفى نموده و مى‏فرماید: خدا نیکوکاران و مردم عادل و با انصاف را به‌طور عموم دوست ‏دارد و بالعکس نسبت به کسانى که به جنگ و پیکار برخاسته و مسلمانان را از وطن‌هاى خود آواره می‌کنند، از نیکوکارى نبوده و ظالم هستند.[16]

خلاصه؛ این دسته از آیات تعلق طبیعى انسان را به وطن خود بیان نموده و محرومیت از بهره‏مندى از وطن را ریاضت سخت معرفى فرموده است.[17] بر اساس این آیه؛  علاقه به وطن، یک حقّ فطرى و طبیعى است و سلب این حقّ، تجاوز و ظلم آشکار است.

دو. آیاتى که به‌طور غیر مستقیم محبوبیت وطن را گوشزد می‌کند، مانند: «کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روى زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمى دارند»،[18] از مضمون آیه شریفه چنین برمی‌آید که تبعید  از وطن تنها براى آن نیست که محارب و مفسد به یک نقطه بیگانه بروند و نتوانند دست به فعالیت بزنند، بلکه تبعید را مانند قتل و به دار آویخته شدن و بریده شدن دست و پا به عنوان کیفر رسوا کننده بیان می‌کند.[19]

پیامبر اسلام(ص) هم وقتی که خواست از ترس مشرکان از مکه به مدینه هجرت کند، از مکه بیرون رفت و در غار ثور پنهان گردید تا این‌که پس از سه روز به جحفه (که 82 مایلی مکه است) رسید، در این هنگام رسول خدا(ص) بسیار محزون و از فشار آزار مشرکان دردمند و متأثّر بود و به یاد مکه آه سردی کشید؛ زیرا مکه محل تولد او و آباء و اجدادش بود تا این‌که جبرئیل نازل شد و پرسید: آیا مشتاق به مکه هستی؟ فرمود: آری، سپس جبرئیل با آیه «یقیناً کسى که [ابلاغ و عمل کردن به] قرآن را بر تو واجب کرده است، حتماً تو را به جایگاه [رفیع و بلند مرتبه‌ات؛ شهر مکه] بازمی‌گرداند. بگو: پروردگارم به کسى که هدایت را آورده است و به کسى که در گمراهى آشکارى است داناتر است»،[20] به پیامبر اکرم(ص) دلداری داد.[21]

در روایات نیز وطن‌دوستی مطلوب دانسته شده است؛ مانند این‌که امام علی(ع) یکی از خصلت‌های ارزش و کرامت انسانی را در این می‌داند که انسان نسبت به وطنش مهربان و علاقه‌مند باشد.[22] این سخن گرانبهای  امیرالمؤمنین(ع) اشاره به این است که هر انسانی به خانه و وطن خویش علاقه‌مند است و هنگامی که آن را در خطر جدی ببیند، هر کس که باشد و از هر آیین و مکتبی پیروی کند، برای دفاع از آن به‌پا می‌خیزد؛ چرا که آن‌حضرت خطاب به مردمی که از جنگ خسته شده‌اند و گوش به فرمان حضرتش نمی‌دهند، می‌فرماید: «از کدامین خانه و  وطن دفاع خواهید کرد؟ [اگر از وطن خود که دار اسلام است دفاع نکنید.] و اگر همراه با من آماده پیکار با دشمن نشوید، پس از من با کدام رهبر، آماده پیکار، دشمن خواهید شد؟».[23] همچنین آن‌حضرت در جایی دیگر فرمود: «شهرها با حب وطن آباد می شوند».[24]

اما وطن‌دوستى، مانند همه موضوعات مورد علاقه باید پاسخ‌گوى تحوّل و تکامل روحى انسان بوده باشد، نه این‌که او را از مسیر فطری و منطقی جدا کرده و از تکامل روحیه حماسی و الهی دور نماید. باید همان انس و الفتی که در قلب انسان نسبت به وطن ایجاد می‌شود، در مسیر دفاع از ارزش‌های موجود در آن باشد، البته به شرط آن‌که حق و حقیقت در وطن حاکم باشد و غیرت ملّى را با احساس مسئولیت در برابرِ تمامیت ارضى کشور اسلامى و دلسوزى و حمایت از هموطنان و عزت و شرف آنان همراه کرد، در وطن‌دوستی «مَنِ قومی» و «مَنِ قبیله‌ای» وجود ندارد.

با این حال، اگر در وطن حق و حقیقت حاکم نباشد، باید برای برقراری حق در وطن کوشید که این نشانه وطن‌دوستی است و اگر مقدور نیست از آنجا هجرت کرد، چنان‌که اصحاب رسول خدا(ص) در آغاز دعوت به اسلام چنین کردند و به مدینه هجرت کردند. همان‌طور که در قرآن کریم به شکل‌های مختلف، وطن را در موقع ناهموارى براى زندگى دینی قابل طرد و مهاجرت از آن را سفارش می‌کند، مانند: «کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با این‌که مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!) گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان‏] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند»،[25] در این آیه صریحاً کسانى را که در وطن  مظلوم شده، توانایى مهاجرت داشته‌اند ولى مهاجرت نکرده‏اند، توبیخ فرموده است.[26]

همچنین در مواقعی از زندگی لازم است به‌جهت مصالحی بالاتر وطن خویش را ترک نمود. خیلی از بزرگان علم و عمل نمى‏توانستند زادگاه خود را چنان مورد پرستش قرار بدهند که جهان آن دوران و قرون و اعصار بعدى را قربانى آن زادگاه ناچیز خود نمایند. باید از زادگاه خود دور می‌شدند و با علم و عمل خویش به دوران پس از خویش و جوامع دیگر معناى انسان و انسانیّت را می‌آموختند. بنابراین، توجه و تقدس نسبت به وطن و ارزش و اعتبار آن، ذاتی نیست، بلکه به جهت حوادث و یا مصالحی که در زمان و مکان رخ می‌دهد، ارزش پیدا می‌کند.

ج. نبود تلازم میان وطن‌دوستی با ایمان به خدا

درباره رابطه میان حب وطن و ایمان که در جمله مورد بحث آمده، باید گفت: تلازمی عقلی میان حب وطن و ایمان وجود ندارد؛ یعنی این‌گونه نیست که هر کسی وطن -به معنای مادی آن (زادگاه و سرزمین آباء و اجدادی)- خویش را دوست دارد، پس حتماً دارای ایمان به خداوند است؛ چنان‌چه در قرآن کریم می‌خوانیم: «اگر (همانند بعضى از امت‌هاى پیشین،) به آنان دستور می‌دادیم: یکدیگر را به قتل برسانید، و یا: از وطن و خانهٔ خود، بیرون روید، تنها عده کمى از آنها عمل می‌کردند!»،[27] که  نمی‌توان گفت آن عده‌ای که از وطن خود بیرون نرفتند، ایمان به خدا داشتند و آن گروه کمی که از وطن خود بیرون رفتند، ایمان نداشتند.[28] از این‌رو، وطن‌دوستی به‌طور  حتمی و دربارهٔ هر کسی را نمی‌توان نشانه‌ای از ایمان به خدا دانست. اگر دوستی وطن به طور مطلق از نشانه‌های ایمان باشد، تمام کسانی که نسبت به وطن خویش، محّبت دارند را باید انسانی با ایمان حساب کنیم، هر چند کافر حربی باشند. و هر مؤمنی را نیز ملزم به محبّت وطن خویش بدانیم گرچه وطنش وطن کفر بوده و عذاب الهی شاملش شده باشد. در حالی ‌که چنین نیست؛ زیرا چه بسا کافران و افراد بی‌ایمانی که نسبت به وطن خویش محبّت می‌ورزند. و چه بسا مؤمنانی که نسبت به وطن کفر خویش محبّت نداشته و نه تنها ملزم به دوست داشتن وطنشان نیستند، بلکه در برخی موارد، ملزم به ترک آن وطن نیز هستند. در این صورت، نمی‌توان به سادگی و حتمی گفت: دوستی وطن جزو ایمان و از نشانه‌های آن است.

بنابراین، هر چند تلازمی عقلی و قطعی میان حب وطن و ایمان وجود ندارد و به‌صورت مطلق و درباره همه انسان‌ها نمی‌توان به چنین سخنی قائل شد، اما می‌توان درباره گروهی دیگر از انسان‌ها گفت: وطن‌دوستی، نشانه و از آثار ایمان به خدا است، به این بیان؛ از آنجایی که انسان مؤمن -بر اساس درجات ایمان- دارای خصلت‌های نیکو است و سعی  و کوشش در ایجاد و پرورش صفات نیک اخلاقی در خویش است، وطن‌دوستی در مسیر درست آن نیز، به عنوان یک صفت نیک انسانی او شمرده می‌شود، همان‌طور که امام علی(ع) آن‌را از صفت‌های نیکو و کرامت انسان معرّفی فرمود. با این نگاه می‌توان وطن‌دوستی را – با شرایطی که بیان شد- از نشانه‌های ایمان به خداوند دانست؛ زیرا سرچشمه هر خصلت و صفت نیکویی که از انسان صادر می‌شود از ایمان به خداوند است.

همچنین اگر بخواهیم سخن و تفسیر شیخ بهایی(ره) را درباره این جمله بپذیریم و وطن را، آخرت بدانیم؛ یعنی معنای والای معنوی وطن؛ در این صورت نیز، دوستی آخرت به عنوان یک وطن‌ حقیقی از نشانه‌های ایمان خواهد بود؛ و میان حب وطن و ایمان رابطه ملازمه وجود دارد؛ چون کسی که ایمان به آخرت دارد، آن را دوست خواهد داشت و تا ایمان به چیزی نباشد، محبت و دوستی پدید نخواهد آمد.

نتیجه 

1. باید به «حب وطن»، به گونه‌ای که گفته شد، نگریست و آن‌را در مسیر فطری و الهی رهنمون نمود، در این صورت است که آدمی با نگرش درست نسبت به سرزمین خویش، گامی الهی را در جهت پرورش بُعدی از انسانیّت خویش برداشته است، و همهٔ اصول انسانى مثل گذشت، احسان و ایثار از او بروز می‌کند.

2. وطن به اصطلاح عرفى و اجتماعى با نظر به آیات و روایات محبوبیت‏داشته و به طور طبیعى موجب تعلق خاطر آدمى بوده و محبت به وطن ممنوع قلمداد نشده است. بنابراین، «حب الوطن» یک مفهوم حقیقی است که دین اسلام آن را تأیید می‌کند، اما وطن پرستى، یعنى اصالت دادن به آب و خاک و ملیت و گزافه‌گویى براى بزرگ‌نمایى یک ملت چون روح خودستایى را می‏آفریند و مقابله با دیگر اقوام و ملت‏ها را توجیه می‏کند، از نظر عقل و شرع ناپسند است و خلاف فطرت انسانى است.


 


[1]. نمازى شاهرودى، على، مستدرک سفینه البحار، ج 10، ص 375، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1418ق.


[2]. امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 301، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق.


[3]. نراقى، ملا احمد، خزائن، محقق و مصحح: حسن زاده آملی، حسن، ص 487 و 528، مؤسسه انتشارات قیام، ‏تهران، چاپ اول، 1380ش.


[4]. عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، ج 1، ص 345، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ سوم، 1408ق.


[5]. ملاحویش آل غازى، عبدالقادر، بیان المعانى، ج 2، ص 404، مطبعة الترقى، دمشق، چاپ اول، 1382ق.


[6]. مرزبان بن رستم‏ (متوفی 302ق)، مرزبان نامه، تعریب: عرب شاه، شهاب الدین أحمد بن محمد، ص 178، مؤسسة الإنتشارات العربی، بیروت، چاپ اول، 1997م.‏


[7]. ر.ک: نمایه‌های «مفهوم ایمان»، سؤال 120؛ «ابتدایى‏ترین اعتقادات مسلمان»، سؤال 148.


[8]. ر.ک: عمید زنجانى، وطن و سرزمین اسلامى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران.


[9]. کشف الخفاء، ج 1، ص 346.


[10]. عاملی، جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏(ص)، ج 3، ص 333 – 334، دار الحدیث‏، قم، چاپ اول، 1426ق.‏


[11]. ر.ک: نمایه «ناسیونالیسم (ملت گرایی) از نگاه امام خمینی»، سؤال 12364.


[12]. شیخ بهائى، کلیات اشعار و آثار فارسى، ص 10، انتشارات محمودى، تهران، چاپ اول، 1352ش.


[13]. بقره، 84.


[14]. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 6، ص 201 – 202، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ هفتم، 1376ش.


[15]. ممتحنه، 8 – 9.


[16]. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 6، ص 202 – 203.


[17]. همان، ص 202.


[18]. مائده، 33.


[19]. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 6، ص 203.


[20]. قصص، 85.


[21]. عبد الجبار، قاضى، تثبیت دلائل النبوة، ج 2، ص 371 – 372، دار المصطفى‏، شبرا، قاهره، بی‌تا؛ فتال نیشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 406، انتشارات رضى، قم، چاپ اول، 1375 ش؛ راوندى، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 910، مؤسسه امام مهدى(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق.


[22]. «من‏ کرم‏ المرء خمس‏ خصال ... و حنته إلى أوطانه»؛ کراجکى، محمد بن على، معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، محقق و مصحح: حسینى، احمد، ص 50، المکتبة المرتضویة، تهران، چاپ دوم، 1394ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، ج 20، ص 274، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق.


[23]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحی صالح، ص 73، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.


[24]. «عمرت البلدان بحب الأوطان»؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 207، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق.


[25]. نساء، 97.


[26]. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 6، ص 204.


[27]. نساء، 66.


[28]. کشف الخفاء، ج 1، ص 346.




http://www.islamquest.net/fa/blog/item/217-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۸
مهدی فراحی